بررسی سناریوهای پاسخ مقاومت به اقدامات تروریستی اسرائیل/ آیا معادلات قدرت در منطقه تغییر می کند؟
نقض آشکار تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و کنوانسیونهای بینالمللی در حمایت از دیپلماتهای خارجی از سوی ماشین ترور اسرائیل سبب شد تا نظام از «خونخواهی» و ایجاد موازنه در برابر تلآویو سخن بگوید؛ در این میان، علی رغم تلاش کشورهای غربی- عربی برای آرام کردن مقامات تصمیمگیر در تهران اما به نظر میرسد وعده انتقام ایران قطعی باشد؛ هر چند به اعتقاد کارشناسان، نکته کلیدی در این روند آن است که مقامات نظامی ایران محاسبات طرف مقابل را در نظر گرفته و با ارائه پاسخی بازدارنده، معادلات قدرت در منطقه را تغییر دهند.
اقتصاد آنلاین - محمد بیات: با شکلگیری وضعیت «بن بست» در معادلات میدانی و میز مذاکرات قاهره، اسرائیل بار دیگر تصمیم گرفت تا به سراغ مزیت نسبی خود و نقطه ضعف محور مقاومت یعنی کارزار «ترور» برود. ترور فواد شکر در بیروت و اسماعیل هنیه در تهران ضمن رد «خطوط قرمز» مقاومت این پیام را برای دشمنان تلآویو داشت که رژیم هر کسی را که اراده کند در هر نقطهای از جهان هدف قرار خواهد داد.
هزینه این اقدام بیسابقه، قرار گرفتن نیروهای مسلح در وضعیت پاسخ متقابل بود. البته طی چند روز اخیر بسیاری از کشورهای اروپایی و عربی سعی کردند تا تهران را مجاب به خویشتن داری یا اجتناب از دادن پاسخ گسترده کنند.
در پاسخ به این درخواستهای بیسابقه، ایران رسما اعلام کرده است که اقدام متقابل در برابر تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی امر قطعی بوده و برای تهران اهمیتی ندارد که حمله اسرائیل منجر به جنگ گسترده شود. به بیانی دیگر تهران در این مرحله نگاهی به سیاست قدیمی «صبر راهبردی» ندارد.
سیاه و سفید پاسخ به بازی نتانیاهو
مهمترین عامل در فرآیند وارد کردن ضربه نظامی به اسرائیل رعایت اصل «غافلگیری» است. استراتژیستهای علوم نظامی معتقدند زمانی که طرف مقابل از نظر سلاح- تکنولوژی «دست برتر» را نسبت به شما دارد، بهترین گزینه استفاده از عنصر زمان و تمرکز بر اصل «غافلگیری» است. اساسا یکی از پایههای اصلی موفقیت گردانهای عزالدین القسام برای نفوذ به سرزمینهای 1948 و انجام عملیات تاریخی «طوفان الاقصی» توجه به این عناصر کلیدی بود.
این موضوع بار دیگر در جریان عملیات «وعده صادق» مورد توجه قرار گرفت و سبب شد تا صهیونیستها پاسخی غیرقابل تصور را دریافت کنند. البته اعلام قبلی زمان حمله به کشورهای همسایه و بازیگران میانجی سبب شد تا تلآویو آمادگی راداری- پدافندی لازم برای حمله ترکیبی سپاه پاسداران را داشته باشد.
مسئله کلیدی آن است که در ماه آوریل نتانیاهو دید روشنی نسبت به پاسخ احتمالی ایران نداشت و خود را برای هر سناریویی آماده میکرد. در جریان ترور شهید هنیه اما نتانیاهو با آگاهی به نقاط ضعف و قوت ایران تصمیم گرفت تا بار دیگر سطح تنش را با تهران افزایش دهد.
در جریان درگیریهای ماه آوریل «بی بی» این فرصت را پیدا کرد تا با سوءاستفاده از عملیات بازدارنده ایران، زمینه دریافت کمک 26 میلیارد دلار از کنگره آمریکا و تحریم برخی نهادها و شرکتهای مرتبط با صنایع موشکی- پهپادی نیروهای مسلح ایران توسط واشنگتن و لندن را فراهم کند.
بر همین اساس تحلیل برخی کارشناسان این است که به نظر میرسد عملیات «وعده صادق 2» نتواند بازدارندگی کاملی برای نظام ایجاد کند و حتی ممکن است به درگیری گستردهتری در سطح منطقه میان محور مقاومت و سنتکام منجر شود. به عبارت دیگر دو بار بازی با یک کارت در منطقه میتواند بستر تحقق آرزوی دیرینه نتانیاهو یعنی جنگ ایران و آمریکا را فراهم نماید.
«چشم در برابر چشم»، ایجاد موازنه وحشت
سناریو مطلوب برای ایران و محور مقاومت اما ایجاد بازدارندگی در سطحی برابر با اسرائیل است. در تاریخ رژیم صهیونیستی مهمترین ابزار سرویسهای امنیتی اسرائیل برای تغییر رفتار، ضربه به دشمن، ایجاد تاثیر در دستگاه محاسباتی با عقب انداختن برنامههای نظامی- امنیتی کشورهای متخاصم با تکیه بر سلاح ترور بوده است.
در سوی مقابل رخنه پذیری دشمنان اسرائیل این فرصت را برای موساد فراهم کرده تا بتواند با استفاده از این ابزار در دل ساختارهای سیاسی، نظامی و امنیتی نفوذ کرده و در لحظه مناسب ضربه را وارد کند. چنین مزیت نسبی برای اسرائیل سبب شده است تا آنها به جای تاکید بر حمله مستقیم نظامی، از سیاست «هزار خنجر» برای شکست ایران سخن بگویند.
در این میان، با آنکه عملیاتهای ترور یا خرابکاری عموما در سطح «جنگ سایهها» دسته بندی میشود؛ اما دامنه تاثیر آن عموما در سطح «تاکتیکی» بوده و ضربه راهبردی به منافع طرف مقابل وارد نمیکند.
فهم جایگاه و میزان اتکای اسرائیل برای سیاست ترور- خرابکاری ایجاب میکند که ایران و اعضای شبکه مقاومت از موضع دفاعی خارج شده و به دنبال ابتکارات جدید برای ضربه به شخصیتهای کلیدی و مراکز راهبردی رژیم باشند.
به عنوان مثال اگر اسرائیل اقدام به ترور فرماندهان عالی مقاومت کند، بهتر است به جای پاسخ در سطح جنگ نامتقارن یا حمله نظامی، یکی از فرماندهان ارشد، مقامات سیاسی یا تجاری صهیونیست در داخل یا خارج از فلسطین اشغالی هدف قرار بگیرد. برقراری چنین موازنهای سبب خواهد شد تا تلآویو انگیزه کمتری برای استفده از این سلاح امنیتی داشته باشد. در جریان نبرد «غیر مستقیم» ایران و اسرائیل در محدوده شمال اقیانوس هند، هدف قرار دادن کشتیهای مرتبط با رژیم سبب شد تا آنها خیلی عقب نشینی کرده و خواستار آتشبس در این میدان شوند.
صبر راهبردی؛ بازگشت به عقب
در چنین شرایطی بدترین سناریو بازگشت به استراتژی «صبر راهبردی» و عقب نشینی در برابر تجاوزهای مکرر تلآویو است. در این روند بازیگران میانجی سعی دارند با اشاره به مسائلی همچون «اولویت داشتن برقراری آتشبس در غزه»، «آینده روابط با غرب» و حتی «عدم بازی در زمین نتانیاهو» تهران را از دادن پاسخ بازدارنده منصرف کنند.
به عنوان مثال آمریکا از طریق کانالهای ارتباطی به ایران پیام داده است که آینده روابط دولت چهاردهم با غرب به کاهش تنش (بخوانید عدم پاسخ) در منطقه بستگی دارد. حمد بن جاسم نخست وزیر و وزیر خارجه سابق قطر از ایران خواسته است تا به جای انتقام، خواستار برقراری آتشبس و تبادل اسرا باشد و از بازی در زمین نتانیاهو خودداری کند.
با وجود لحن خیرخواهانه در هر دو درخواست اما در عمل انفعال ایران در برابر اسرائیل نه به خویشتنداری بلکه به ضعف ترجمه شده و میتواند موجب تشدید اقدامات تروریستی اسرائیل علیه ایران و متحدانش شود.
حمد بن جاسم نخست وزیر سابق قطر خواستار خویشتن داری از سوی ایران شد