جنگ غزه؛ مهمترین بحران ژئوپلیتیکی خاورمیانه
لحظه صلح و پایان جنگهای بزرگ میتواند زمینه ساز تغییر نظم بین المللی- منطقهای باشد. طوفان الاقصی نیز به مثابه بحران ژئوپلیتیکی نه تنها بر روی کشورهای حوزه شامات بلکه به نظر میرسد بر روی جنگ سرد جدید میان آمریکا، چین و روسیه نیز تاثیرگذار بوده است. با آنکه برخی صاحب نظران برقراری ارتباط میان جنگ جاری در غزه با رقابت میان قدرتهای بزرگ را نوع اغراق برای توصیف این جنگ میدانند اما گروهی دیگر معتقدند فعال شدن مجدد تنشها در منطقه غرب آسیا نتیجه طبیعی برخورد منافع میان بازیگران مهم در صحنه جهانی است.
اقتصاد آنلاین، محمد بیات: در نظر بسیاری از اهل فن و کارشناسان حوزه روابط بینالملل، بیشک مهمترین رخداد سال گذشته شمسی، حمله ناگهانی مقاومت اسلامی فلسطین به اسرائیل بوده است. در پاسخ به این حمله ارتش اسرائیل حمله زمینی- هوایی به باریکه غزه را آغاز و با گذشت قریب به شش ماه از این بحران، نزدیک به 32 هزار غیرنظامی (عمدتا زنان و کودکان) را به شهادت رساند و 75 هزار نفر را مجروح کرد. نکته جالب توجه آن است که در این مدت 442 فلسطینی در کرانه باختری نیز جان خود را برای در حمایت از حریم مسجد الاقصی و مردم غزه از دست دادند. فارغ از نتیجه نهایی این جنگ بزرگ و تاثیرات شگرف آن برای ژئوپلیتیک منطقه شرق عربی اما به نظر میرسد نوع صف آرایی محور مقاومت و سنتکام و واکنش جامعه جهانی به قتل عام انسانهای بیگناه دو نقطه عطف در روند بحران جاری در سرزمینهای اشغالی بوده که دارای درسهای زیادی برای مخاطبان عام و کارشناسان است. شاید پیش از نبرد طوفان الافصی (شمشیرهای آهنین) برخی تحلیلگران با در نظر گرفتن برخی پیشفرضها مانند ناتوانی اسرائیل برای ورود به جنگ زمینی- فرسایشی یا قدرت ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکایی برای تامین امنیت آبهای خلیج فارس و دریای سرخ دارای اعتبار بود اما تحولات چندماه اخیر سبب تغییر برخی «فکتها» و ظهور عناصر جدید در دستگاه تحلیلی کارشناسان شده است. در ادامه این گزارش سعی خواهیم کرد تا نگاهی به تغییر برخی پیش فرضها و تقویت برخی نظرات در علم روابط بینالملل در پرتو جنگ سرد جدید بپردازیم.
غلبه رئالیسم بر آرمان گرایی لیبرال
پس از پایان جنگ سرد میان آمریکا و شوروی، برخی اساتید روابط بین الملل قدم در مسیر اعتبار زدایی از تئوری رئالیسم برداشته و سعی کردند تا این دستگاه تحلیلی را نوعی ابزار ضعیف و ناکارآمد برای فهم رفتار کشورها و مناقشات بینالمللی نشان دهند. ظهور مکتب کپنهاگ و اعتبار یافتن سایر دستگاههای تحلیلی مانند «لیبرالیسم»، «مکتب انگلیسی»، «سازه انگاری»، «پست مدرنیسم» یا نظریات جدید «مارکسیستی» در روابط بینالملل تنها گوشهای از دوران رخوت «واقع گرایی» است. با این حال وقوع بحرانهای ژئوپلیتیکی مانند حمله صربستان به بوسنی، جنگ اول و دوم خلیج فارس، اشغال افغانستان، جنگ 33 روزه، ظهور داعش و اخیرا حمله هفتم اکتبر جنبش حماس به اسرائیل و به دنبال لشگرکشی تلآویو به غزه سبب شد تا بار دیگر برتری نظریات رئالیستی در روابط بین الملل مشخص شود. با از بین رفتن افسانه جهان «تک قطبی» و تشدید جنگ سرد جدید میان آمریکا، چین و روسیه، مناقشات ژئوپلیتیکی در سراسر جهان به سمت فعال شدن حرکت کردند.
اسرائیل تنها قدرت دارای بازدارندگی اتمی در خاورمیانه - دیمونا
هنگامی که اسرائیل تصمیم گرفت تا با تمام توان به غزه حمله و وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه را تغییر دهد، هیچ یک از درخواستهای بینالمللی یا تهدیدات منطقهای نتوانست جلوی اجرای تصمیم تلآویو را بگیرد؛ زیرا رژیم صهیونیستی تنها قدرت خاورمیانه است که دارای «زرادخانه اتمی» بوده و از پیشرفتهترین تسلیحات غربی بهره مند است. برهمین اساس نخستین درس بحران غزه برای تحلیلگران مسائل بینالملل آن بود که همچنان برتری کشورها در حوزه نظامی و تسلیحات کلاسیک سبب تقویت «بازدارندگی» آنها در برابر تهدیدات بیرونی شده و میتواند در نظام تصمیم گیری دشمنان و رقبا منطقهای تاثیرات جدی بگذارد. دیگر درس بحران غزه برای تهران و اعضای محور مقاومت آن بود که برای غلبه نهایی بر اسرائیل عملیاتهایی مانند طوفان الاقصی صرفا میتواند به تلآویو ضربه بزند اما برای زمین گیر کردن این رژیم به توان و تسلیحات متفاوتی نیاز دارند. به عبارت دیگر برای مقابله با اسرائیل صرفا تقویت نیروهای مقاومت یا ساخت موشکهای هایپرسونیک کافی نیست و کشور نیازمند تسلیحات راهبردی است!
برتری قدرت سخت بر توان دیپلماتیک
آنتونی بلیکن وزیر خارجه آمریکا در حالی برای ششمین بار راهی منطقه خاورمیانه شده است که بازهم مذاکرات فشرده وی با سران کشورهای عربی و اسرائیل سبب ایجاد نغییر محسوسی در وضعیت مردم غزه نشده است. تمام رهبران جهان حمله به رفح را اشتباهی بزرگ میدانند که سبب کشتار وسیع فلسطینیها شده و در عین حال دست آوردی برای تلآویو نیز نخواهد داشت. در حالی که قطعنامههای شورای امنیت و فشارهای افکار عمومی برای اراده رهبران اسرائیلی تاثیر جدی ندارد اما به نظر میرسد اقدامات سخت گروههای مقاومت در جبهههای مختلف توانستند حاشیه امن صهیونیستها را از بین ببرند. البته تجربه چندماه اخیر نشان داده است که برخلاف ارزیابیهای اولیه اقدامات مقاومت در جبهه شمالی و محدوده دریای سرخ نتوانسته تغییر جدی در روند جنگ ایجاد کند اما گزاره نزدیک به حقیقت آن است که که اگر اقدامات محدود و هدفمند مقاومت نبود شاید اسرائیل به سرعت و شدت بسیار بیشتری به غزه حمله و حقوق فلسطینیها را زیرپا میگذاشت.
جنگ غزه نشان دهنده برتری قدرت نظامی بر عنصر دیپلماسی است
در چند ماه اخیر نه تنها نهادهای معتبر بینالمللی و کشورهای تاثیرگذار در این بحران نتوانستند سبب آتشبس موقت یا پایان جنگ در غزه شوند بلکه فشارهای واشنگتن- بروکسل هم نتوانستند جلوی برنامه جنون آمیز نتانیاهو در غزه را بگیرند. اتفاقات جاری در فلسطین اشغالی بار دیگر ثابت کننده این موضوع یکی از پیش فرضها در علم روابط بینالملل است که اگر قدرت معتبر نظامی در پشت مذاکرات دیپلماتیک نباشد، اساسا ورود به گفتگو با طرف قویتر امری بیهوده و گاها اشتباه است. صهیونیستها هرگاه خواهان تجدید قوا و کاهش فشار افکار عمومی بودند وارد مذاکرات سیاسی شده و تنها یکبار تن به آتشبس موقت دادند. اسرائیل در عمل عملیات نظامی گسترده در نقاط مختلف غزه را متوقف نکرده و به دنبال یافتن مقر فرماندهی، تونلها، فرماندهان ارشد حماس و گروگانهای اسرائیلی است. برهمین اساس به نظر میرسد اگر دولتهای عربی واقعا به دنبال توقف جنگ در غزه باشند به جای مذاکرات بیهوده با بلینکن به سمت گزینههای سختتر همچون تحریم اقتصادی، تعلیق مذاکرات صلح و حتی حمایت دیپلماتیک- تبلیغاتی از حملات مقاومت علیه رژیم صهیونیستی روی بیآورند.
به جنگ سرد جدید خوش آمدید
روز پنج شنبه بیستودوم مارس 2024 ژنرال مایکل کوریلا فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در اظهاراتی نسبت به نزدیکی بیش از پیش روسیه، چین و ایران به یکدیگر هشدار داد. به گزارش ایندیپندنت این فرمانده آمریکایی در جریان جلسه استماع کمیته نیروهای مسلح در مجلس نمایندگان آمریکا، مهمترین چالش این کشور در منطقه خاورمیانه- آفریقا را اتحاد تهران با مسکو- پکن اعلام کرد. در نظم «سیال» و «در حال شدن» قدرتهای بزرگ جهانی سعی دارند تا با احیای اتحادهای قدیمی و یافتن متحدان جدید در نقاط مختلف جهان اقدام به صف آرایی در برابر رقبا کرده و زمینه برای شکل گیری نظم جدید به نفع پایتختهای خود را فراهم آورند. به مانند دهه 50 و 60 قرن بیستم (محافظهکاران و ناصریستها) بار دیگر منطقه خاورمیانه دستخوش بلوکبندیهای جدید تحت تاثیر جنگ سرد جدید میان آمریکا، چین و روسیه است. البته در دوران جدید اتحادها به مانند گذشته متصلب نیستند و امکان حرکت «خطی» کشورها برای برقرای ارتباط با بلوک رقیب و مذاکرات بر سر پروندههای مشترک وجود دارد.
بازی قدرتهای بزرگ سبب بلوکبندی غیرمتصلب کشورهای خاورمیانه به مانند دهه 50 و 60 میلادی شده است
پس از بحران اوکراین، جنگ دوم قره باغ و غزه به نظر میرسد دیگر محل برخورد میان قدرتهای بزرگ (احتمالا) منطقه شبه قاره هند یا جنوب شرقی آسیا باشد. واشنگتن قصد دارد تا با ایجاد بحران ژئوپلیتیکی برای چین در دریای چین جنوبی، هنگ کنگ و تایوان زمینه برای «مهار» و ایجاد رژیم تحریمی علیه پکن را فراهم آورد. برخی کارشناسان معتقدند چینیها برای پیشگیری (یا به تعویق انداختن) این روند قصد دارند تا ایجاد بحرانهای مصنوعی یا فعال کردن گسلهای ژئوپلیتیکی در نقاط مختلف جهان، اصطلاحا آمریکاییها را زمین گیر کرده و اجازه پیشروی بیشتر را با آنها ندهند. رخدادهای مهمی همچون اخلال در روند کشتی رانی در محدوده سوئز- باب المندب حامل پیامی مهمی برای واشنگتن است که اگر این کشور قصد داشته باشد ناامنی را به شرق آسیا ببرد، باید منتظر پیامدهای آن در آستانه دروازههای اروپا باشد.