دستان خالی گردانندگان چرخ اقتصاد کشور
آموزش و پرورش به عنوان نهاد عمومی تعلیم و تربیت در کشور مولد مفهوم سرمایه انسانی در اقتصاد کشور است؛
افرادی که از طریق آموزشپذیری و حرفهآموزی وارد بازار کار میشوند و سودآوری غیر قابل مقایسهیی را نسبت به سرمایههای فیزیکی برای یک کشور کمتر توسعهیافته یا کشور متوسط دارند بنابراین میتوان گفت صرف هزینه در آموزشوپرورش تاثیر مستقیم در سودآوری اقتصادی هر کشوری دارد. این مطلب بسیار مورد توجه اقتصاددانان و برنامهریزان کشورها قرار گرفته است و آن را جزئی از شاهرگ حیاتی اقتصاد هر کشوری مینامند؛ زیرا حرفهآموزی و آموزش، بهرهوری نیروی انسانی را بالا برده و به تبع آن افزایش تولید برای اقتصاد و افزایش درآمد برای فرد را رقم میزند. در جوامع درآمد افراد از طریق عاملی به نام کار به دست میآید و در کنار تواناییهای اکتسابی که از طریق آموزش به افراد حاصل میشود، توانایی افراد نیز نقش تعینکنندهیی در ارتقای سطح درآمدزایی هر فرد شاغلی دارد. با توجه به مقدمه فوق میتوان به درستی این مطلب رسید که چرخ اقتصادی کشور با کمک آموزشوپرورش در حال چرخیدن است و اگر خللی در این عضو حیاتی وارد شود تاثیرات نهان و آشکاری را در کوتاهمدت و بلندمدت بر توسعه کیفی اقتصاد جامعه خواهد گذاشت. حال کمی جزئیتر وارد دنیای آموزشوپرورش شویم
و آن را به دید کارخانهیی بنگریم که جزئی از یک نظام اقتصادی است، مفهوم نیروی انسانی در این نهاد به کمال رسیده، هم تخصص علمی را کسب کرده، هم در بزنگاه میدان عملی کار آزموده شده و حتی زمانی را بیش از ساعت تعریف شده موظف خود صرف این نهاد تولیدی علم کرده است. نیروی انسانی در آموزشوپرورش نه مزایایی جنبی در کنار این توانمندی دارد نه نردبانی برای ترقی شغلی؛ فقط در این اندیشه بهسر میبرد که چطور میشود مدیریتی مناسب بین میزان درآمد و هزینههایش داشته باشد و شاید در دایره لغات نیروی انسانی آموزشوپرورش پسانداز و سرمایهگذاری واژهیی غریبه و ناسازگار با نوع زندگی این شریان مهم آموزشوپرورش باشد. معلم امروز کار میکند و 6ماه بعد برداشت میکند آنهم به شرط ماندن در ته دیگ. معلم 30سال کار میکند و بهر آسایش نامش را بازنشسته مینامند، اما هنوز آرامش حلقه گمشدهیی است در زندگی او و چشمش به پاداشی است که هر روز وعده دادنش را میشنود؛ دریغ از پرداخت آن. برخی اذعان دارند که مشکل اقتصادی آموزشوپرورش در دستان دولت و مجلس نیست، بلکه سرنخ موضوع در خود آموزشوپرورش گمشده است و تا زمانی که نتواند خود را مدیریت کند حتی اگر
افزایش 50درصد در بودجه هم داشته باشیم اثری در جیب معلم نخواهد داشت. خلاصه کلام اینکه معلمی که خود مولد تولید نیروی انسانی چرخ اقتصادی کشور است، خود با متوسط حقوق یک و نیم میلیون (اعلام شده از سوی معاونت توسعه و مدیریت وزارتخانه) دغدغهیی دارد به بزرگی شرمندگی در مقابل فرزندان و خانواده و دستانی که هر روز خالیتر از قبل میشود، ولی تمام تلاش را معطوف میکند به آموزش و تعهدی که در نام معلم تجلی یافت که اگر اینچنین نبود چرخ اقتصاد که چه گویم، چرخ تعلیم و تربیت عمومی نیز در کشور از حرکت میایستاد. احمد شاملو سرمایه ادبیات کشور چه خوب گفت: «دستهای خالی را فقط میتوان بر سر کوبید، اما شما دستان خالیتان را به قشنگترین شکل ممکن به حرکت درآوردید اما چشمهای بسته نه دستانت را دید، نه اجری و نه ارج نهادنی». *آموزگار
ارسال نظرات