رایج ترین و معروف ترین ضرب المثل های فارسی با معنی و بر اساس حروف الفبا
ضرب المثل های فارسی برگرفته شده از داستان های پند آموز در گذشته هستند، که نسل به نسل بین افراد مختلف چرخیده و امروزه به دست ما رسیده اند.
به گزارش اقتصادآنلاین، ایرانیان قدیم با زبان شعر با هم سخن می گفتند و برای هر موضوعی از شعر و ضرب المثل های فارسی استفاده می کردند
ضرب المثل های رایج فارسی می توانند طنز باشند یا حالت پند گونه داشته باشند. در این مقاله سعی داریم شما را با ضرب المثل های معروف فارسی که در تاریخ ایران ماندگار شده است آشنا کنیم:
به ضرب المثل های فارسی همراه با معنی دقت کنید
بادمجان بم آفت نداره: هیچ اتفاقی برایش نمی افتد.
با یه من عسل هم نمی شود خوردش: یعنی شخص بسیار گنده دماغ است که تحملش بسیار مشکل میباشد.
باد آورده را باد می برد: وقتی برای بدست آوردن چیزی زحمت نکشیده باشی به راحتی هم از دستش میدهی
تیری در تاریکی انداختن: یعنی فرد میخواهد ریسک کند و شانسش را امتحان کند حتی اگر دانش کافی هم نداشته باشد.
تعارف آمد نیامد دارد: یعنی ممکنه تعارف الکی بکنید اما تعارف شما قبول شود.
تافته جدا بافته: فرد می پندارد برتر از دیگران است.
تیرش خورده به سنگ: کسی که موفق نشده به هدف خود برسد.
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد: هنر اصلی آدم ها عشق ورزی است.
با زبانش مار را از سوراخ بیرون می کشد: یعنی شخص بسیار زبان باز است و سخن ور خوبی است.
مثال های بالا از بهترین ضرب المثل های فارسی با معنی هستند که در ادامه به ضرب المثل های کوتاه با معنی خواهیم پرداخت.
ضرب المثل های فارسی کوتاه:
به ماه میگه تو در نیا که من می خوام در بیام: احساس خود شیفتگی می کند.
پز عالی، جیب خالی: با اینکه چیزی ندارند اما مانند ثروتمندان رفتار می کنند.
با یک گل بهار نمیشه: برای موفقیت نیاز به همکاری است.
از این گوش میگیره از اون گوش در میکنه: نسبت به حرف بی تفاوت است.
اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند: هدیه ای که بدست می آید را بدون توقع باید پذیرفت.
اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشوند همخو میشوند: کمال هم نشینی در هم اثر می کند.
تو که لالایی بلدی، چرا خوابت نمیبره: اول پند ها را در زندگی خود پیاده کنید.
اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده: یعنی این شخص بشدت زرنگ است.
خربزه خوب را الاغ می خورد: هر چیز خوب نسیب شخص بد می شود.
اولاد، بادام است نوه، مغز بادام: نوه از فرزند برای پدر و مادر شیرین تر است.
ضرب المثل های رایج فارسی به ترتیب حرف الفبا
الف:
آب از دستش نمیچکد
از این ستون تا اون ستون فرجی هست
آش کشک خالته بخوری پاته، نخوری پاته
ب:
بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد.
بی خبری، خوس خبری
با دم شیر بازی کردن
پ:
پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است
پولش از پارو بالا میره
پیاده شو باهم بریم
ت:
تا تنور گرم است نان را بچسبان
تیشه به ریشه زدن
تا مرد سخن نگفته باشد عیبش نهفته باشد.
ج:
جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت بود؟
جان به عزرائیل ندادن
چوب به لانه زنبور کردن
چ:
چیزی که عوض داره گله نداره
چاه مکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی
چاقو دسته خودش را نمیبرد
ح:
حلوا حلوا کردن دهن رو شیرین نمیکنه
حرف حساب جواب نداره
حساب حسابه، کاکا برادر
خ:
خودش را به موش مردگی زده
خیاط در کوزه افتاد
خر همان خر است فقط پالانش عوض شده
د:
دل را به دریا زدن
دود از کنده بلند میشه
دستش بی نمک است
ر:
رگ خواب کسی را بدست آوردن
ریگ تو کفششه
روده بزرگه، روده کوچیکه رو خورد
ز:
زیر آب کسی را زدن
زبانم مو در آورد
زیرکاسه، نیم کاسه است
س:
سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن
سر پیری و معرکه گیری
ستاره سهیل شدی
ش:
شتری که در خانه همه را می زند
شتر دیدی، ندیدی
شب دراز است وقلندر بیدار
ص:
صابونش به تن کسی نخورده
صبر ایوب داشتن
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
ط:
طبل تو خالی
طوطی وار یاد گرفتن
طناب را مفت کردید، خود را دار زد
ع:
عاقبت حق به حق دار می رسد
عطایش را به لقایش بخشیدن
عجله کار شیطان است
ف:
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
فکر نان باش که خربزه آب است
فیل و فنجان
ق:
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را
قوز بالای قوز
ک:
کبکش خروس میخواند
کند همجنس با همجنس پرواز
کاچی به از هیچی
گ:
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
گرگ پیر، رقاصه ی شغال می شود
گذشته ها، گذشته
ل:
لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست
لنگ کفش در بیابان نعمت است
لگد به بخت خود زدن
م:
مرغش یک پا دارد
مار در آستین پرورش دادن
ماز از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه
ن:
نم پس نمی دهد
نخود هر آش شدن
نو که اومد به بازار، کهنه میشه دل آزار
و:
وقت ندارد سرش را بخاراند
وجود یکی است، ولی شکم دوتا
وقت ضرورت چون نماند گزیر دست بگیرد سر شمشیر تیز
ه:
هشتش گرو نهش است
هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاکم طائی نبرد
هر فرازی را نشیبی است
ی:
یک پاش لب گور است
یک دست صدا ندارد.
یکی نان نداشت بخورد، پیاز می خورد اشتهایش باز شود.