نفوذ به امپراتوری افراطی ترامپ
دونالد ترامپ، رییسجمهور منتخب امریکا تاکنون 5 نفر از همکاران خود را در اداره دولت معرفی کرده که اگر بقیه انتخابهای این مرد جنجالی به همین منوال پیش برود باید منتظر کابینه وحشت در لیبرالترین کشور دنیا بود.
توصیفی که ناظران برای انتخاب رییس کاخ سفید، مشاور ارشد، مشاور امنیت ملی، رییس سیا و دادستان کل برگزیدهاند به دلیل مواضع افراطی آنها چندان هم بیراه نیست و ممکن است به این افراد، نامهای دیگری نیز اضافه شود که غلظت افراطیگری را بیشتر نیز بکند.
در واقع قرار گرفتن این 5 نفر در کنار هم نه تنها وحشتآفرین است بلکه به نوعی جمع اضداد هم محسوب میشود. در همین 5 نفر، هم ضد یهودی و ضد مسلمان داریم هم ضد لاتینتبار و ضد زن و ضد سیاه که خود کشکولی نادر در راس یک قدرت جهانی است.
اگر قرار باشد دیگر انتخابهای ترامپ هم با همین کیفیت پیش برود، میتوان ادعا کرد افراطیترین دولت راستگرای تاریخ امریکا یا تندروترین دولت محافظهکار را شاهد خواهیم بود. چنین جمعی که به کل در تضاد با تمام قواعد موجود هستند و هر یک دنبال راهی برای پاکسازی ایالات متحده از اقلیتهای مختلف حتی در سیستم سیاسی امریکا که گفته میشود، فیلترهای متعددی برای تلطیف سیاستگذاری وجود دارد، میتواند آغاز عصری رو به افول باشد. امریکایی که به عنوان یک ابرقدرت قرار بود با انتخاب کلینتون سقف شیشهیی صدارت زنها را در دنیا بشکند، حالا قبح سپردن قدرت به تندروها را شکسته است.
فارغ از تاثیرهای خرد و کلانی که انتخاب ترامپ بر جای خواهد گذاشت تاثیر آن بر ایران و مخصوصا بر برجام که مهمترین سند مشترک بین ایران و امریکا با مشارکت چندین قدرت دیگر بینالمللی است بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. برخی سرخوش و سرمست از این انتخاب غیرمنتظره و برخی سرخورده، درگیر تحلیلهایی شدهاند تا بتوان در ایران هم از کمبودهای آشکار شده در سیستم سیاسی امریکا درس گرفت. این موضوع به خودی خود نه تنها مذموم نیست بلکه قابل ستایش است اما با نزدیک شدن ترامپ به کاخ سفید این نیاز وجود دارد تا عملگرایانهتر با واقعیت جدید امریکا روبهرو شد. اینکه هیچ رابطه دیپلماتیکی بین تهران و واشنگتن وجود ندارد در وضعیت فعلی یک مزیت محسوب میشود اما وقتی که قصه برجام به میان میآید وضعیت حساستری پیش روی سیستم سیاسی ایران قرار میگیرد. برجام فقط یک سند فانتزی برای تحکیم صلح جهانی نیست بلکه برای ایران معنایی فراتر دارد و شرط لازم برای بازیابی اقتصاد بحرانزده است. قاعدتا دولتمردان که با مشقت بسیار برجام را به فرجام رساندند اکنون باید نگران بقای آن باشند.
البته میتوان دلخوش بود که اگر برجام از سوی امریکاییها از بین برود این یک امتیاز سیاسی برای ایران است اما بعید است امتیاز اقتصادی هم در پی داشته باشد. اروپاییهای ناخشنود از ترامپ شاید بار دیگر به جبهه امریکا علیه ایران نپیوندند اما سلطه مالی امریکا باعث میشود که گشایشهای اقتصادی به موانع متعددی برخورد کند. واقعیت نظم مالی جهان تایید میکند که شرکتهای بزرگ اروپایی، به میزانی که چشم به رفتار دولت امریکا دارند از دولتهای متبوع خود فرمان نمیبرند. به همین خاطر ریسک بزرگی برای بازگشت به اقتصاد ایران پیش رو خواهند داشت که حل و فصل آن و اعتمادسازی در این مسیر کاری دشوار و زمانبر خواهد بود.
بنابراین دستگاه سیاست خارجی و اقتصادی باید سناریویی مشترک برای حفظ برجام در خاک امریکا در چنته داشته باشند و سرنوشت آن را به بهانه نزدیکی ترامپ و پوتین یا توجیهاتی از این دست به قضا و قدر نسپارند. هر چند بسیاری عقیده ندارند که امریکا یک تنه به جنگ برجام برود اما قطع به یقین در اجرای آن سختگیری بیشتری خواهد کرد و میتواند بدون آنکه متن برجام را به صراحت نقض کرده باشد، سرعت موجود برای رتق و فتق فرآیند لغو تحریمها و اطمینان بخشی به شرکتهای بزرگ را از بین ببرد. در این صورت همانگونه که بسیاری از کشورهای منطقه سیگنالهای مثبتی از همکاری با ترامپ مخابره میکنند در داخل ایران نیز باید از پیامهای تهدیدآمیز رسانهیی عبور کرد و راهی برای نفوذ به سیستم تصمیمسازی بازرگان نیویورکی یافت. نفوذی که سالها با انکار اهمیت امریکا در نظم بینالمللی فراموش شده و اکنون با توجه به اهمیت برجام نیاز داریم که حالتی فعالانه به خود بگیرد. در این میان میتوان امیدوار بود که دونالد ترامپ تحت تاثیر خانوادهیی است که خارج از یک بروکراسی پیچیده قادر خواهند بود برخی تصمیمها را به او تحمیل کنند.
دختران و پسران ترامپ (دونالد جونیور، اریک و ایوانکا) و البته دامادش (جرد کوشنر فرزند چارلز کوشنر، ساختمانساز معروف) که در کمیته انتقالی حضور دارند روزنهیی خواهند بود که لابیگری برای ایران را به بهانه منفعت اقتصادی آنها تسهیل خواهد کرد. فرض کنید ترامپ با همین خوی تندروانهاش برآمده از یک سیستم سیاسی بود و با پشتیبانی سیستمی پا در مسیر ضدیت به جهان میگذاشت که در این صورت واقعا آینده بسیار تاریکتر از اکنون بود.
اما هنوز کورسویی وجود دارد که از ماهیت تاجر بودن خودش و فرزندان با نفوذش استفاده کرد تا بتوان برخی سیاستهای غیرمعمول او را به سود ایران تغییر جهت داد. البته خوشیمنی ترامپ برای ایران حد بالایی از خوشبینی هم میخواهد اما راهها برای تحت تاثیر گذاشتن او بسته نیست و اگر برنامهیی هوشمندانه با مشارکت بنگاههای بزرگ که از ورود به ایران نفع اقتصادی قابل توجهی خواهند برد، تدوین شود و در این راه هزینههای هدفمند صورت گیرد، میتوان به بقای عملیاتی برجام و عادت دادن نظام مالی به این قرارداد بینالمللی امیدوار بود.
اینجاست که نهادهای مالی بزرگ از جمله بانکها و بیمهها، هواپیماسازان و شرکتهای نفتی میتوانند با در دست گرفتن ریسمان داد و ستد مالی با خانواده ترامپ، هم راه را برای خود هموار و هم ایران را در این معامله شریک کنند. سخن آخر اینکه برجام، میراثی که تنها چند روز پس از یکساله شدنش با گردباد غیرقابل پیشبینی ترامپ باید دست و پنجه نرم کند هنوز مشخص نیست چقدر یارای مقاومت، بقا یا پیشرفت دارد.
*کارشناس اقتصادی