جهان نمیتواند برای حفظ صلح تجاری به آمریکا وابسته باشد
برای چندین دهه، نیروی دریایی آمریکا در خطوط کشتیرانی جهان گشتزنی کرده است تا از حوادث دریایی جلوگیری کند. اما حوثیها که حملاتشان به کشتیهای کانتینری و کشتیهای نیروی دریایی آمریکا در دریای سرخ، ترافیک تجاری را از طریق کانال سوئز به شدت محدود کرده است، چالش بسیار سختتری را رقم زدهاند.
اقتصادآنلاین-آرش نصیری؛ وضعیت کنونی تاکید میکند که حیاتیترین کار ایالات متحده برای حفاظت از زنجیره تامین در موقعیتهای سخت ژئوپلیتیکی و نظامی قرار گرفته است. اما انگیزههای آمریکا بیشتر استراتژیک است تا اقتصادی، و همین میتواند اقدامات آمریکا برای ذینفعانش را فقط به طور مبهم مفید کند و در معرض تغییر و تحولات سیاسی قرار دهد.
به عنوان کشوری که ظاهراً اهمیت چندانی به سیستم چندجانبه نمیدهد -حتی معاهده حقوق دریای سازمان ملل را تأیید نکرده است- ایالات متحده قطعاً برخی از کالاهای عمومی جهانی را برای دفاع از آن فراهم میکند. اندیشکده مرکز توسعه جهانی میگوید ایالات متحده ۰.۲۱ درصد از درآمد ناخالص ملی را صرف گشت زنی در خطوط کشتیرانی می کند که سه برابر بیشتر از بریتانیا در رتبه دوم است. درست است، در برخی از مناطق پرتنش مانند دریاهای سومالی، دهها کشور دیگر به آن ملحق شدهاند و حملات دزدان دریایی سومالی، که صدها مورد در سال انجام میشد، عملاً از بین رفته است.
اما تشکیل یک ائتلاف برای تعقیب مجرمان نسبتاً آسان است. حتی اتحادیه اروپا که از نظر ژئوپلیتیکی از هم گسسته است، میتواند در پشت بیزاری از دزدان دریایی متحد شود.
و ایالات متحده در واقع بیشترین سود را برای سیستم تجاری فراهم میکند، جایی که با دشمنان دولتی مانند چین بر سر تایوان و روسیه بر سر اوکراین سروکار دارد. دزدان دریایی در سواحل سومالی و در تنگه مالاکا آزاردهنده هستند، اما حمله چین به تایوان با از هم گسیختن صنعت نیمه هادی جهانی، ویرانی کاملی خواهد داشت. یکپارچگی و سیاست داخلی اتحادیه اروپا، بدون توجه به جاه طلبیهای آن برای گسترش بازار واحد خود به سمت شرق، با یک درگیری بی ثبات کننده که شامل یک نیروی متخاصم در امتداد مرز شرقی آن است، دچار آشفتگی خواهد شد.
در این شرایط، ایالات متحده غالباً یک قدرت ضروری است، اما عمدتاً برای به دست آوردن منافع اقتصادی مستقیم درگیر نیست. واشنگتن به یک اروپای متحد و مرفه علاقه دارد، اما منافع حاشیهای اقتصاد ایالات متحده ناشی از عقب راندن ولادیمیر پوتین به سختی حمایت مستمر آن از اوکراین را توجیه میکند. و واشنگتن برای چندین دهه از تایوان حمایت کرده است، قبل از اینکه (با کمک ایالات متحده) نقشی حیاتی در زنجیره تامین الکترونیک و نیمه هادیها ایفا کند. سیاست خارجی ایالات متحده ممکن است به طور اتفاقی برای تجارت جهانی در این موارد خوب باشد، اما لزوماً از روی طراحی و با چنین هدفی نیست.
این ما را به رویدادهایی در دریای سرخ می رساند. حوثیها مشتی دزد قایقهای موتوری نیستند. آنها شبهنظامیانی با انگیزه ایدئولوژیک هستند که پایگاههای زمینی آنها مورد حمایت یک دولت قدرتمند، ایران است. آنها میتوانند از راه دور از طریق موشکها و پهپادها آسیب وارد کنند و خود آمادهاند تا خسارات سنگینی را متحمل شوند.
حملات آنها با کاهش ترافیک کانال سوئز ضربه جدی به تجارت جهانی وارد میکند و کشورهای کمی در داخل یا خارج از منطقه طرفدار آنها هستند. اما این احساس وجود دارد که حوثیها احتمالاً به کشتیها حمله نمیکردند، اگر آمریکا چنین حمایتی از اسرائیل در جریان حمله به غزه ارائه نمیکرد. به این ترتیب، با توجه به محکومیت گسترده بینالمللی تاکتیکهای اسرائیل، ایالات متحده متحدان قابل اعتماد نسبتا کمی دارد که آماده پیوستن به یک جنگ مسلحانه باشند.
حملات اولیه ایالات متحده به حوثیها شامل بریتانیا و حمایت غیرعملیاتی برخی از متحدان دیرینه استرالیا، کانادا و هلند نیز میشد. اما بحرین تنها کمک کننده از خاورمیانه بود. اتحادیه اروپا و سایر کشورهای اروپایی میگویند که کمک خواهند کرد، اما عمدتاً با عملیات پشتیبانی و اسکورت.
چین و هند که هر دو منافع تجاری آشکاری در باز نگه داشتن کانال دارند، از نظر نظامی درگیر نیستند. این مصر است که بیش از هر چیز از آن رنج میبرد. درآمدهای آن از هزینههای ترانزیت کانال که منبع اصلی ارز خارجی است، امسال ۴۰ درصد کاهش یافته است. اما جرأت ندارد به طور علنی به حمله علیه شبه نظامیانی که از آرمان فلسطین حمایت میکنند بپیوندد.
به عبارت دیگر، ارتش ایالات متحده در تلاش است تا یک مسیر تجاری را باز نگه دارد، اما انگیزه آن بیشتر ژئوپلیتیک است تا منافع مستقیم اقتصادی -تجارت ایالات متحده بیشتر به کانال پاناما متکی است تا سوئز- و گروه متحدانش بر این اساس محدود است.
چنین انگیزههایی، به طرز نگران کنندهای، تحت تأثیر تغییرات سیاسی در واشنگتن نیز قرار دارند. حفاظت از اروپا در برابر روسیه و حمایت از تایوان در برابر چین، سیاست مورد توافق آمریکا برای دههها بوده است. اما، مانند بسیاری از مسائل امنیتی، یک دوره ریاست جمهوری دیگر برای دونالد ترامپ ممکن است شاهد این تغییر باشد.
ترامپ گفته است که از حمایت آمریکا از اوکراین خودداری خواهد کرد، اقدامی که بدون شک چین را جسور خواهد کرد. و غرایز انزواطلبانه او به علاوه عصبانیت از تایوان که ظاهراً تجارت نیمه هادی را از ایالات متحده میگیرد، ممکن است او را تشویق کند که حمایت ایالات متحده از تایپه را کنار بگذارد.
این میتواند برای سیستم تجاری وابسته به آمریکا فاجعهبار باشد، حتی بیشتر از حمایتگرایی ترامپ. این نشان دهنده خطر تجارت جهانی تحت حمایت ایالات متحده است که سیاست خارجی آن فقط به طور متناوب با منافع تجاری همسو است. اما از آنجایی که هیچ قدرت تجاری یا نظامی بزرگ دیگری ظاهراً مایل یا قادر به ایفای نقش خود در محافظت از نقاط آسیبپذیر در اقتصاد جهانی نیست، این خطری است که بسیاری از کشورهای جهان با آن مواجهند.