آتش ترور در دمشق؛ نتانیاهو به دنبال چیست؟
منطقه خاورمیانه روزهای ملتهب و سرنوشت سازی را دنبال میکند. با فروکش کردن مقطعی هر بحران ناگهان اقدامی غافل گیر کننده این نکته را به مخاطب یادآوری میکند که عدم ثبات و احتمال وقوع هر سناریویی در خاورمیانه امری دور از ذهن نیست. اسرائیل در نخستین ساعات ماه آوریل با حمله مقر کنسولگری ایران در دمشق، علاوه بر ترور فرماندهان ارشد نیرو قدس سپاه پاسداران، تهران را با چالش و سوالی مهم برای برقراری موازنه در برابر تلآویو مواجه ساخته است. آیا جمهوری اسلامی ایران باید اقدامی هم سطح نسبت به این حمله تروریستی اسرائیل انجام دهد یا آنکه باید زمین بازی دیگری برای زمین گیر کردن « بی بی» طراحی کند؟
اقتصاد آنلاین - محمد بیات؛ اگر عملیات هفتم اکتبر را حرکت «مات» مقاومت در شطرنج قدرت با اسرائیل بدانیم، آنگاه سلسله اقدامات تلآویو در شش ماه اخیر قابل فهم و تفسیر خواهد بود. در حالی که اعضای شبکه مقاومت در هفت جبهه مختلف در حال هدف قرار دادن منافع صهیونیستها هستند، ارتش اسرائیل با حمله به ساختمان کنسولگیری ایران در دمشق به دنبال ارسال این پیام به تهران است که دیگر معادله در سطح حماس- اسرائیل یا حزب الله- اسرائیل باقی نخواهد ماند بلکه هرگونه حمله جدی یا تغییر معادله از سوی محور مقاومت عواقب جدی برای تهران خواهد داشت. روز دوشنبه سیزدهم فروردین 1403 شمسی جنگندههای F-35 نیرو هوایی اسرائیل با پرواز بر آسمان جولان اشغالی اقدام به شلیک شش موشک هدایت شونده به سمت ساختمان کناری سفارت ایران در سوریه نمودند. به گزارش روابط عمومی سپاه پاسداران در جریان این حمله هفت تن از فرماندهان و نیروهای مستشاری ایران به نامهای سردار محمدرضا زاهدی، سردار محمدهادی رحیمی، سیدعلی صالحی روزبهانی، محسن صداقت، علی آقا بابائی و سیدمهدی جلالتی به درجه شهادت نائل آمدند.
حمله تروریستی اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق
فارغ از اختلاف نظرها در خصوص جایگاه حمله مقام دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در دمشق، اکثر کارشناسان روابط بینالملل و حقوق بینالملل بر این اعتقادند که اقدام اسرائیل علیه کنسولگری ایران نقض آشکار کنوانسیون وین است و این حق را برای تهران ایجاد خواهد کرد تا به صورت مشروع و براساس قوانین بینالمللی به حمله پاسخ دهد. جمله فوق به این معنا است که اگر پاسخ مشابهی از سوی ایران داده شود، تلآویو و هیچ کشور دیگری نمیتواند در سازمانها یا محاکم بینالمللی اقدام ایران را محکوم کرده و به چالش بکشد. خلق چنین وضعیتی سبب شده است تا میان کارشناسان ایرانی در خصوص نحوه پاسخ به حمله اسرائیل نوعی دو دستگی یا به عبارت بهتر اختلاف نظر ایجاد شود.
گروه نخست بر این اعتقادند که سیاست صبر راهبردی و «زمان و مکان مناسب» به بنبست رسیده و نظام باید با استفاده از پشتیبانی ایجاد شده از سوی افکار عمومی به شکلی هم سطح و بازدارنده پاسخ حملات رژیم صهیونیستی را بدهد. در این نگاه عدم پاسخ یا پاسخ ایران در زمینی دیگر به فعل «انفعال» تعبیر شده و محرک حملات بعدی آمریکا و اسرائیل علیه ایران و نیروهای مقاومت ارزیابی میشود. گروه دوم اما معتقد است عرصه سیاست خارجی محل تخلیه هیجانات مقطعی یا اقدامات احساسی نیست بلکه لازم است تا نظام در فضایی به دور از هیاهو منافع راهبردی و بلندمدت کشور را در نظر گرفته و سپس با در نظر گرفتن مصلحت نظام اقدام به تعریف پاسخ لازم در زمان و مکان مناسب کند. در این دیدگاه اگر سیستم در پاسخ به حمله صهیونیستها هر اقدامی انجام دهد در زمین «بی بی» بازی کرده و حرکات احتمالی بعدی ما را زودتر پیشبینی کرده است.
حمله دمشق پیش از آنکه ترور هدفمند باشد، حمله به غرور ملی ایرانیان است
نتانیاهو و متحدان راست گرا وی برای احیای اعتبار از دست رفته و بقا در قدرت علاقه زیادی به تغییر زمین بازی دارند. طی هفتههای اخیر اقدامات ارتش اسرائیل در محدوده لبنان و سوریه حاکی از آماده شدن رژیم برای باز کردن جبههای بزرگ در این منطقه است. تشدید فعالیت کمپین ترور اسرائیل علیه فرماندهان میدانی مقاومت و مستشاران ایرانی از یک سو و از سوی دیگر افزایش دامنه حملات هدفمند به عمق خاک سوریه و لبنان نشان دهنده اراده بخشی از حاکمیت اسرائیل برای آغاز جنگی جدید در منطقه است. عدم اقبال افکار عمومی رژیم با هیات حاکمه فعلی اسرائیل شاید یکی از دلایل اصلی تهاجمیتر شدن سیاست تلآویو در قبال ایران و محور مقاومت باشد. در حالی که ارتش اسرائیل هیچ دست آورد قابل دفاعی در میدان غزه به دست نیاورده و تنها امید آن حمله به رفح برای یافتن اسرا و فرماندهان حماس است است؛ تغییر میدان نبرد و پرت شدن حواس افکار عمومی اسرائیل پیروزی ارزشمندی در کوتاه مدت محسوب میشود.
یکی از ابهامات بزرگ حمله تروریستی اسرائیل به مراکز دیپلماتیک ایران در سوریه، اطلاع یا عدم اطلاع دولت بایدن از این رخداد بوده است. به گزارش اسکای نیوز یک مقام آمریکایی که نخواسته بود نام وی فاش شود اعلام کرد که تلآویو پیش از حمله واشنگتن را مطلع کرده بود. کمی بعد سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که آمریکا از گزارشها در خصوص حمله به کنسولگری ایران در دمشق توسط اسرائیل مطلع شده و در حال ارزیابی موضوع است. پس از انتشار این خبر دستگاه وزرات خارجه کشورمان نیمه شب گذشته اقدام به احضار کاردار سفارت سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا در تهران کرد و خواستار پاسخگویی واشنگتن نسبت به جنایات صورت گرفته از سوی متحد این کشور شد. با بالا گرفتن ابهامات در خصوص نقش احتمالی آمریکا در این حمله تروریستی، مقام آمریکایی دیگری به آکسیوس گفت که واشنگتن اطلاع یا دخالتی در جریان حمله کنسولگری ایران و ترور فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران نداشته است. با توجه به تجربه ترورهای پیشین اسرائیل یا آمریکا علیه شخصیتهای برجسته مقاومت به نظر میرسد روایت نخست به حقیقت نزدیکتر باشد. به عبارت دیگر تلآویو-واشنگتن هیچ اقدام راهبردی انجام نمیدهند مگر آنکه پیش از آن یکدیگر را از ابعاد مختلف عملیات آگاه کرده و به تبادل نظر در خصوص نحوه انجام آن بپردازند.
اعتراض تهران به سوئیس به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران
دیگر پرده حمله یکم آوریل به مقر کنسولی ایران در دمشق، رقابت و منافع قدرتهای بزرگ در روند تشدید تنشها در خاورمیانه است. در حالی که واشنگتن به دنبال بازسازی نظم اقتصادی- امنیتی غرب آسیا از طریق عادی سازی روابط ریاض- تلآویو است؛ روسیه-چین خواستار بازتعریف نظم جدید منطقه به گونهای هستند که در آن تمام مسیرها از واشنگتن یا لندن عبور نکند. اگر این دو نگاه رقیب را در دو طرف منازعه ترسیم کنیم آنگاه تداوم بحران در غزه و انتقال آن به سایر نقاط منطقه در راستای منافع مسکو و در مرحله بعدی پکن است. در حالی که روسها در حال پیشروی تدریجی در میدان اوکراین هستند و به دنبال تثبیت دست آوردهای میدانی خود در پای میز مذاکرات سیاسی میباشند، تشدید تنشها در محدوده شرق مدیترانه و شمال اقیانوس هند فضا تنفس و بازیگری روسیه را افزایش خواهد داد. اگر چنین دیدگاهی را بپذیریم آنگاه تحلیل هشدار مسکو نسبت به آغاز جنگ جهانی سوم پس از تشدید تنشها در خاورمیانه دیگر امری دشوار نخواهد بود! در سوی مقابل اما ایالات متحده برای بازگشت به ریل بازتعریف نظم خاورمیانه چارهای جز برقراری آتشبس در غزه و کنترل تنشها در سایر نقاط غرب آسیا ندارد. شش سفر آنتونی بلینکن به خاورمیانه و تلاش برای پیگیری همزمان تشکیل دولت مستقل فلسطین، عادی سازی روابط سعودی- اسرائیل و در نهایت ترسیم نقشه راه برای پایان جنگ و آینده غزه در همین راستا قرار دارد.