استقامت در برابر سختیها وجه مشترک همه انسانهای خودساخته است
اشاره: ماهان تیموری جوان موفقی است که این روزها به الگوی کارآفرینی تبدیل شده و مهمترین رسالتش رو ایجاد فرصت برای جوانان برای کسب وکار حلال و قانونی می دونه. او یک جوان خودساخته است که با کوشش فروان توانسته به موفقیت برسه و حالا وظیفه خودش رو روشنگری برای سایر انسان هایی می داند که خودشان را در سختی می بینند.
همه درباره زندگی او سوال می کنند و دوست دارند بدونن که او دقیقا چطور زندگی خودش رو طی کرده. به همین خاطردراین گفت و گو درباره زندگینامه ماهان تیموری و اکثر مواردی که خواننده ها به دنبالش هستند صحبت شده تا بشود چگونگی رشد و موفقیت یکی از جوانان ایرانی را مورد مطالعه قرار داد.
با هم گفت وگو با ماهان تیموری را می خوانیم.
1. این روزها شما جوان موفقی شدی و افراد زیادی موفقیت ماهان تیموری را ستایش می کنند. همه شما را با «هوش مالی» می شناسند. این جوان موفق امروز، کودکی خودش را چطوری سپری کرده؟
سوال خوبی پرسیدی چون بعضی ها فکر می کنند برای موفق شدن حتما باید بابای پولدار یا مادر پولدار داشت، نه
من از بچگی کار می کردم و فعال بودم مخصوصا تابستانها، مثلا شانسی می فروختم.روحیه کار کردن و سخت تلاش کردن از بچه گی همراه و همزاد من بود . بعد که بزرگترشدم صبح ها نانوایی کار میکردم و عصرها هم یا باز میرفتم نانوایی یا صحافی کار می کردم. یادمه پدرم یه گوشی برام خرید ۱۲ یا ۱۳ سالم بود و ایرانسل تازه اومده بود. با پولهایی که از نانوایی و صحافی بدست می آوردم خرید و فروش گوشی می کردم و مدل گوشیها رو میبردم بالاتر، گوشی نوکیا N95 تازه اومده بود که من بعد از یک سال این گوشی رو خریدم.
2. در ابتدا چه باورهایی برای شروع کار داشتید ؟
اوایل انگیزه داشتم اما هنوز تبدیل به باور نشده بود،انگیزه زیادی برای موفق شدن داشتم این انگیزه به قدری در من قدرتمند بود که فکر می کردم هر طور شده باید بتونم به خواسته هام برسم.به ههمین خاطر مدام به راه های پول درآوردن فکر می کردم. اون سالهایی که خرید و فروش موبایل میکردم، بعد از یک مدتی رفتم توی پاساژ الزهرا، موبایل علأدین توی قم و خیلی علاقه داشتم توی همون پاساژ یک مغازه بگیرم چون اون موقع گوشی چینی سود خوبی داشت .اون موقع هنوز به اهمیت هوش مالی پی نبرده بودم. به شخصه سرمایه نداشتم و دوست داشتم برادرم محسن به من سرمایه بده اما یک دفعه همه چیز تغییر کرد و اومدیم تهران. اینجوری شد که من کار قم رو رها کردم و به همراه برادرم محسن و خواهرم معصومه اومدیم تهران و برای خودمان شروع به کار کردیم. برادرم فیلم «راز» رو بهم داد و کتاب «چه کسی پنیر مرا جابجا کرد» رو هدیه گرفتم . چون از خانواده مذهبی هستیم اطرافیان به واسطه اینکه در این خانواده بودم خیلی برای ما ارزش قائل می شدند و این توجهات در من این باور رو ایجاد کرد که آدم مهم و بزرگی هستم.
چون برادر و خواهرم خیلی دوست داشتن که من رشد کنم ترجیح دادن که من رو هم با خودشون به تهران بیارن. یادمه سر فلکه میثم قم یک هیوندای اف ایکس قرمز آورده بودند درست کنن که من دیدمش و پیش خودم گفتم این ماشینها رو ما همیشه توی فیلم ها می دیدیم اونجا نتیجه گرفتم که آدمهایی هستند که میتونن این ماشینها رو داشته باشن و با خودم تصمیم گرفتم که میرم تهران و یکی از اینها می خرم و برمیگردم.
3. آیا سرمایه اولیه برای شروع کار داشتید ؟
نه من همراه برادرم که اومدم تهران چیزی نداشتم، اوایل هم کاری نداشتم حدود ۴ یا ۵ سالی کارهای متفرقه انجام دادم. مثلا یک مدت توی شرکت «لیفتاپارس» بودم که کارش آسانسور بود، توی شرکت «اوریفلیم» که کارش آرایشی و بهداشتی بود کار کردم. یکی از پسرعموهام توی گمرک بود برای اونم کار جور می کردم. یعنی واردکنندهها رو بهشون معرفی میکردم. توی سمینارهای خواهرم کتاب میفروختم. کارهای برگزاری سمینار رو انجام می دادم مثلا برای گرفتن اسپانسر میرفتم با شرکتها صحبت می کردم اما در این بخش اصلا خوب عمل نکرده بودم. الان که فکر میکنم متوجه شدم که شاید پوششم خوب نبوده، مذاکره خوب نمیدونستم و بحث متقاعدسازی رو کار نکرده بودم و همچنین اینقدر اعتماد به نفس نداشتم که بتونم اسپانسر بگیرم.
4. آیا تا به حال در کار خود شکست خورده اید؟
بله خیلی شکست خوردم، یکبار بابت یک مسئله کل پولم رو در اون مقطع زمانی از دست دادم با اینکه طرف مقابل میدونست که به جز این پول چیز دیگهای ندارم اما سرم رو کلاه گذاشت و پولم رو برد.
5. اگر شکست خورده اید چگونه آن شکست را جبران کردید؟
یاد گرفتم که چطور به سادگی به افراد اعتماد نکنم، اما مورد مهمتراین بود که قالبا به شکست توجهی نمی کردم و پیش خودم می گفتم این که نشد بریم سراغ کار بعدی نه اینکه تلاشی نمی کردم، به اندازه خودم تلاش می کردم تا اون کار درست انجام بشه اما وقتی نمی شد دیگه درگیرش نمی شدم و می رفتم سراغ کار بعدی. آدم ها در زمان شکست نباید خودشون رو سرزنش کنند نباید توی اون شکست گیر کنند چون توی اون مشکل می مونن.
6. در مورد شغلی که دارید چه حسی دارید؟
از اینکه می تونم به مردم کمک کنم خدا رو شکر می کنم. الان چون میبینم که اثرگذاری خوبی در زندگی مردم کشورم دارم احساس خوشبختی می کنم.
7. آیا در کارتان شریک دارید؟
قبلا فکر میکردم شریک چیز خوبی نیست با تفکر اینکه خدا هم برای خودش شریک نداره.اما بعدا متوجه شدم که هم افزایی یا شراکت باعث رشد می شه. وقتی میخوای در اندازه کوچک و شخصی کار کنی مشکلی نیست شریک نداشته باشی اما وقتی میخوای درابعاد بزرگتری خدمترسانی کنی باید با آدم های بزرگ و قوی کار کنی . در این شرایط همافزایی خیلی سودمندتر هست و میشه اثرگذاری بیشتری خلق کرد.
8. اگر تمام ثروتتان را از دست بدهید چه می کنید؟ و چه قدر طول می کشد دوباره همه آن را جمع کنید؟
دارم فکر میکنم اگر ۱۰ سال طول کشید که این دارایی رو جمع کنم، میتونم ۳ ساله از این هم بیشتر بسازم. در واقع از دست دادن دارایی فقط یک حس هست، حس خوبی نیست چون کلی تلاش کردیم که به این دارایی برسیم اما نکته اینجاست اگر کسی تونسته یه کاری رو با موفقیت در یک زمان و شرایط انجام بده حتما میتونه اون کار رو در همون شرایط به خوبی انجام بده و مجدد موفق بشه . یعنی اگر من با تلاش و کوشش تونستم به موفقیت امروز برسم، اگر سرمایهام رو از دست بدم، پس دوباره هم میتونم به اون موفقیت برسم با این تفاوت که این اطلاعات و دانش رو قبلا نداشتم اما الان دارم .
9. در روابط اجتماعی و خانوادگی چگونه عمل میکنید؟
من اولویتم قالبا کاره . حتی در زمانی که در خانواده هستم اولویتم کارم هست، خانواده برام خیلی مهم هست و براشون هم زمان میزارم و با این وضعیت مشکلی نیست. تا جایی که تونستم در بین خانواده بودم و فکر نمی کنم خانواده درجه یک من ازم ناراحت باشن. در روابط اجتماعی چون تمرکزم روی کار هست زیاد در اجتماع نیستم اما سعی کردم به همه احترام بزارم.
10. چگونه می توان بدون هیچ سرمایه ای کسب و کار راه انداخت؟
برای هر کسی متفاوته و به هزار روش میشه کسب و کار ایجاد کرد و پول ساخت اما در وهله اول خودت رو میخواد و پولی نیاز نداره. هر کسی میتونه نسخه خودش رو با صرف زمان و انرژی پیدا کنه.
11. بهترین تفریح شما چیست؟
تفریح خاصی ندارم، تفریح من کارمنه.
12. اون باوری که در شما از همه قویتر بود و باعث موفقیت تان شد چی بود؟
باورها در ابتدا باعث موفقیت آدم نمیشن اما میتونن عملکرد رو بهتر کنن. اما واقعا باور خاصی اون موقع نداشتم جز اینکه همیشه فکر میکردم آدم بزرگی هستم در غیر اینصورت آدمها از باورها اطلاعاتی ندارند و از روی رنج و درد موفق میشن. اما دلیل موفقیت همیشه یک باور خاص نیست.
13. آیا تخصص در کار مهمه؟
بله مهمه در واقع باید ۲ تا تخصص داشته باشیم یکی مهارت فنی و یکی مهارت پول ساختن که از اون مهارت هستش. راه های پول درآوردن مهمه ولی کسی که هوش مالی بدونه معمولا ساده ترین روش کسب درآمد رو یاد می گیره.
14. زمانهایی که نا امید میشید چه کار میکنید؟
خیلی ساده استراحت میکنم وبعد دوباره شروع میکنم. اگر شکست خوردی و ناامید شدی و حتی اطرافیانت هم سرزنشت کردند، باید مقاومت کنی . اینکه چقدر طول میکشه که شروع کنی خیلی مهمه. اگر افرادی اطرافت باشن که بهت بگن اشکالی نداره و دوباره بلند شو هم خیلی مهم هست.
15. چه اقداماتی انجام میدید که در حوزه ی خودتون دچار تکرار نشید؟
اگر توی کار رسالت داشته باشی و به فکر رشد دادن کسب و کار باشی، هیچی تکراری و یک نواخت نمیشه. اگر رسالت داشته باشی همه چی عالیتر میشه. مهمترین کار اینه که رسالتت رو پیدا کنی و زیرمجموعهاش اهدافت رو بزاری. رسالت اون کاریه که تو انجام میدی که در انتها، هم مفید بودن تو رو ثابت می کنه و هم باعث موفقیت تو میشه . اما هدف چیزیه که تو میخوای و براش برنامه ریزی میکنی و بهش میرسی. رسالت با هدف خیلی از نظر ابعاد باهم متفاوته مثل خدا و امام میمونه، شما از طریق امام میخواهید به خدا برسید.
16. اگه یه بار دیگه به این دنیا می اومدید، باز هم این شغل رو انتخاب می کردید؟
احتمال خیلی زیاد همین شغل رو انتخاب میکردم مخصوصا الان که اصلا برای پول کار نمیکنم وگرنه اگر برای پول میخواستم کار کنم توی کار بهتری میرفتم که پول بیشتری برام داشته باشه.
17. بهترین درس زندگیت چی بوده؟
یاد گرفتم احساسات رو وارد کار نکنم.
18. رسالت خودت را چی میدونی؟
در حالت کلی رسالتم رو بالا بردن هوش مالی مردم ایران میدونم. اما اگر بخوام با جزئیات بگم در واقع کتابی هست به نام ثروتمندترین مرد بابل، میخوام مثل شخصیت اصلی این کتاب کاری کنم که مرد این کشور بتونن از نظر مالی رشد کنند و همه در یک سطح خوبی زندگی کنند و این شدنیه چون در اون کتاب یعنی شهر بابل این اتفاق افتاده.
19. روزی چند ساعت کار می کنید ؟
بستگی داره که بگم روزی چند ساعت مفید کار میکنم که بعضی روزها ۱۰ ساعت و بعضی روزها یک ساعت اما اینکه چند ساعت کار میکنم قالبا ۱۵ یا ۱۶ ساعت کار می کنم.
20. آیا ثروتمند شدن نیاز به کار سخت و زیاد و مداوم داره ؟
هم بله و هم نه، بستگی به خود آدم داره باید ببینیم که ثروت برای ما چقدره . مثلا یکی میگه با ۱۰۰ میلیون من ثروتمندم و یکی میگه من با یک میلیارد ثروتمندم اما در کل اگر دستاورد بزرگی بخوایم باید مدتی رو سخت و مداوم کار کنیم.
21. بنظر شما کسب و کار شما چقدر تحت تاثیر عوامل بیرونیه؟
قطعا عوامل بیرونی روی کسب وکار همه اثر می گذاره. بطور مثال اگر شما کارت لوازم خانگی باشه و قیمت دلار بالا بره مسلما روی کسب و کار شما تاثیر میزاره اما مهم اینکه شما چیکار میکنید که این تاثیر کمتر بشه و یا روشهای دیگهای ایجاد کنی که از این فرصت استفاده کنی. درعین حال مخالف اون دیدگاهی هستم که فکر می کنه فقط عوامل بیرونی سرنوشت یک کسب وکار رو مشخص می کنه و خودآدم ها سهمی ندارند. نه خود آدم ها و دیگاهشون هم مهمه.
22. شما مهم ترین عامل موفقیت تون رو چی می دونید؟
فکر می کنم صبر در شرایط سخت و پشت کارداشتن و استقامت باعث موفقیتم شده.
23. چقدر به همکاری تیمی اعتقاد دارید؟
من براساس مطالعه و تحقیق اعتقاد دارم که کار تیمی مهمه و باورش کردم چون نتیجه اش رو دیدم. به همین خاطرخیلی سرمایهگذاری کردم روی تیم خودم. من بهترین نیروها رو در مجموعه خودم جلب و جذب کردم.
24. به نظرتون بهترین ویژگی انسانهای خود ساخته چیه ؟
سرسختی و استقامت در برابر سختیها وجه اشتراک همه انسانهای خودساخته است.
25. به جز این شغل آیا شغل های دیگه هم دارید ؟
نمیشه گفت شغل اما سرمایهگذاریهای دیگه دارم.
26. چه جوری با ترس هاتون کنار اومدید ؟
کنارشون راه می رم باهم می ریم دور می زنیم (با خنده)
الان نسبت به انجام کارهای بزرگ نمی ترسم و انجامش می دم اما بالاخره ترس های ریزی در شروع هست اما چون رسالتم بزرگه بهشون توجه نمیکنم.
27. منشا ایده ها کجاست ؟
ایدههایی که الان دارم ترکیبی از اطلاعات گذشتهام و خواستههای آینده ام هست . شور و اشتیاقی که دارم، ایدههای خوبی ایجاد میکنه.