جنگ یا صلح؛ چرا نباید به دنبال تشدید تنش در خاورمیانه باشیم؟
تنها حامی گزینه افزایش تنش در خاورمیانه، کابینه افراطی اسرائیل و شخص نتانیاهو است. «بی بی» با هدف احیای بازدارندگی در برابر محور مقاومت و در عین حال بقا در مسند نخست وزیری تمایل دارد تا احتمال درگیری مستقیم میان سنتکام و مقاومت افزایش پیدا کند. در چنین شرایطی منافع ملی ایران ایجاب میکند تا محور مقاومت ضمن حفظ سطحی از تنش برای پایان هرچه سریعتر بحران در غزه، از اقدام خارج از چهارچوب موازنه میان تهران- واشنگتن خودداری کرده و از هرگونه درگیری غیر ضروری و خارج از کنترل اجتناب کند.
اقتصاد آنلاین - محمد بیات؛ در هنگام جنگ انتخاب استراتژیک «درست» یا «غلط» نه تنها نتیجه جنگ، بلکه میتواند سرنوشت یک دولت- ملت را تغییر دهد. حمله آلمان نازیها به روسیه در فصل زمستان، تکیه بیش از انداز شوروی به تسلیحات نظامی، خروج تسلیحات اتمی از اوکراین پس از فروپاشی بلوک شرق، تجاوز نظامی صدام به کویت، اعتماد قذافی به غرب و خلع سلاح لیبی تنها گوشهای از اشتباه استراتژیک قدرتهای منطقهای- بینالمللی و سقوط آنها در سراشیبی زوال است. در عین حال انتخابهای صحیح و به هنگام ضمن دور کردن خطر میتواند سرآغاز دوران جدیدی برای توسعه کشور باشد. با توجه به نکات فوق سعی خواهیم کرد تا در ادامه به این سوال پاسخ دهیم که چرا نباید به دنبال تشدید تنشها در خاورمیانه باشیم.
اسرائیل تنها برنده تشدید تنشها میان ایران و آمریکا است
تهران هیچ ضرورتی برای ورود به درگیری گسترده با سنتکام در کوتاه مدت احساس نمیکند. تشدید جنگ نظامی با آمریکا به معنای آغاز دومینو خطرناک و نامعلوم در منطقه است. به عبارت دیگر آغاز جنگ در ایران نه تنها امنیت خاورمیانه عربی بلکه میتواند بقا ایران را به خطر بیاندازد. برخورد میان یک قدرت منطقهای و ابر قدرت نظامی میتواند آسیب جبران ناپذیری به زیرساختهای کشور زده و روند توسعه ایران سالها به عقب بیافتد. هماکنون جمهوری اسلامی ایران و گروههای وابسته به محور مقاومت توانستند با دنبال کردن نوعی «درگیری کنترل شده» با سنتکام و اسرائیل، به نوعی ابزار فشار کارآمد برای چانهزنی در میز مذاکره دست پیدا کند. امروز واشنگتن برای مهار تنشها در دریای سرخ و حوزه شامات چارهای جز هماهنگی با تهران و به رسمیت شناختن منافع محور مقاومت ندارد. مذاکرات فشرده هوخشتاین در بیروت- تلآویو برای رسیدن به نقاطه کاهش تنش و جلوگیری از وقوع جنگ دیگر در شرق مدیترانه نشان دهنده دست برتر مقاومت در شرایط فعلی است. البته شرایط خاورمیانه بسیار ناپایدار است و تهران برای جلوگیری از هرگونه شگفتانه یا امری پیشبینی نشده لازم است تا تماس مستمر با تمام بازیگران تاثیرگذار در بحران را حفظ نماید.
حمله آمریکا به پایگاههای منتسب به مقاومت در عراق- سوریه
مقاله اخیر ویلیام برنز رئیس سازمان سیا در دوماهنامه تخصصی فارن افرز حاکی از آن است که پس از طوفان الاقصی مقامات دولت آمریکا به دنبال تجدید نظر در سیاستهای خاورمیانهای خود هستند. برنز در فراز مربوط به تحولات غرب آسیا معتقد است با آنکه حل مناقشه کشورهای عربی و اسرائیل زیربنا هرگونه صلح پایدار میباشد اما کلید اصلی باسازی نظم خاورمیانه وابسته به نوع مواجه با ایران است. برخی کارشناسان معتقدند استفاده از این ادبیات نشان دهنده تمایل واشنگتن برای معامله با تهران بر سر پروندههای مورد مناقشه است. گروهی دیگر اما اشارات رئیس سیا به مسائل خاورمیانه را در امتداد سیاست پیشین آمریکا مبنی بر صلح عبری- عربی و مهار تهران میدانند. در نگاه گروه دوم واشنگتن همچنان با دنبال کردن سیاست «چماق و هویج» به دنبال تغییر رفتار ایران در پروندههای اتمی، موشکی و منطقهای است.
برنامه اسرائیل برای ایجاد منطقه حائل در مرز فلسطین اشغالی و غزه - لوموند
با وجود موفقیت نسبی ایران- آمریکا برای کنترل دامنه تنشها در منطقه اما همچنان اقدامات تهاجمی تلآویو میتواند سبب شعلهور شدن آتش جنگ در گوشهای از خاورمیانه شود. برنامه ریزی تلآویو برای محاصره کامل غزه و از سرگیری ساخت شهرکهای غیرقانونی در این منطقه گمانهزنیها در خصوص طرح تلآویو در خصوص اداره باریکه غزه در آینده نزدیک افزایش داده است. اظهارات چهرههای تندرو کابینه حاکی از آن که اسرائیل قصد دارد تا در طرحی چند مرحلهای، به مانند کرانه باختری اداره امور امنیتی غزه را به دست گرفته و به سمت به تدریج مناطق صهیونیستنشین را در نوار مرزی فلسطین اشغالی مستقر کند. به عنوان مثال بن گویر وزیر امنیت ملی اسرائیل پیشنهاد داده است علاوه بر آغاز شهرکسازی در غزه، مشوقهای مالی برای خروج داوطلبانه ساکنان غزه اختصاص داده شود. استفاده از چنین ادبیاتی نوید دهنده تداوم بحران در سرزمینهای اشغالی و احتمال از سرگیری مجدد جنگ پس از هرگونه توافق صلح است. اجرایی شدن این سیاست میتواند آینده هرگونه توافق آتشبس و حتی صلح پایدار را به خطر بیاندازد. قریب به بیست سال پیش ارتش اسرائیل از باریکه غزه عقبنشینی و کنترل آن را به تشکیلات خودگردان واگذار کرد. بازگشت مجدد صهیونیستها به این منطقه، نوعی «عقب گرد» تاریخی در مسیر مبارزه ملت فلسطین برای احقاق حقوق از دست رفتهشان محسوب میشود. در چنین شرایط لازم است تا مذاکره کنندگان حماس نسبت به هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در غزه هشدار داده و توافق آتشبس را منوط به توقف این پروژه کنند.