عجیب اما واقعی: پولدارهایی که در اتاقکهای گاوداری زندگی میکنند
فردی که در یک گاوداری زندگی می کند، گفت: اینجا منبع درآمد ماست. در طول هفته نیکوکاران به اینجا میآیند و برایمان لباس و کفش و غذا میآورند، سبد کالا میدهند. گفتند ما همه بیرون از اینجا خانه داریم، بعضی هم در شهرستان خانه داریم ولی بودنمان در اینجا این منفعت را دارد که خیرین مرتب به ما کمک میکنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از روزنامه اطلاعات، مریم مرتضوی نسب در ضمیمه جامعه امروز اسفند انگار که سرعتش از دیگر ماههای سال، بالاتر است. خیابانهای شلوغ، شلوغتر و رفتوآمدها پرشتابتر میشود. به میانه اسفند که میرسیم در میان این همه هیاهو، گوشه چشمی به نیازمندان داشتن از ذهن دور نمیشود. باشد که آنها نیز از آمدن عید خوشحال باشند، آن هم در روزگاری که تورم کمرشکن شده است. به قول شاعر، شاد بودن هنر است شادکردن هنری والاتر.
به بهانه روز احسان و نیکوکاری، بخشی از بدنه فعال جامعه را که درگیر حل مسائل نیازمندان است بهپای گفتگو نشاندیم تا از نیکوکاران بشنویم، واسطههایی که بهمثابه چراغی در ظلمتند.
کمی از خودتان بگویید
راحله وافری، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مددکاری دانشگاه علامه طباطبایی هستم. از سال ۱۳۹۳ که مشغول تحصیل بودم با سازمانهای غیردولتی زیادی شروع به کار کردم. تجربه کار با معلولان و بچههای دارای اعتیاد را دارم، همچنین در پایگاه خدمات اجتماعی منطقه ۱۸ و کلینیک مددکاری فعالیت داشتهام. در حال حاضر مددکار اجتماعی مرکز بهداشت جنوب تهران در برنامه سراج/ سامان در منطقه ۱۷ هستم.
برنامه سراج و سامان چیست؟ توضیح دهید که در این برنامه تا چه اندازه با مردم و تا چه اندازه با قشر نیازمند بهعنوان یک مددکار اجتماعی در ارتباطید؟
برنامه سراج/ سامان، توسط دانشگاه علوم پزشکی تهران، مرکز بهداشت جنوب، از تیر ماه ۱۳۹۸ در منطقه ۱۷ تهران راهاندازی شده و در حال حاضر از ۲۲ منطقه در سطح شهر تهران، فقط در مناطق ۱۰ و ۱۷ در حال خدمترسانی رایگان به هموطنان ساکن این مناطق در جهت سلامت روانی و مراقبت اجتماعی است. البته در حال توسعه و گسترش این برنامه در تهران و سایر شهرها هستیم.
مرکز سلامت روان جامعهنگر مهرگان واقع در منطقه ۱۷ یکی از مجریان این طرح به شمار میرود و مطابق فاکتورهای تعریفشده در این طرح، هماکنون دارای یک روانپزشک، سه روانشناس و یک مددکار اجتماعی است. برای بهرهمندی از خدمات این مرکز ابتدا مراجعان باید به مراکز خدمات جامع سلامت تحت پوشش محل سکونت خود مراجعه و توسط پزشک و روانشناس مرکز مورد ارزیابی اولیه قرار بگیرند.
در صورتی که فردی نیاز به خدمات سطح تخصصی داشته باشد به مراکز تخصصی ارجاع داده خواهد شد.
همه بیماران توسط روانپزشک ویزیت میشوند و در صورت نیاز به مداخله دارویی و رواندرمانی توسط روانشناس خدمات را دریافت خواهند کرد. ضمنا خدمات این مراکز کاملا رایگان میباشد.
همچنین مراجعانی که نیاز به حمایتهای اجتماعی و اقتصادی دارند با اتصال به ارگانهای حمایتی نظیر بهزیستی و کمیته امداد و... با توجه به امکانات موجود تا جای ممکن تحت پوشش قرار میگیرند. برای برخی بیماران دارای اختلال روانپزشکی به تشخیص روانپزشک، برگزاری جلسات آموزش بیمار و خانواده و برای بیماران ترخیصشده از بیمارستانهای روانپزشکی که به دلایلی امکان پیگیری درمان در مطب یا درمانگاه را ندارند پیگیری و درمان از طریق مرکز ما انجام میشود.
آیا بودجهای برای ارائه خدمات مددکاری به افراد کمبرخوردار در اختیار شما قرار داده شده است؟
خیر، ما بیشتر سعی میکنیم از مشارکت خیرین و معتمدین در خانه مشارکت مردم در سلامت منطقه برای ارائه خدمات کمک بگیریم. ارجاع افراد نیازمند به خیریهها، سازمانها و ارگانهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی و هلالاحمر از دیگر حمایتهایی است که انجام میدهیم. از دیگر وظایف مددکاری اجتماعی، توانمندسازی مراجعان و پیگیری تا حصول نتیجه میباشد.
شناسایی این که افراد واقعا نیازمند هستند یا خیر چگونه است؟
تشخیص افراد بستگی به نوع بیماری و مشکلشان دارد. مثلا درباره فردی که دچار یکی از بیماریهای روانشناختی است یا درباره خانوادهای که یکی از اعضایش معلولیت یا بیماری دارد و لازم است درمان شود و از پس هزینههای درمانش برنمیآید، باتوجه به ارزیابیهایی که انجام میدهیم یک طرح و برنامه کمکی مینویسیم.
اول میبینیم چه ظرفیتهای فردی و چه ظرفیتهای محیطی پیرامونش وجود دارد. آیا فرد نیازمند، خانواده حمایتگری دارد؟ آیا در اطرافش خیریههایی که بتوانند او را حمایت کنند وجود دارد؟ آیا برای درمانش میتوانیم از پتانسیلهای درمانی بیمارستان استفاده کنیم؟ آیا خیری هست که کمک کرده و هزینههای درمان این فرد را تقبل بکند؟ آیا مددکار بیمارستان میتواند درصدی به ما تخفیف بدهد؟
اینها را ارزیابی میکنیم و با توجه به تمامی این شرایط، فرد را به نهادهای مربوطه که پیشتر نام بردم ارجاع میدهیم.
بهغیراز اینها نوع کمک و درخواستی هم که دارند مهم است.
زمانی که دانشآموز بازمانده از تحصیل داشته باشیم با توجه به دلیل ترک تحصیل، تلاش میکنیم تا با تحت پوشش گرفتن خانواده از طریق خیرین و برطرف کردن هر مانعی که باعث ترک تحصیل وی شده او را به مدرسه بازگردانیم. اگر زن سرپرست خانواری باشد که مشکل داشته باشد با ارزیابی مشکلات وی، طرح و برنامهای کمکی با توجه به مشارکت خودش نوشته شده و با توجه به ظرفیتهای فردی و اجتماعی به وی کمک میشود.
حتی در مورد بیماران اعصاب و روان نیز اقدامات حمایتی و توانمندسازی مبتنی بر نقاط قوت انجام میگیرد.
اگر بیمار اعصاب و روان باشد، تشویقش میکنیم که تحت پوشش بهزیستی، کارت اعصاب و روان بگیرد. اگر این کارت را داشته باشد درصورتیکه جرمی انجام دهد که از لحاظ روانی در اختیارش نبوده، جرمش قابل شناسایی و اغماض و حکمش قابل تخفیف است. پس اگر مردم اطلاعات کافی در مورد پیرامونشان داشته باشند اوضاع فرق میکند.
متأسفانه در این زمینه آموزشی داده نمیشود. بچهای داریم که به طور مادرزادی پاچنبری است، به عبارتی پا از مچ به سمت داخل انحنا پیدا کرده. تنها کاری که خانوادهاش انجام دادند عمل جراحی بود و این کافی نیست. بچه در مرحله بعد باید کفش طبی میپوشید. مادر افسرده بود و حال خوشی نداشت. پول هم نداشت که به خانوادهاش در ایلام سر بزند. برایش پول فراهم کردم و بلیت گرفتم که اول برود و بعد از چهار سال خانوادهاش را ببیند. مقداری دارو هم تجویز کردیم تا افسردگیاش کمی بهتر شود. برای بچه هم کفش طبی گرفتیم. اینها همه باعث شد که حال مادر بهتر بشود و حس خوبتری بگیرد که میتواند مفید باشد.
وقتی که کفش را به مرکزی در خیابان انقلاب سفارش دادیم و بچه پوشید، به من گفتند که برای ما معجزه بود که این بچه میتواند راه برود و علتش هم این است که مادر مرتب پای فرزندش را ورزش میدهد. اینها نتیجه ازبینرفتن افسردگی مادر بود و این که یکی هست که حمایتش کند.
ارتباط شما با خیری که هزینه کفش و فیزیوتراپی را تقبل کرد چگونه ایجاد شد؟
باور کنید نمیدانم که خیران چگونه سر راه من قرار میگیرند. شاید این قدرتی است که خدا به من داده و اصلا نمیدانم اسمش را چه بگذارم. مثلا وقتی بچه را به دکتر فیزیوتراپی ارجاع دادم، تشخیص داد که این مدل کفش را باید برای بچه بگیرید. مادر نسخه را به من داد که اسم مرکز فیزیوتراپی طبی روی آن نوشته شده بود که بریس و محصولات طبی را در آن درست میکنند.
من با آنجا تماس گرفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم مددکار اجتماعی هستم، چنین موردی را دارم و میخواهم که برایش کفش درست کنید و در صورت امکان هر چقدر هم که میتوانید تخفیف بدهید.
باورتان نمیشود نمیدانم چرا اینهمه به من تخفیف دادند. از آن روز به بعد سه چهار مورد دیگر برایشان فرستادم و هر بار تا آنجایی که امکان دارد به من تخفیف میدهند. آخرین بار یک کفش سه میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی را یک و نیم میلیون به من فروختند.
همان یک و نیم میلیون را با چه بودجهای فراهم کردید؟
من هیچ بودجهای در اختیار ندارم و این موارد را از طریق ارتباط با خیرین و روابطی که آنها با آدمهای اطرافشان دارند تأمین میکنم. مثلا در دانشگاه به دوستم که خانم بازنشستهای بود، پیشنهاد دادم گروهی در فضای مجازی ایجاد کند و در آن برای نیازمندان، کمکهای مردمی جمع کند. او هم قبول کرد و در حال حاضر یک گروه ۲۰۰ نفره دارد که اگر کسی نذری دارد و دوست دارد کمکی بکند، بهحساب او میریزد، او هم مقداری از آن را به من میدهد، مقداری به مدرسه کودکان کار و مقداری هم به مدرسه بچههای دچار دیستروفی ماهیچهای دوشن که تحلیل عضلانی دارند. ما به طور شاخهای همدیگر را پیدا میکنیم.
به نظر من قسمت اعظم کمکهای مردمی که از سوی خیرین دریافت میشود مربوط به اطمینانسازی است که برای آنها ایجاد میکنم.
من برای اهدای آنچه به من سپردهاند فرصت میخواهم تا در زمان درست و در جای درست هزینه شود. خیرین هم آنقدر بزرگوار هستند که به من این اجازه را میدهند تا بر اساس تشخیصی که دارم بهترین اقدام را انجام دهم.
وقتی مطمئن باشند پولی که میدهند در جای درستی خرج میشود حتی دوستانشان را وارد کار میکنند و باز هم این روند تکرار میشود، تا جایی که دیگر از من نمیپرسند که چهکار کردی و نیازی ندارند که به آنها توضیح بدهم.
مثلا مرکز زنان آسیبدیده به ما گفتند که برای زنان مرکزمان، لباس میخواهیم. به خیری گفتم تو میتوانی کمک کنی؟ گفت خودم نمیتوانم به بازار بروم، اگر امکانش هست خودت بخر. به بازار رفتم و بازاریها هم کلی به من تخفیف دادند. در نهایت حدود چهار میلیون و ۵۰۰ هزار تومان لباس خریدم و بعد هم پول را از خیّر گرفتم.
یادآوری کنم بههیچعنوان پول دستی به کسی نمیدهیم. اگر کسی قرار است دارویی بخرد، با یک داروخانه صحبت میکنیم و به او معرفینامه میدهیم تا برود و دارویش را بگیرد و ما آخر هر ماه با داروخانه تسویهحساب میکنیم.
من فکر میکنم زمانی آدمها برای کمک راغبتر هستند که اعتمادشان جلب بشود و بدانند و ببینند که پولشان چگونه خرج میشود. گاهی افراد که به ما مراجعه میکنند آنقدر نگران و مضطرب و ناامید هستند که اصلا لازم نیست برای آنها کار خاصی انجام دهیم، همین که بدانند یکی هست که شرایطشان را درک کرده و آنها را میفهمد و حرفهایشان را میشنود برایشان کافی است و به آنها اعتمادبهنفس میدهد. اینجاست که تفاوت یک اقدام حرفهای و تخصصی با یک اقدام غیرتخصصی مشخص میشود.
آیا با توجه به تورم موجود، هنوز هم مردم مثل گذشته به انجام امر خیر تمایل دارند؟
مردم دوست دارند کمک کنند، ولی گاهی اوقات جای درست و مورد اعتماد را پیدا نمیکنند. آنها باید بدانند که آیا کمکشان بهجای خوبی میرسد یا نه. شاید شما هم دیده باشید آدمهایی را که در زبالهها دنبال لباس میگردند، شاید باور نکنید در مناطق کمبرخوردار، لباس را در فصل سرما اجاره میکنند.
از طرفی مردم معمولا در شمال شهر، لباسهایی دارند که به آنها نیاز ندارند. ما آن لباسها را میگیریم و به افراد یا بچههای نیازمندی که به مرکز ما مراجعه میکنند، اهدا میکنیم.
حفظ حرمت و عزت نفس مددجو در راستای توانمندسازی وی، برای یک مددکار اجتماعی اهمیت زیادی دارد. ما سعی میکنیم به آنها در جهت زندگی بهتر کمک کنیم.
وقتی افراد بدون آشنایی کافی قدم در راه خیر میگذارند چه آسیبهایی متوجه جامعه میشود؟
ما باید بین فقر و فقیرانه زیستن تفاوت بگذاریم. اگر شخصی را در خیابان میبینید که لباسهای فقیرانه پوشیده، این دلیل نمیشود که حتما فقیر هم هست.
من مدتی در پایگاه منطقه ۱۸ کار میکردم. آنجا یک گاوداری هست که اتاقهای دو متر در سه متر با سقفهای یونولیتی و سرویس بهداشتی مشترک دارد. تعداد زیادی خانوار در آنجا زندگی میکنند و با وجود نبود سیستم فاضلاب و نور و تهویه، برای همان اتاقکها اجاره میپردازند. ما از آنجا بازدیدکردیم، اجازه فیلمبرداری و عکسبرداری هم نمیدادند. هر هفته ۱۰ الی ۱۲ خیر به آنها سر میزند و کمک میکند.
من با یکی از آنها صحبت کردم و گفتم چرا از اینجا بیرون نمیروید؟ گفت اینجا منبع درآمد ماست. در طول هفته نیکوکاران به اینجا میآیند و برایمان لباس و کفش و غذا میآورند، سبد کالا میدهند. گفتند ما همه بیرون از اینجا خانه داریم، بعضی هم در شهرستان خانه داریم ولی بودنمان در اینجا این منفعت را دارد که خیرین مرتب به ما کمک میکنند.
اینها سبک زندگیشان این طور است، در صورتی که وقتی خیّر میآید فقط میبیند یک عده افراد نیازمند در کنار گاوداری در اتاقکهای کوچک زندگی میکنند.
پس به مردم این تذکر را میدهید که مواظب باشید فریب نخورید؟
بهتراست بگوییم مردم باید هوشمندانه کمک کنند و بدانند به چه کسی و چرا دارند کمک میکنند. فکر میکنید چقدر افراد خیر هر هفته به کورههای آجرپزی مراجعه میکنند تا به مردم آنجا کمک کنند؟ آیا با این همه کمک خیرین نباید تعداد آنها کم شود و نقل مکان کنند که بتوانند در جای بهتری سکونت داشته باشند؟ جواب این است که کجا بهتر از آنجا که مرتب به آنها کمک میرسد؟
اگر دیده باشید حتی بعضی از افرادی که در خیابان تکدیگری میکنند کارتخوان هم دارند. تجربه من ثابت کرده آدمهایی که ندار هستند به این طریق نیاز خودشان را فریاد نمیزنند. نمیگویم مردم کمک نکنند؛ چون آدمها برای زندگیکردن معنا میخواهند و هیچچیزی بهاندازه کمککردن به دیگران به زندگی انسان معنا نداده و جسم و روح انسان را جلا نمی دهد.
با کمک به دیگران حال خودت خوب میشود. وقتی خنده را روی لب کسی میبینی، وقتی حس خوب کسی را میبینی، خودت هم حالت خوب میشود و این است معنای زندگیگستری. پس باید گفت به همنوع خود کمک کنید اما این کمکها هوشمندانه باشد.
در فهم کمک هوشمندانه چه کسی یا چه سازمانی میتواند به مردم آگاهی بد
در فهم کمک هوشمندانه چه کسی یا چه سازمانی میتواند به مردم آگاهی بدهد؟
به نظرم باید مردم را آگاه کرد که بدانند در چه مسیری کمک کنند تا افراد نیازمند بیشتری بتوانند از آن استفاده کنند. به عنوان مثال ما در دوران کرونا با کمک خیرین دستگاه اکسیژنساز تهیه کردیم که به بیماران نیازمند به صورت رایگان امانت میدادیم. در حال حاضر هم هنوز از همان دستگاهها استفاده میکنیم و آنها را به بیماران نیازمندی که مشکلات ریوی دارند به صورت رایگان امانت میدهیم.
گاهی خیرین و افراد دوست دارند کمک کنند اما بنا به هر دلیلی امکان کمک مالی ندارند، در این مورد میتوانند نذر خدمت کنند، یعنی با توجه به مهارتی که دارند کمک کنند؛ مثلا اگر خیری پزشک یا ماما است برای نیازمندی که از سوی مددکار اجتماعی معرفی میشود ویزیت رایگان انجام دهد. البته ما ازایندست خیرین هم فراوان داریم.
در میان صحبتهایتان گفتید به کسی کمک نقدی نمیکنید. اتفاقا چندسال است که میبینیم افرادی در خیابان درخواست کمک میکنند، کالایی میگیرند و حتی همان لحظه میفروشند. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
ما در این زمینه با آدمهای متفاوتی روبهرو هستیم. چند وقت پیش تبعه اتباعی داشتیم که بچهاش سوءتغذیه داشت. نیروهای مرکز مرتب به او کمک میکردند و برایش هفتهای دو سه تا شیرخشک میخریدند، اما هربار که کودک را برای سنجش قد و وزن میبرد میگفتند منحنی رشد بچه تغییری ندارد. پس از پیگیری متوجه شدیم قوطیهای شیر خشک را میفروشد و استفاده نمیکند که ازآن به بعد درب شیر خشک را باز میکردیم تا نتواند بفروشد.
در شناسایی آدمهای کمبرخوردار آیتمهای زیادی وجود دارد، مثل زبان بدنشان و شاخصهایی که ما به تجربه دریافتیم نشان میدهد کسی نیازمند واقعی هست یا نه.
توجه مردم به نیازمندان در شب عید چگونه باشد بهتر است؟
ما مردم خوبی داریم، شب عید که میشود دوست دارند نیازمندان را شاد کنند و با خیرات حالشان خوب میشود. حتی داروهای در خانه مانده را هم که میفرستند حال خودشان را بهتر میکند.
نباید این فکر را به مردم القا کنیم که همه کلاهبردارند و دزدی میکنند و دروغ میگویند. اگر مدام این جملات را به مردم بگوییم آنها دیگر چه معنایی برای زندگی میتوانند داشته باشند؟ این کمککردن حال خودشان را خوب میکند.
بنابراین باید به آنها بگوییم حتما کمک کنید ولی هوشمند باشید و بدانید در کجا و به چه کسی باید کمک کنید. فقط یادتان باشد که از بانی خیر، گزارش کار بخواهید تا بدانید راه را درست رفتهاید.