تلههای تحصیلی؛ روایتی از موسسههای کلاهبرداری اعزام دانشجو
امیر، وحیده، فاطمه، مریم، امیرحسین و علی، نه راه پس دارند و نه پیش. آنها برای ماندن امید و پساندازی ندارند، برای رفتن هم. امیر دار و ندارش که 1800یورو بوده را به یک مؤسسه اعزام دانشجو داده تا بتواند در کشوری دیگر درس بخواند. او بعد از چندماه برای پیگیری کارهایش به آن مؤسسه رفته اما با ساختمان خالی مواجه شده است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، وحیده، اهل شیراز، تمام پساندازش را تبدیل به 1400یورو پول نقد کرده و فرستاده به 1350کیلومتر آن طرفتر، به مشهد. قرار بوده در آن شهر فردی در یک مؤسسه پذیرش مهاجرت، او را برای تحصیل راهی آلمان کند، اما بعد از 3سال تنها چیزی که نصیبش شده، هیچ است. روشنا هم برای اینکه کار مهاجرت تحصیلیاش با اطمینان پیش برود 650یورو به مؤسسهای داده که وزارت علوم در سایتش آن را برای اعزام دانشجویان تأیید کرده است، اما بعد از یک سال به او گفتهاند دستت به جایی نمیرسد، برو و شکایت کن. مریم و مادرش جیبهایشان را تکاندهاند تا به زحمت 1800یورو جور کنند و به یک مؤسسه بدهند برای اینکه مریم بتواند در اروپا درس بخواند. 3سال گذشته است و حالا به مریم گفتهاندکه در روند کارش اشتباهی رخ داده و باید40میلیون دیگر هم بدهد تا بتواند برود. امیرحسین 750یورو داده برای گرفتن وقت سفارت، اما بعد فهمیده که این مبلغ تنها برای رفتن در وبسایت یک سفارت و ثبت اسمش پرداخت شده. علی هم که هنوز سربازی نرفته، یک دلال پیدا کرده که به او گفته با 3000یورو میتواند در اروپا به تحصیلش ادامه بدهد ولی حالا بین علی و آن دلال چند قاره فاصله است و دل توی دلش نیست که تکلیف آینده و پولش چه میشود.
روشنا و امیدی که برباد رفت
طبقه چهارم یک برج در فرمانیه به محل رفتوآمد بدل شده؛ از لابی و نگهبانی که بگذرید و با آسانسور خودتان را به بالا برسانید، با دختران و پسرانی روبهرو میشوید که در یک سالن شیک، شیشهای و آراسته نشستهاند به انتظار. در باز میشود: «عزیزم چی شد؟ بالاخره کجا میری؟». دختر تقریبا 20سالش است و با لبخندی از سر رضایت جواب میدهد: «فرانسه». پشت در، اتاق مشاوره است. فردی که به او دکتر میگویند نشسته و بابت هرچند دقیقه صحبت، مبلغی برای مشاوره مهاجرت میگیرد. دکتر شرایط آدمهای سالن که تقریبا همهشان زیر 30سال هستند را میشنود و به آنها میگوید برای رفتن به کدام نقطه دنیا شرایط بهتری دارند، چقدر باید هزینه کنند و چطور کارشان انجام میشود؛ مؤسسهای که اثری از آدرس و نام و نشانش در فهرست وزارت علوم هم نیست ولی ادعا میکند که دانشجوها را به تمام دنیا میفرستد. این مؤسسه که نامش از کلمهای انگلیسی به ترجمه «قانونی» گرفته شده در حالی متقاضیان مهاجرت را به برج مجلل میکشاند که در واقع با نام و آدرس شرکتی دیگر مجوز فعالیت از وزارت علوم دریافت کرده و رفتار و عملکردش کاملا «غیرقانونی» است. آدرس ثبتشده این مؤسسه در سایت وزارت علوم 28کیلومتر آنطرفتر از فرمانیه در طبقه سوم ساختمانی نمور، تاریک و قدیمی در جنوب شهر است؛ مؤسسهای که طبق مجوزش تنها میتوانند برای اعزام دانشجو به کشور آلمان پرونده تشکیل دهد. از پلههای کمنور که بالا بروید به یک دفتر کوچک میرسید که سردَرَش با چندین تابلو پوشانده شده ، اما وارد که میشوید با یک مؤسسه که کلاسهای آموزشی حقوق برگزار میکند، روبهرو میشوید.
این، مشت نمونهایاست از خروار مؤسسات مدعی اعزام دانشجو و اخذ ویزای دانشجویی که تعداد زیادی از آنها هم در سایت وزارت علوم تأیید شده و مجوز دریافت کردهاند، اما فعالیت غیرقانونیشان را پنهان میکنند و اگر وزارت علوم و نهادهای ناظر عملکردشان را بررسی کنند با تخلفات گستردهای مواجه میشوند.
روشنا 28ساله، فارغ التحصیل علوم ارتباطات است. او یک سال پیش در همین مؤسسه اعزام دانشجو پرونده تشکیل داد و قرار بود با پرداخت 1300یورو راهی آلمان شود؛ «چون شاغل بودم و سرم شلوغ بود، به یکی از مؤسسات مورد تأیید وزارت علوم برای اعزام دانشجو رفتم؛ مؤسسه ب.گ.د.پ. اول برای مشاوره رفتم و بعد هم قرارداد بستم، دفتری قدیمی و کوچک بود در جنوب شهر. گفتند همان اول نصف پول را بده و همانجا 650یورو پرداخت کردم. آن روزها نوسان ارز تازه شروع شده بود و یکماه بعد یورو چندین برابر شد.»
او میگوید با اینکه در قرارداد هزینههای مختلف و اقداماتی که باید انجام دهند، قید شده بود، اما باز هم به بهانههای گوناگون از او پول میگرفتهاند؛ «طبق قرارداد هزینههایی مثل ترجمه و اپلیکیشن فیها (هزینه ثبتنام دانشگاهها) با من بود. اما هزینهتراشیهایی میکردند و من هم آن زمان سردرنمیآوردم؛ مثلا برای تأیید مدارک سفارت که رایگان بود از من پول گرفتند. برای صرفا ثبتنام در آزمون زبان، مبلغی برابر با هزینه همان آزمون را هم گرفتند؛ 2برابر هزینه اصلی.»
اما جدای از این خرجتراشیها، مشکل روشنا از زمانی شروع شد که تازه فهمید باوجود گذشت چندینماه، مؤسسه هیچ کاری انجام نداده و اگر داده، درست نبوده است؛ «به ددلاینها (زمان مقرر) که نزدیک شدیم از مدرک زبانم ایراد گرفتند، اما گفتند میتوانند با همان مدرک یا بدون آن پذیرش بگیرند. هزینهای هم بابت اپلایها (ثبتنامها) گرفته شد. پس از مدتی هرچه اصرار میکردم مدارک ثبتنام را نشان دهید، عکس چند ایمیل و مکاتبه نامفهوم را نشانم میدادند. ددلاین دانشگاهها را بررسی کردم و دیدم مهلت ثبتنامشان در آن روز یا گذشته بوده و یا اصلا رشته من نبودند. پولی هم بابت یونی اسیست گرفته شده بود که اصلا ثبتنام نشده بودم. من مانده بودم و وقت سفارتی که یکماه بعد بود.»
بعد از مواجهه با این مشکلات، وقتی روشنا برای فسخ قرارداد دوباره به مؤسسه رفت با تغییرات گسترده آن روبهرو شد؛ «مؤسسه به گیشا نقل مکان کرده بود. دفتر تقریبا تمیز و شیک بود؛ نقطه مقابل دفتر نمور و قدیمی قبلی. متقاضیانی از شهرهای دور برای مشاوره به انتظار نشسته بودند. متقاضی همهچیز هم بودند، ویزای کار، شینگن، دانشجویی؛ از ترکیه گرفته تا اروپا و کانادا. آن روز هم قرارداد فسخ نشد و به جلسه دیگر کشیده شد. بعد از تقریبا یکماه تماس گرفتند و آدرس یک دفتر را در شمال شهر دادند، در یک برج. دیدن تفاوت این ساختمان با جایی که روز اول دیده بودم، شگفتزدهام کرد؛ البته طبیعی هم بود که با بالا رفتن قیمت ارز، کارشان سکه شود. اولش سعی کردند به ادامه کار ترغیبم کنند اما من قبول نکردم. برای بازگرداندن پول خندیدند و گفتند یورویی بازگشت داده نمیشود، مگر به قیمت ریالِ همان روز. وقتی اعتراض کردم آقایی به اسم «ر» که اتفاقا رئیس مؤسسه هم بود، گفت من مؤسسه حقوقی دارم، اگر شکایت کنی تا چند سال پولی دستت را نمیگیرد. خانمی هم آنجا بود که کارهای مالی را انجام میداد. او گفت که ما پشتمان گرم است، برو و هرکاری که میتوانی بکن.»
کلاهبرداری زیر پوشش اعزام دانشجو به خارج
آقای «الف» در اصفهان، خانم «میم» در مشهد، آقای «ب» ساکن اروپا، گروه «م» در تهران و... تنها بخش کوچکی از مؤسسههایی هستند که با تبلیغات گسترده تلاش میکنند تا متقاضیان مهاجرت بیشتری را برای تشکیل پرونده به سوی خود بکشانند، آن هم در شرایطی که قیمت دلار و یورو اوج گرفته و کار و کاسبی آنها هم سکه است. اگر قصد ادامه تحصیل در آن سوی آبها را داشته باشید و سری به گروههای تلگرامی یا دیگر شبکههای اجتماعی بزنید، این نامها پای ثابت مکالمهها هستند. تب تند مهاجرت و ادامه تحصیل در خارج از کشور تنها کار مؤسسات مجاز را سکه نکرده، بلکه به افراد و مؤسسات غیرمجاز و فضای مجازی هم کشیده شده است. اگرچه معدود کسانی با راهنمایی این افراد موفق شدهاند به خواستههایشان برسند، اما تعداد قربانیها بسیار بیشتر از کسانی است که در نهایت ویزای دانشجویی دریافت کردهاند. شیوه کار این افراد مشخص است؛ پذیرشها یا از دانشگاههای نامعتبر گرفته میشود و یا مشروط به چیزی که عمدتا مدرک زبان است. متقاضی بنابر قرارداد پول را پرداخت میکند و در مرحله بعد که با مشکلات سفارت مواجه میشود، متوجه کلاهی میشود که بر سرش رفته است.
خانم «میم»، ساکن مشهد؛ مفقودالاثر
امیرحسین یکی از کسانی است که گرفتار خانم «میم» شده. 31ساله است و کارشناسی ارشد مهندسی عمرانش را از دانشگاه امیرکبیر گرفته؛ «برای انجام کاری به پاساژ کنار سفارت آلمان رفته بودم. با آقایی به نام «گ» آشنا شدم که مدعی بود با سفارت در ارتباط است و برای انجام کارها خانم «میم» را معرفی کرد. آن خانم دفتر کار مشخصی نداشت و هربار که به تهران میآمد یک جا قرار میگذاشتیم. 750یورو بابت وقت سفارت و 750یورو برای پذیرشم گرفت.»
امیرحسین بعد از اینکه فهمید خانم «میم» کاسهای زیر نیمکاسهاش است، تلاش کرد تا ردی از او بهدست بیاورد؛ «من از روند کار اطلاعی نداشتم اما بعدها متوجه شدم برای من با مدرک لیسانس اقدام به پذیرش کرده است. اگر با ارشد اقدام کرده بودم دیگر نیازی به گرفتن وقت سفارت نبود، اما از ناآگاهی من سوءاستفاده کرد و برای گرفتن وقت سفارت که تنها رفتن در سایت بود و ثبتنامم، 750یورو گرفت. پذیرش هم دانشگاه بوخوم بود که درواقع پذیرش در آن مشروط است و باید یک سال اول آنجا زبان بخوانید، بدون اجازه کار دانشجویی. با همین مدارک به سفارت رفتم و بهدلیل راهنمایی اشتباه این خانم ریجکت شدم.»
وحیده 33ساله هم یکی دیگر از کسانی است که از طریق دوستش با خانم «میم» آشنا و گرفتار شد. او ساکن شیراز است و معماری خوانده و همان بلای امیرحسین بر سرش آمده. «یکی از دوستانم خانم «میم» را معرفی کرد و گفت این شخص میتواند از هر کشور اروپاییای پذیرش دانشگاهی بگیرد. با اینکه ساکن مشهد بود، بهصورت تلفنی و آنلاین با هم صحبت کردیم و به توافق رسیدیم. قراردادی برایم فرستاد و گفت امضا و اسکنش کن. قرارداد را که دیدم شک کردم چون نه آدرسی در آن بود و نه اسم کامل خانم «میم». در تمام قرارداد ذکر شده بود: خانم «میم»، بدون قید نام کوچک و تنها نام خانوادگی فعالت میکرد. با این حال چون آن زمان نمیدانستم روند پذیرش دانشگاهی چطور است، قبول کردم. پس از مدتی یک پذیرش به من داد و 1400یورو را پرداخت کردم. آن موقع نمیدانستم که پذیرش این دانشگاه مشروط است و اصلا رشته دیگری است، همین شد که در نهایت از طرف سفارت هم ریجکت شدم.»
الو، خانم «میم»؟
تلفن خانم «میم» در تلفن همراه متقاضیان با شمارههای مختلفی ذخیره شده است. پس از تماسهای مکرر با شمارههای مختلف او، بالاخره خودش به یکی از شمارهها زنگ میزند. مردد است و تقریبا چند دقیقه طول میکشد تا اعتماد کند:
-چهکسی مرا معرفی کرده؟
-علیرضا، یکی از متقاضیانتان.
-اسمش را یادم نیست. کارش انجام شده بود؟
-از روند کار راضی بود و در انتظار وقت سفارت است.
-بله من برای همه کشورهای اروپایی پذیرش تحصیلی میگیرم. بسته به سلیقه شما. آلمان، سوئد، دانمارک، فرانسه، اما کشوری که برای شما مناسبتر باشد بهنظرم آلمان است. تمام کشورهای اروپایی ترمی 4000یورو هزینه شهریهشان است اما آلمان رایگان. هزینه کارهای پذیرش 1500یورو میشود. 50درصد را قبل از شروع کار باید بدهید، 50درصد دیگر را پس از انجام کار. اگر نتوانستم پذیرش بگیرم 250یورو از پولتان بابت حقالزحمه کسر میشود.
او در پاسخ به آدرس مراجعه، نشانی یک دارالترجمه در غرب تهران را میدهد، البته درصورت توافق و ارائه مدارک برای ترجمه؛ «دفتر اصلی ما مشهد است، اما شما اگر قصدتان قرارداد بستن است به فلکه دوم صادقیه بیایید. آدرس را برایتان میفرستم.»
آقای «الف»؛ شهره شهرِ فضای مجازی
اصفهان، پاساژ «ن»، دارالترجمه «پ». اگر قصد ادامه تحصیل در اروپا را داشته باشید و عضو گروههای تلگرامی، احتمالا اسم آقای «الف» را زیاد شنیدهاید. چیزی که بین متقاضیانش مشترک است پذیرشهای مشروط و انگیزهنامههای تکراری است. همین دو عامل باعث شده بیشتر کسانی که بهخصوص از سفارت آلمان بهاصطلاح ریجکت شدهاند، از متقاضیان آقای «الف» باشند. آقای «الف» سابقهاش در این کار زیاد است و با یک جستوجوی ساده اینترنتی شماره دفتر او بهدست میآید. آن طرف خط زنی جواب میدهد. اطلاعات اولیه را میگیرد و وقتی مطمئن میشود شرایط لازم را دارید، شما را به آقای «الف» وصل میکند. او با لحنی بیحوصله شرایط را بازگو میکند؛ «قرارداد ما 600یورو است و یکجا باید پرداختش کنید. گفتید رشته تحصیلیتان چیست؟ علوم ارتباطات؟ یعنی چه رشتهای؟ مهندسی کامپیوتر؟» او اصلا نمیداند چه پذیرشی برای این رشته باید گرفت ولی با خونسردی و اعتماد بهنفس میگوید:« در این مدت که ما تلاش میکنیم و وقت سفارتتان حاضر میشود زبان بخوانید تا پذیرشتان را آماده کنیم».
او در توجیه نداشتن مجوز میگویدقانونی وجود ندارد که بگوید کار نکن؛ «مجوز نداریم اما این کار را میکنیم. قراردادها هم در دفترمان ثبت میشود. هیچ کجای قانون نگفته اگر کسی آمد و به ما گفت برای من پذیرش بگیرید ما بگوییم نه پذیرش نمیگیریم. ما کارمان ترجمه است و در کنارش این کار را هم انجام میدهیم». پاسخ او برای اشتباه احتمالی هم جالب است؛ « در طول قرارداد، شما خدماتی میگیرید و ما هم نمیتوانیم درنهایت سفارت را تضمین کنیم. اگر پذیرش بگیرید ربطی به سفارت ندارد، تلاش ما بوده است. اگر پذیرش نگیرید، 50درصد قرارداد به شما برمیگردد.» او هرگونه نوشتن انگیزهنامه را هم دروغ میداند و میگوید اگر هم تا به حال بوده برای کمک انجام شده و وظیفهای نداشتهاند؛ «ما خدماتی برای سفارت ارائه نمیدهیم. کاری برای انگیزهنامه انجام نمیدهیم. این بحث اخلاقی است.» آقای «الف»دیدن متن قرارداد را به حضور در دفتر اصفهان منوط میکند و در پاسخ به ارسال از طریق ایمیل یا شبکههای مجازی شماره موبایل غلطی میدهد و تلفن را قطع میکند.
مورد عجیب خانواده آقای «ب»
آقای «ب» ساکن فرانکفورت آلمان است. پدرش مؤسسهای غیرمجاز زده و به نمایندگی از او، قراردادها را بهاصطلاح سروسامان میدهد. کارش فرستادن دانشجو به اروپاست؛ البته از طریق ویزای کاری هم چند نفر را بلاتکلیف گذاشته. در این بین مادرش هم تاجایی که میتواند از بین دوستان و آشنایان متقاضی جمع میکند.
امیر 22ساله است، هنرستان رفته و فوق دیپلم دارد. او یکی از مراجعهکنندگان آقای «ب» است و از طریق آقای «گ» که دفتر کارش در کوچه برلن (کوچه کنار سفارت آلمان) است، با او آشنا شده. افراد برای گرفتن وقت سفارت به آقای «گ» مراجعه میکنند؛ «2سال پیش با آقای «ب» قرارداد بستم. 60درصد قرارداد، یعنی 1800یورو را اول کار گرفت. به من گفت وقت سفارتات ششماهه میرسد، تا آن موقع مدرک زبان آلمانیات را بگیر. مدرکم را گرفتم، انقضایش هم تمام شد، اما هنوز کاری برایم انجام نداده است.» امیر با پدرش به دفتر مؤسسهای که پدر آقای «ب» در تهران راهاندازی کرده، مراجعه میکنند، اما چیزی نصیبش نمیشود؛ «با پدرم رفتیم مؤسسهای که پدر آقای «ب» به نمایندگی از او راهاندازی کرده و کارها را انجام میدهد. نگهبان گفت آقای «ب» شبانه اسباب و اثاثیه را جمع کرده و رفته. این حرف درست مثل آب یخی بود که روی سرمان ریختند. دیگر نه پدرش و نه خودش جوابم را نمیدهند. پول را که گرفته و معلوم نیست اصلا کاری انجام داده یا نه، چند سال است که بلاتکلیفم.»
علی 24ساله، ترم آخر کارشناسی تربیتبدنی، یکی دیگر از متقاضیان اعزام دانشجویی است که آقای «ب» برایش پرونده تشکیل داده و پیگیر کارش است. مادر آقای «ب» با مادرش آشناست و به او گفته دست پسرش به جایی بند است و میتواند علی را بدون سربازی با گرفتن پذیرش دانشگاه به آلمان بفرستد؛«روزی که قرارداد را امضا کردیم، یورو 17هزارتومان بود. مبلغ قرارداد 3000یورو بود و 60درصد را گرفت. گفت اگر نتواند پول را پس میدهد، ما هم فکر کردیم به هرحال با خانواده ما آشناست و سرمان کلاه نمیگذارد. به من گفت وقت سفارت را خودم باید بگیرم، من هم که بلد نیستم و فکر میکنم نکند خودم کاری انجام بدهم که اشتباه باشد و به کل مشکل درست کنم. قرار است پاسپورت را بگیرم و شمارهاش را به او بدهم. البته برای ادامه راه مشکل مالی دارم اما باید هر طور شده پول را جور کنم و به دستش برسانم.»
ماندن یا رفتن، مسئله این است
امیر، وحیده، روشنا، مریم، امیرحسین و...
امیر ردی از پدر آقای «ب» بهدست آورده، اما ناامید است و بلاتکلیف. وحیده میگوید دیگر قید رفتن به هرکجا را زده و آنقدر انرژیاش هدر رفته که ترجیح میدهد در همین کشور بماند، اما بهدنبال شکایت از خانم «میم» هم هست. روشنا خودش کارهای پذیرشاش را انجام داده و موفق شده. امیرحسین با پرسوجوهای زیاد آدرسی از خانم «میم» در همدان بهدست آورده و میخواهد هر طور شده پولش را پس بگیرد. در این بین اما علی هنوز به آقای «ب» و پیگیری کارش امیدوار است و برای جور کردن بقیه پول قرارداد، میخواهد ماشینش را که با آن در یکی از تاکسیهای اینترنتی کار میکند، بفروشد.