x
۰۲ / بهمن / ۱۳۹۶ ۰۹:۰۸
تحلیل سند تازه پنتاگون در گفت‌وگو با کوروش احمدی

نقشه واشنگتن برای ایران چیست؟

نقشه واشنگتن برای ایران چیست؟

سند تازه راهبرد دفاعی جدید ایالات متحده آمریکا تفاوت‌های معناداری با سندهای پیشین دارد. به‌جای تمرکز همیشگی بر تروریسم، نقطه تمرکز سند جدید، روسیه و چین است؛ اگرچه به خاورمیانه و ایران نیز پرداخته شده است.

کد خبر: ۲۴۶۶۱۵
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین، زینب اسماعیلی در شرق نوشت:  در خلاصه ۱۱صفحه‌‌ای سند «راهبرد دفاع ملی» آمریکا شش ‌بار به نام ایران اشاره شده است. پنتاگون روز جمعه یک نسخه غیرمحرمانه و ۱۱صفحه‌ای از این سند را منتشر کرده و توضیح داده که «تغییر بنیانی» اولویت‌ها و تمرکز نظامی آمریکا را به‌خوبی تشریح می‌کند.  سند جدید به افزایش نقش متحدان و هم‌پیمانان آمریکا اذعان دارد که علاوه بر افزودن به قابلیت‌های نظامی، امکان دسترسی به مناطق دیگر را فراهم می‌کند.  نفوذ منطقه‌ای ایران در این سند یکی از محورهای مورد تأکید است و آن ‌را «مهم‌ترین چالش برای ثبات منطقه خاورمیانه» خوانده است. اجرای این راهبرد می‌تواند نگرانی‌ها را در منطقه درباره آنچه به ایران مرتبط می‌شود، افزایش دهد. این موضوع را با کوروش احمدی، کارشناس روابط بین‌الملل که سال‌ها درباره ایالات متحده آمریکا کار کرده در میان گذاشتیم. او حتی نگرانی از حمله نظامی به ایران را بیراه نمی‌داند و نشانه‌های این نگرانی را در رفتارهای اخیر اسرائیل و عربستان، دو متحد آمریکا در خاورمیانه به‌وضوح می‌بیند. 

  درحالی‌که در دو دهه گذشته مبارزه با تروریسم بیش از دیگر مباحث در  راهبرد دفاعی ایالات متحده آمریکا خودنمایی می‌کرد، اکنون و در سند دفاعی جدید کمرنگ‌تر از پیش شده است. علتش چیست؟ 

ترامپ زمانی زمام امور را در کاخ سفید به دست گرفت که داعش و گروه‌های مشابه، دوران اوج خود را که تابستان ٢٠١٤ بود، سپری کرده و رو به افول نهاده بودند (البته این قطعا به معنی خاتمه کار آنها نیست). می‌بینید که تهدیدها و حملات تروریستی در مناطق مختلف دنیا نیز در سال ٢٠١٧ کاهش چشمگیری داشته است. از مجموع ١٠ حمله تروریستی ملهم از داعش و امثال آن در روسیه و اروپا یکی، دو حمله آنها با بمب انجام شده و بقیه اغلب با چاقو یا راندن خودرو به میان مردم بوده و به دست افراد تنها انجام شده است. در آمریکا نیز در این مدت فقط یک مورد حمله تروریستی با خودرو انجام شده است. این امر به ترامپ فرصت داد تا او بیشتر بتواند تمایلات شخصی خود را مبنای کار قرار دهد که نتیجه آن تمرکز بر ایران و تا حدودی به ناچار کره‌شمالی شد. البته اکنون وزارت دفاع در سند راهبرد دفاع ملی از شروع «عصر رقابت قدرت‌های بزرگ» و اولویت تمرکز بر آن می‌گوید. 

  در راهبرد دفاعی جدید آمریکا، «توسعه سریع قدرت نظامی چین و افزایش سیاست‌های تعرضی روسیه، اولویت‌های نظامی درجه یک امنیت ملی آمریکا» خوانده شده ‌است. اگر با نگاهی کلی به این دو مبحث بنگریم این راهبرد چه نگرانی‌هایی را دامن می‌زند؟ 

سند راهبرد دفاع ملی که به وسیله پنتاگون تهیه می‌شود، منعکس‌کننده درک این نهاد از دوران کنونی و برنامه‌هایش برای مواجهه با آن است. از دید سند جدید، دوره حاضر «دوره رقابت قدرت‌های بزرگ» است. این در حالی است که در سند پیشین در دوره اوباما تهدیدات منطقه‌ای و نیز تهدیدات غیرمتعارف از سوی بازیگران غیردولتی برجسته‌تر بود. سند جدید اولین از این نوع در سال‌های اخیر است که به تهدیدهای غیرمتعارف و تهدیدهای منطقه‌ای بهای کمتری می‌دهد و بر آن است که «رقابت راهبردی بین کشورها و نه تروریسم، اکنون نگرانی اصلی در حوزه امنیت ملی آمریکاست». در سند از چین به‌عنوان یک قدرت واقعا جهانی با قدرت اقتصادی بالا و توان تحت فشار قرار‌دادن کشورها اسم برده شده است. به روسیه به‌عنوان کشوری با قدرت نظامی محدودتر اما میل تهاجمی بیشتر، اشاره شده است. افول داعش و دیگر گروه‌های تروریستی که قبلا گفتم قطعا یکی از دلایل کاهش اولویت تروریسم در راهبرد دفاعی جدید آمریکا و نیز راهبرد امنیت ملی جدید آمریکاست که ١٨ دسامبر منتشر شد. نتیجه‌گیری سند این است که آمریکا باید از «دوره کوچک‌سازی استراتژیک» فاصله بگیرد و ارتش خود را به تجهیزات مرگ‌باری که لازمه عصر رقابت قدرت‌های بزرگ است، مجهز کند. به این ترتیب نظامیان آمریکا که در کسوت غیرنظامی عهده‌دار تعیین راهبردهای امنیت ملی و دفاعی آمریکا شده‌اند، فرصت یافته‌اند تا بیش‌ازپیش به بهانه رقابت قدرت‌های بزرگ بر تقویت نیروی نظامی آمریکا تأکید کنند. علاوه بر کاهش تهدید تروریسم، افزایش مستمر توان نظامی چین و روسیه در سال‌های اخیر که موجب نگرانی‌هایی در محافل نظامی‌گرا درباره دورنمای این روند شده نیز بهانه کافی را برای این نظامیان سیاست‌مدار فراهم کرده است. این در حالی است که بودجه نظامی آمریکا (حدود ٦٠٠ ‌میلیارد دلار) به‌تنهایی معادل بودجه نظامی ٩ کشوری است که بعد از آمریکا بیشترین توان نظامی را دارند. محافل مذکور البته بر آن هستند که ویژگی ارتش‌های چین و روسیه این است که به‌سرعت در حال رشد‌ند. ارتش چین که بزرگ‌ترین ارتش دنیا با نزدیک به دو‌میلیون‌و ٣٠٠ هزار سرباز و بودجه‌ای حدود ٢٢٠‌میلیارد دلار و برنامه‌های گسترده نوسازی است، به‌سرعت در حال کم‌کردن فاصله خود با ارتش آمریکاست.

در روسیه نیز در سال‌های اخیر توجهی جدی به تجهیز و تأمین منابع برای ارتشی شده که بودجه آن فعلا حدود ٨٥‌ میلیارد دلار است. نقشی که ارتش روسیه در سوریه و نیز در برخی مناطق شرق اروپا بازی کرده، زمینه‌ساز تبلیغ نظامی‌گراها در واشنگتن برای تقویت بیش از پیش ارتش آمریکا شده است. تغییرات مهم دیگری نیز در راهبرد دفاعی جدید صورت گرفته از جمله اینکه برخلاف دوره اوباما در این سند سخنی از «تغییر آب‌وهوا» به‌عنوان تهدیدی که ارتش آمریکا باید خود را برای آن آماده کند، نیست. 

  نگاه این سند به ایران نیز اصلا مثبت نیست. ایران را هم‌تراز کره‌شمالی می‌بیند و این در راستای نگاهی است که دولت ترامپ به‌طور کلی به ایران و برجام دارد. درحالی‌که جهان معتقد است نگرانی‌های هسته‌ای در مورد ایران کاهش یافته، دولت ترامپ همچنان می‌خواهد نگرانی هسته‌ای ایران را بسیار و هم‌تراز با کره‌شمالی توصیف کند. آیا با این دیدگاه موافقید؟ 

درحالی‌که در سند راهبرد دفاعی از چین و روسیه به‌عنوان «کشورهای رقیب» یاد شده، از ایران و کره‌شمالی به‌عنوان «رژیم‌های یاغی» اسم برده شده و تلاش شده توانایی هسته‌ای و موشکی کره‌شمالی و توانایی موشکی ایران بزرگ‌نمایی شود. این هر دو تعبیر در سند راهبرد امنیت ملی نیز به همین شکل استفاده شده بود. متأسفانه ترامپ در ابراز دشمنی با ایران در یکی، دو سال گذشته همواره ثابت‌قدم بوده و فرازونشیبی نداشته است. در حالی ‌که در ارتباط با کره‌شمالی چنین نبوده و در ارتباط با آن‌هم از «خشم و آتش» سخن گفته و هم مثلا در اوایل نوامبر رهبر کره‌شمالی را دعوت به مذاکره و توافق کرده است. تحلیل آمریکا این است که هدف نهایی پیونگ‌یانگ تنها بقای رژیم از طریق توان هسته‌ای است. موقعیت ایران در منطقه حساس خاورمیانه شاید وجه تمایز اصلی ایران و کره‌شمالی از نظر ترامپ باشد. پایگاه رأی ترامپ در آمریکا نیز در‌حالی‌که حساسیت زیادی به کره‌شمالی ندارد، اما در مورد ایران به خاطر مسئله اسرائیل و جهات مذهبی قضیه بسیار حساس است. به‌علاوه، یک برخورد نظامی در شبه‌جزیره کره می‌تواند بیش از یک‌ میلیون کشته داشته باشد درحالی‌که در منطقه ما چنین نیست. بنابراین می‌توان گفت که اگر ترامپ یک استراتژی خاورمیانه‌ای داشته باشد، متأسفانه تقابل و مهار ایران خط اصلی و محوری آن است. این خط را ترامپ از ٢٠ مه ٢٠١٧ یعنی در زمان سفر به عربستان که اولین سفر خارجی او بود، آشکار کرد. به‌همین‌ترتیب تیلرسون در سخنرانی مهمی که در دانشگاه استنفورد در ١٧ ژانویه داشت، از ادامه حضور نیروهای آمریکایی برای حمایت از کردهای سوری خبر داد و مدعی شد هدف آن مبارزه با نفوذ ایران در سوریه و حل سیاسی بحران سوریه از طریق انتخاب دولتی جدید به جای دولت بشار اسد و نیز جلوگیری از سربرآوردن مجدد داعش  و القاعده است. 

  همین دیدگاه به نوعی نشان‌دهنده استراتژی دولت ترامپ در مورد برجام هم هست؛ درست است؟ 

بی‌شک، متناسب با چنین وضعیتی، هرچه مربوط به ایران است، با حساسیت بیشتری در واشنگتن نگریسته می‌شود. بنابراین اگر از میزان این حساسیت‌ها از طریق شماری از اقدامات اعتمادساز کاسته نشود، قطعا می‌تواند بیش‌ازپیش

 مسئله‌ساز شود. 

  نقطه نگران‌کننده اصلی این سند بخشی است که از «نقش حیاتی متحدان و هم‌پیمانان آمریکایی» سخن رفته و آمده «علاوه بر افزودن به قابلیت‌های نظامی، امکان دسترسی به مناطق دیگر را فراهم می‌کنند». تحلیل شما از این بند چیست؟ دایره این ایفای نقش از سوی متحدان حیاتی را تا کجا می‌بینید؟ 

در سند به «تقویت ائتلاف‌ها و جذب شرکای جدید» به‌عنوان یکی از سه راه‌حل، در کنار افزایش آمادگی دفاعی و اصلاح امور تجاری پنتاگون، برای تقویت توان دفاعی آمریکا تأکید شده است. در این حوزه دو موضوع در مرکز توجه قرار گرفته: یکی اینکه آمریکا باید نشان دهد که دوست ثابت‌قدمی برای متحدان خود است و عرصه را ترک نمی‌کند و نکته دوم تأکید بر عملیات مشترک و تقسیم وظایف با متحدان و همین‌طور مشارکت در هزینه‌هاست. اهدافی از جمله تأمین امنیت راه‌های تجاری، حفظ دستاوردها در عراق، افغانستان و سوریه و ایجاد توازن متقابل در برابر ایران، برای ائتلاف‌سازی در خاورمیانه ذکر شده است. این نیز نکته جدیدی نیست و در راهبرد امنیت ملی و در عمل نیز مورد تأکید قرار گرفته است. مثلا دولت ترامپ در خاورمیانه، برعکس دولت اوباما، تأکید زیادی بر کار بیشتر با متحدان سنتی مانند عربستان و بازسازی ائتلاف مربوطه در منطقه کرده است. درحالی‌که روابط اوباما با این متحدان تا حدی سرد بود. روی دیگر این سکه تلاش برای اخلال در همکاری ایران با کشورهای منطقه است. 

  درحالی‌که عربستان و اسرائیل جزء متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه هستند، می‌توانند حتی خطر حمله نظامی به ایران را افزایش دهند؟ به‌ویژه آنکه مقامات ریاض و تل‌آویو در مورد ایران واکنش‌های تندی داشته‌اند؟ 

قطعا. اکنون کاملا آشکار است که عربستان و اسرائیل در سال‌های گذشته همواره مشوق آمریکا برای حمله نظامی به ایران بوده‌اند. در یکی از تلکس‌های افشاشده از سوی ویکی‌لیکس مشخص شد که ملک عبدالله پادشاه به اصطلاح میانه‌رو عربستان از لزوم «کوبیدن سر مار» سخن گفته بود و اخیرا هم جان کری افشا کرد که سران اسرائیل، مصر و... خواستار بمباران ایران بودند و اعتقاد داشتند که بمب تنها زبانی است که ایران می‌فهمد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x