نقش سربازی اجباری در سقوط اسد / پس از اسد باید منتظر سقوط کدام یک از رهبران منطقه باشیم؟
اقتصاد تضعیف شده، ارزش پوند سوریه را کاهش داد و پرداخت حقوق برای سربازان وظیفه به منظور تامین مواد غذایی خانوادههای آنها دشوار شد. این وضعیت باعث تشدید فساد شد، زیرا نیروهای سوری هر چیزی را به سرقت بردند تا خانوادههای خود را حفظ کنند. در آن زمان تعداد کمی از سوریها حاضر بودند برای اسد که دیگر نمیتوانست نیازهای شان را برآورده سازد جان خود را به خطر اندازند.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه مینویسد:" درسی که سایر کشورها باید از فروپاشی اسد بگیرند این است: پس از بیش از ۱۳ سال جنگ داخلی در نهایت ظرف مدت کمتر از ده روز حکومت اسد از هم فروپاشید و به حکمرانی ۵۳ ساله یک خاندان سیاسی پایان داد. تعداد افراد اندکی از سقوط اسد ناراحت خواهند شد. شاید سیاستمداران غربی مانند "جان کری" وزیر امور خارجه اسبق امریکا و سناتور "نانسی پلوسی" رئیس اسبق مجلس نمایندگان امریکا باید میآموختند که همه پزشکان تحصیلکرده در غرب لزوما به ارزشهای لیبرال غربی پایبند نیستند. ما این مورد را درباره جکمرانی خونبار "فرانسوا دووالیه" رهبر سابق هائیتی و "هستینگز کاموزو باندا" پزشک اهل مالاوی و دیکتاتور سه دههای حاکم بر آن کشور نیز دیده بودیم. سرعت فروپاشی اسد درسهای خاصی را در خود جای داده است. فارغ از حواس پرتی روسیه در جنگ اوکراین یا حملات اسرائیل علیه حزب الله لبنان، مشکلی که اسد با آن مواجه شد ماهیت ارتش او بود. ارتش اسد ارتشی احباری بود و متشکل از سربازان سوری. آنان سرباز وظیفه بودند. برای مثال، اگر نیروهای شبه نظامی کُرد سوری به آنان حمله میکردند سربازان میتوانستند بین دو گزینه انتخاب کنند: بجنگند یا تسلیم شوند. اگر میجنگیدند احتمالا کشته میشدند و اگر تسلیم میشدند حکومت اسد احتمالا علیه پدران، پسران یا برادران شان در نقاط تحت کنترل خود در دمشق یا حلب اقدام تلافی جویانه انجام میداد. برای سوری ها، خدمت در ارتش یک شر ضروری بود، اما تا زمان وقوع جنگ داخلی یک شر ضروری نسبتا بی خطر قلمداد میشد. سوریها ترجیح میدادند لبنانیها به صورت نیابتی از طرف آنان با اسرائیل بجنگند. جبهه اسرائیل و سوریه در بلندیهای جولان مدتها آرام بود. همانند ارتش مصر، صاحب منصب بودن در ارتش سوریه نیز میتوانست برای یک فرد به مثابه یک تجارت سودآور قلمداد شود. با این وجود، خویشاوندی و تبعیض فرقهای به نفع علویها یعنی هم فرقههای اسد یک سقف شیشهای بر روی سر اکثر سُنیهای سوریه ایجاد کرده بود. زمانی که جنگ داخلی شروع شد، اقتصاد سوریه و هم چنین سطح زندگیای که مردم سوریه به آن عادت کرده بودند کاهش یافت. سوریه ثروتمندترین کشور عربی نبود و منابع نفتی آن حداقلی بود، اما بخش کشاورزی آن از بخش نفت نیروی انسانی بیش تری داشت؛ بنابراین تعداد بیشتری از مردم سوریه شغل داشتند، چه به عنوان کشاورز و چه به عنوان بازرگان. آوارگی ناشی از جنگ داخلی این رویه را تضعیف کرد. فساد که یک معضل همیشگی در سوریه بود، اما پس از جنگ داخلی به شدت تشدید شد. اقتصاد تضعیف شده، ارزش پوند سوریه را کاهش داد و پرداخت حقوق برای سربازان وظیفه به منظور تامین مواد غذایی خانوادههای شان دشوار شد. این وضعیت باعث تشدید فساد شد، زیرا نیروهای سوری هر چیزی را به سرقت بردند تا خانوادههای خود را حفظ کنند. در آن زمان تعداد کمی از سوریها حاضر بودند برای اسد که دیگر نمیتوانست نیازهای شان را برآورده سازد جان خود را به خطر اندازند".