۰ نفر

اقتصاد مارکسیستی چیست و چه تفاوتی با اقتصاد کلاسیک دارد؟

۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲، ۱۵:۰۲
کد خبر: 714840
اقتصاد مارکسیستی چیست و چه تفاوتی با اقتصاد کلاسیک دارد؟

اقتصاد مارکسیستی یک مکتب فکری اقتصادی است که بر اساس آثار کارل مارکس، اقتصاددان و فیلسوف قرن نوزدهم شکل گرفته است.

اقتصاد مارکسیستی یا اقتصاد مارکسی بر نقش نیروی کار در توسعه یک اقتصاد تمرکز دارد و منتقد رویکرد کلاسیک به دستمزد و بهره‌وری است که آدام اسمیت معرفی کرد. مارکس استدلال کرد که تخصصی شدن نیروی کار همراه با جمعیت رو به رشد دستمزدها را کاهش می‌دهد و اضافه کرد که ارزشی که برای کالاها و خدمات در نظر گرفته می‌شود دقیقاً هزینه واقعی کار را منعکس نمی‌کند.

نکات کلیدی

مارکس ادعا کرد که سرمایه داری دو نقص عمده دارد که منجر به استثمار می شود: ماهیت آشفته بازار آزاد و نیروی کار مازاد.

او استدلال کرد که تخصصی شدن نیروی کار همراه با جمعیت رو به رشد، دستمزدها را کاهش می‌دهد و افزود که ارزشی که برای کالاها و خدمات در این حالت در نظر گرفته می‌شود دقیقاً هزینه واقعی نیروی کار را منعکس نمی‌کند.

وی در نهایت پیش‌بینی کرد که سرمایه‌داری باعث می‌شود افراد بیشتری به موقعیت کارگری تنزل پیدا کنند که این مسئله انقلابی را به راه خواهد انداخت و تولید را به دولت واگذار خواهد کرد.

آشنایی با اقتصاد مارکسیستی

بخش عمده اقتصاد مارکسیستی بر مبنای اثر اندیشه‌آفرین کارل مارکس «Das Capital» یعنی اثر بزرگ وی که اولین بار در سال 1867 منتشر شد، شکل گرفته است. مارکس در این کتاب، نظریه خود را در مورد نظام سرمایه داری، پویایی آن، و تمایلات آن به سوی خود ویرانگری توصیف کرده است.

بخش عمده کتاب سرمایه، به توضیح مفهوم مارکس از «ارزش مازاد» کار و پیامدهای آن برای سرمایه‌داری اختصاص دارد. به عقیده مارکس، این فشار کارگرگاه‌ها نبود که دستمزدها را به سطح معیشتی رساند، بلکه وجود ارتش بزرگی از بیکاران که به عقیده وی سرمایه‌داری مقصر آن بود، منجر به این مسئله شد. او معتقد بود که در نظام سرمایه داری، کار صرفا کالایی است که فقط می تواند دستمزد معیشتی را به دست آورد.

با این حال، سرمایه‌داران می‌توانند کارگران را وادار کنند که زمان بیشتری از آنچه را که برای تأمین معاش لازم است برای کار صرف کنند و سپس محصول اضافی یا ارزش مازاد ایجاد شده توسط کارگران را تصاحب کنند. به عبارت دیگر، مارکس استدلال کرد که کارگران از طریق کار خود ارزش ایجاد می کنند اما پاداش متناسبی دریافت نمی‌کنند. او گفت که طبقات حاکم از سخت کوشی آنها سوء استفاده می‌کنند و نه با فروش محصولات خود به قیمت بالاتر، بلکه با پرداخت دستمزدی کمتر از ارزش واقعی کار به کارکنان خود، کسب سود می‌کنند.

مهم

مارکس ادعا کرد که دو نقص عمده و ذاتی در سرمایه داری وجود دارد که منجر به استثمار می شود: ماهیت آشفته بازار آزاد و نیروی کار مازاد.

اقتصاد مارکسیستی در مقابل اقتصاد کلاسیک

اقتصاد مارکسیستی رد دیدگاه کلاسیک نسبت به اقتصاد است که اقتصاددانانی مانند آدام اسمیت معرفی کردند. اسمیت و همتایانش بر این باور بودند که وجود بازار آزاد که نوعی نظام اقتصادی است که از عرضه و تقاضا با کنترل اندک یا بدون کنترل دولت قدرت می‌گیرد و هدف آن بیشینه‌سازی سود است، به طور خودکار به نفع جامعه خواهد بود.

مارکس با این استدلال مخالف بود و استدلال می‌کرد که سرمایه داری به طور مداوم فقط به نفع عده معدودی است. او استدلال کرد که در این مدل اقتصادی طبقه حاکم با استخراج ارزش از نیروی کار ارزانی که طبقه کارگر ارائه می‌کنند، ثروتمندتر می شود.

مارکس برخلاف رویکردهای کلاسیک به نظریه اقتصادی از مداخله دولت حمایت می کرد. وی اشاره داشت که تصمیمات اقتصادی نباید توسط تولیدکنندگان و مصرف کنندگان اتخاذ شوند و در عوض باید توسط دولت به دقت مدیریت شوند تا اطمینان حاصل شود که همه از آن‌ها سود می‌برند.

او پیش‌بینی کرد که سرمایه‌داری در نهایت خود را نابود خواهد کرد، زیرا افراد بیشتری به موقعیت کارگری تنزل پیدا می‌کنند که این مسئله منجر به انقلاب و واگذاری تولید به دولت می‌شود.

ملاحظات ویژه

اقتصاد مارکسیستی جدا از مارکسیسم در نظر گرفته می شود، حتی اگر این دو ایدئولوژی ارتباط نزدیکی به یکدیگر داشته باشند. تفاوت اقتصاد مارکسیستی در این است که کمتر بر مسائل اجتماعی و سیاسی تمرکز دارد. به بیان کلی‌تر، اصول اقتصادی مارکسیستی با ویژگی‌های مثبت تلاش‌های سرمایه داری در تضاد است.

در طول نیمه اول قرن بیستم، با انقلاب بلشویکی در روسیه و گسترش کمونیسم در سراسر اروپای شرقی، به نظر می رسید که رویای مارکسیستی سرانجام و به طور محکم ریشه دوانده است.

با این حال، آن رویا قبل از پایان قرن از بین رفت. مردم لهستان، مجارستان، چکسلواکی، آلمان شرقی، رومانی، یوگسلاوی، بلغارستان، آلبانی و اتحاد جماهیر شوروی ایدئولوژی مارکسیستی را رد کردند و گذار قابل توجهی را به سمت حقوق مالکیت خصوصی و نظام مبادله بازاری شروع کردند.