x
۰۹ / شهريور / ۱۳۹۸ ۱۳:۳۵

روستایی که نام شاهکارهای ادبی جهان را بر کوچه‌هایش گذاشته‌اند

روستایی که نام شاهکارهای ادبی جهان را بر کوچه‌هایش گذاشته‌اند

روحانی دِه گفته بود اسم جاده ورودی را بگذارند «شکسپیر». با این نام، مسافران برای دیدن آبادی عجیب کنجکاو می‌شدند. یکی دیگر گفته بود بگذاریم «قرآن» و ریش‌سفیدها برای ‌جلوگیری از اهانت به کتاب آسمانی، مخالفت کرده بودند.

کد خبر: ۳۷۷۴۲۵
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شهروند، یک عضو شورای دِه «هملت» را پیشنهاد کرده بود، ‌یکی دیگر «مادر» و یکی «مسیر سبز». دست آخر نام‌ها را به رأی گذاشتند و تابلوی «بهشت گمشده» به ‌پیشنهاد هیأت امنای مسجد در ورودی روستا نصب شد. 30 کوچه بی‌نشانِ تاج‌آباد که از چهار‌سال پیش ‌روستای دوستدار کتاب معرفی شده، این‌طور نام گرفتند؛ کوچه‌ای که سه ماه از‌ سال سیل می‌گیرد، ‌‌«سیلاب بهاری» (ایوان تورگنیف) نام گرفت، کوچه‌ای که مسجد داشت، مناجات‌نامه (عبدالله انصاری)، ‌خیابانی که رودخانه‌ای از آن می‌گذشت «دُن آرام» (میخاییل شولوخف) و کوچه‌ای که خانه بهداشت در آن ‌بود، «قانون» (ابن‌سینا).

تاج‌آباد سفلی را که روستایی در 25 کیلومتری مسیر اصلی همدان- کرمانشاه (اسدآباد) در حاشیه کوه و ‌منطقه شکار ممنوع آلمابلاغ است، با تابلو‌های آبی سر کوچه‌هایش می‌شناسند، که نام کتاب‌ها به زبان‌های ‌فارسی، انگلیسی و کردی بر آن نقش شده. کارِ نام‌گذاری از دو‌سال پیش آغاز شده بود و تا قبل از آن فقط ‌سه راه آبادی نام داشتند؛ یکی «کانی گلزار»، که چشمه بزرگی داشت و راهسازی آن را خشکاند. یکی راه ‌‌«اختاچی» بود، مسیری که می‌رفت به روستای اختاچی در بالادست تاج‌آباد و آخری راه «ده نو» که به ‌روستایی به همین نام می‌رسید.‌

یکی از اهالی آبادی به قباد یاری گفته بود تو به «خوزه آرکادیو بوئندیا» شبیهی. «می‌گفت با این ایده‌ها ‌آخرش همسرت تو را به درخت توی حیاط می‌بندد. بعد ما فکر می‌کنیم تو جزیی از درختی و فقط همسرت ‌می‌داند که تو شوهرشی. شوخی می‌کرد.» قباد یاری عضو شورا است و قبلا، یعنی در زمان راه‌اندازی ‌کتابخانه معروف تاج‌آباد دهیار بوده. کتابخانه ‌سال 85 راه‌اندازی شد و اکنون از 2070 نفر جمعیت روستا، ‌‌450 نفر عضو فعال آن‌اند. یاری می‌گوید سرانه مطالعه تاج‌آباد، متفاوت از دیگر ‌نقاط ایران است و برای همین استقبال از نام‌های تازه، دور از انتظار نیست.‌

    ‌آقای یاری مردم به نام‌های جدید عادت کرده‌اند؟ مثلا پذیرفتن اسم «آسترید لیندگرن» برای ‌همه آسان بوده؟

    پذیرفتن نام‌ها بسته به سن آدم‌هاست. جوان‌ها آن‌قدر از این اتفاق استقبال کرده‌اند که برای بقیه ایده‌ها ‌روحیه گرفته‌ایم. به علاوه بعد از بازخورد در شبکه‌های اجتماعی مجازی، کارکردن در فضای جدید هم آسان‌‌تر شده است. تاج‌آباد در‌ سال 94یکی از عناوین 20 روستای برتر کشور را از آن خود کرد و روستای دوستدار کتاب شناخته شد. این انتخاب بدون دخالت هیچ نهادی بود و حتی استانداری هم از آن مطلع نبود. ‌

    روحانی روستا شکسپیر را پیشنهاد داد. گفت اگر این ‌نام را بگذاریم، چون روستا کنار بزرگراه کربلاست و تردد در آن زیاد است، هر غریبه‌ای تابلو را ببیند، از سر ‌کنجکاوی هم که شده به تاج‌آباد می‌آید تا داستان این اسم را بداند

    ‌انتخاب نام کوچه‌ها چطور انجام شد؟ قصه انتخاب نخستین کوچه را بگویید. ‌

    بله. این‌جا خیلی کارها به انتخاب و رأی مردم است. همین حالا اگر همه مردم روستا مخالفت کنند، دوباره این ‌نام‌ها تغییر می‌کند. قرار نیست ایده اقلیت یا یک نفر به همه تحمیل شود. راه اصلی روستا را که می‌‌خواستیم نام‌گذاری کنیم، شورایی متشکل از 30 نفر از نمایندگان همه اصناف، نظامی‌ها، معلمان، دانشجویان، ‌جوشکارها، خدمات کامپیوتری، چوپان و دامدار تشکیل شد. بحث‌های زیادی شد که ورودی روستا چه نامی ‌داشته باشد و اصلا چرا چنین نامی باید داشته باشد. یک نفر بود که معتقد بود باید نام خیابان ورودی ‌روستا بشود «قرآن». او گفت هر کوچه به نام کتابی است و قرآن کتاب ما است. ما این را به رأی گذاشتیم و ‌یکی از بچه‌ها به نام وحید رفت موضوع را با ریش‌سفیدان روستا مطرح کرد. آنها بشدت برآشفته شدند و ‌گفتند مقدسات نباید استفاده شود. گفتند نام مقدسات را وقتی به خیابان می‌آورید، مورد اهانت قرار می‌گیرد ‌و این قابل تحمل نیست. بنابراین این پیشنهاد رد شد. روحانی روستا شکسپیر را پیشنهاد داد. گفت اگر این ‌نام را بگذاریم، چون روستا کنار بزرگراه کربلاست و تردد در آن زیاد است، هر غریبه‌ای تابلو را ببیند، از سر ‌کنجکاوی هم که شده به تاج‌آباد می‌آید تا داستان این اسم را بداند. ما اسم‌های شکسپیر، مادر، هملت، ‌بهشت گمشده، مسیر سبز و در کل 10 عنوان را به رأی گذاشتیم. نظرسنجی در کانال تلگرامی روستا انجام ‌شد که حالا جای «جار زن» را پر کرده. 700 نفر شرکت کردند و بیشترشان به بهشت گمشده رأی دادند که ‌پیشنهاد هیأت امنای مسجد بود. ‌

    روحانی روستا هم اهل کتاب است؟

    اینجا کتاب یک جور دیگر است. نمی‌شود آمار خیلی دقیق داد، اما سرانه مطالعه تاج آباد متفاوت از باقی ‌کشور است. ‌

    ‌دلیلش چیست؟‌

    اینجا درباره کتاب خیلی حرف می‌زنیم و دور هم خیلی کتاب می‌خوانیم. مثلا کتاب صدسال تنهایی مارکز‌ را که عده‌ای خوانده‌اند، با هم درباره‌اش صحبت می‌کنند. یک بار یکی‌شان به شوخی به ‌من گفت تو مثل خوزه آرکادیو بوئندیا هستی، شخصیت اصلی داستان. با این ایده‌هایی که داری آخرش ‌همسرت تو را به درختی در حیات می‌بندد و من فکر می‌کنم که تو جزیی از درختی و فقط همسرت می‌‌داند که تو شوهرشی.‌

    ‌ پس ایده این نام‌گذاری برای شما بود؟

    این‌که کوچه هویت بخشی نشده بود و نامی نداشت، برای من ننگین بود. می‌گفتم این شایسته روستای بزرگ ‌ما نیست. چند‌سال پیش نیتم این بود که نام کوچه‌ها را به نام کشورهای دنیا بگذارم و بعد معماری آن ‌کوچه‌ها را براساس معماری آن کشورها تغییر بدهم. دوستی دارم در فضای مجازی که سال‌هاست در کتابخانه ‌راهنمایی‌ام می‌کند و کارهای خیر زیادی هم کرده؛ مداوای کودکان بیمار بی‌بضاعت روستا یا تأمین هزینه ‌دانشگاه یکی از اهالی یا راهنمایی برای ادامه تحصیل. وقتی ایده من را شنید، گفت خیلی از کشورها را نمی‌‌شود انتخاب کرد چون با ما رابطه مطلوبی ندارند مثل؛ عربستان، مصر، آمریکا، انگلیس، کانادا و …. او آدمی بسیار ‌فرهیخته، باسواد و اهل کتاب است و بعد از 8‌سال ارتباط مجازی به روستای ما آمد. ما مدام از او یاد می‌‌گرفتیم. دقیقه دقیقه‌ای که کنار ما بود مثل یک کلاس درس بود. وقتی آمد، پیشنهاد داد که نام کتاب‌ها را ‌بر کوچه‌ها بگذاریم. چون تاج آباد روستای دوستدار کتاب است و مردمش علاقه‌ای به کتاب دارند که در ‌کشور نظیر ندارد. پیشنهاد خیلی خوبی بود و با کمال میل پذیرفتیم و در شورا مطرح کردیم. جلسات 6‌ماه ادامه پیدا کرد و در این مدت دنبال سرمایه‌گذاری بودیم که کار را اجرایی کند. آخرش هم چون اعتبار ‌نداشتیم، یک‌سال پیش من مواد اولیه را تهیه کردم و جوشکار روستا، بدون دریافت هیچ مزدی، کار تابلوها را ‌انجام داد.‌‌

    چوپان ما ‌لیسانس علوم سیاسی دارد. برادرش هیأت علمی دانشگاه تهران است و دو نفر از خواهرانش هم دامپزشک‌اند. ‌این خانواده اعجوبه و متفاوتند. یکی دیگرشان دیپلم دارد، اما مدام سرش در کتاب است. درباره مباحث فلسفی ‌با من صحبت می‌کند یا درباره علم کوانتوم که به چه شیوه جلو می‌رود

    مخالفت جدی‌ای وجود نداشت؟ به این دلیل که معمولا حرکت‌های این‌چنینی، دست‌کم در شهرها ‌سخت پیش می‌رود. ‌

    ابتدا نه، اما در ادامه یک مخالف پیدا شد که همچنان آزارمان می‌دهد. نام نمی‌برم. او از اهالی روستا هم ‌نیست. به هر اداره و نهادی می‌رفت، اعتراض می‌کرد، اما وقتی موافقت آنها را دید، شگفت زده شد و دیگر ‌ادامه نداد. ‌

    ‌سواد اهالی روستا چقدر است؟

    تقریبا 80‌درصد اهالی باسوادند و خیلی‌هایشان در همین کتابخانه درسشان را ادامه داده‌اند. چوپان ما ‌لیسانس علوم سیاسی دارد. برادرش هیأت علمی دانشگاه تهران است و دو نفر از خواهرانش هم دامپزشک‌اند. ‌این خانواده اعجوبه و متفاوتند. یکی دیگرشان دیپلم دارد، اما مدام سرش در کتاب است. درباره مباحث فلسفی ‌با من صحبت می‌کند یا درباره علم کوانتوم که به چه شیوه جلو می‌رود. من را مجاب کرده درباره این ‌مبحث بخوانم و کمی سردربیاورم. زنی از اهالی روستا همیشه خلاصه کتاب‌هایی در زمینه فرزندپروری را در ‌گروه تلگرامی تاج آباد منتشر می‌کند. آن‌قدر شیرین می‌نویسد که دیگران ترغیب می‌شوند کتاب را بخوانند. ‌زمانی که دهیار شدم و دنبال ترویج کتاب و مدرسه و درس، خودم هم به این فکر افتادم که درس بخوانم و ‌الان‌سال آخر مدیریت دولتی هستم. در 37 سالگی با همسرم دوباره شروع کردیم به درس خواندن. همسرم تا ‌پنجم ابتدایی خوانده بود، اما در کتابخانه، مدرسه‌ای به راه انداختیم و 50 بی‌سواد را باسواد کردیم؛ 17 نفر ‌مقطع راهنمایی خواندند که یکی‌شان همسرم بود. 6 نفر دبیرستان و دو نفر هم رفتند دانشگاه.‌ سال پیش ‌همسرم دیپلم گرفت.‌

    شنیده بودم که ریش سفیدان روستا هم بشدت اهل کتاب‌اند. این کتابخوانی‌ها یک رسم ‌قدیمی است؟

    رسم بوده، اما الان این رسم دیگر مرسوم نیست. تلویزیون و موبایل همه را، بخصوص نسل جدید را آلوده ‌کرده. قدیمی‌ها را نه. پدر 88 ساله من با پیرمرد 80 ساله دیگری عضو کتابخانه‌اند و کتاب به هم قرض می‌‌دهند. آخرین کتابی که پدر من، محمدعلی از عبدالرضا گرفته، جلد دوم خواجه تاجدار بود که نویسنده‌اش ‌یک سیاح خارجی است.

    پدرم تا جلد دومش را تهیه کرد، دو بار جلد اولش را خواند. یا زمانی که چهار جلدی ‌سال‌های ابری را به پدرم دادم و مشغول خواندن شد، به جلد دوم که رسید پرسید: یعنی غیراز ما کس ‌دیگری هم این کتاب را خوانده است؟ این کتاب آن‌قدر به زندگی او شبیه بود که فکر می‌کرد بعید است ‌کسی آن‌قدر علاقه‌مند باشد که روایتی شبیه زندگی او را بخواند. علی اشرف درویشیان در منطقه ما یک اعتبار ‌است.‌

    تلویزیون و موبایل همه را، بخصوص نسل جدید را آلوده ‌کرده. قدیمی‌ها را نه. پدر 88 ساله من با پیرمرد 80 ساله دیگری عضو کتابخانه‌اند و کتاب به هم قرض می‌‌دهند. آخرین کتابی که پدر من، محمدعلی از عبدالرضا گرفته، جلد دوم خواجه تاجدار بود

    ‌آیا این ظرفیت علاقه به کتاب یا اجرای طرح‌هایی مثل نام کوچه‌ها،باعث شده گردشگران ‌فرهنگی به تاج آباد بیایند؟ ‌

    از ابتدا تلاشمان جذب گردشگر فرهنگی بوده. روستای ما با کتاب در کشور معروف است و این عنوان کمی ‌نیست. نام‌گذاری، بخش کوچکی از کار ماست. می‌خواهیم هر کس به تاج آباد می‌آید با چند کتاب آشنا ‌شود و برای خواندن بیشتر رغبت پیدا کند. روی ظاهر روستا هم می‌خواهیم کار کنیم، اما دست ما کوتاه و ‌خرما بر نخیل. دهیار ما 16 ماه است که حقوق هم نتوانسته بگیرد. برای کار بیشتر فعلا اعتباری نداریم.

گردشگران بیشتر شده‌اند

دکان جوشکاری حامد صنایعی، بَرِ خیابان بهشت گمشده است. او می‌بیند که از همین راه چقدر آدم‌های ‌جدید به روستا می‌آیند. «به خاطر اسم کوچه‌ها می‌آیند. بالاخره هر جایی این اسم‌ها را ندارد.» او با ‌مشکلات کار و داشتن سه تا بچه کوچک، مدتی است که کمتر کتاب می‌خواند: «من یک‌سال بعد از راه ‌اندازی کتابخانه زانیار عضو شدم و از آن وقت عادت کرده‌ام به خواندن. خیلی ناراحتم که یک سالی است ‌کمتر می‌خوانم، اما کتاب از ما جدا نمی‌شود. همه جلسه‌هایمان در کتابخانه است. بهانه نشستن در کتابخانه ‌اغلب مشکلات روستا است، اما در این جلسه‌ها هم درباره کتاب زیاد صحبت می‌شود.»

صنایعی که جوشکار ‌روستا و از مشاوران شوراست، تابلوها را بی‌هیچ مزد و منتی ساخته و از نتیجه راضی است. «اهالی روستا ‌خیلی خوششان آمده اما طول کشید تا این طوری راضی شوند. نام‌گذاری‌ها از دو‌سال پیش شروع شد و در ‌تمام این مدت ما جلسات زیادی برگزار کردیم و هیأت امنای مسجد هم که سنشان بالاست، همیشه حاضر ‌بودند. ما همه رایزنی‌ها را کردیم، نام‌ها را انتخاب و همه چیز را بررسی کردیم. حتی با خودمان گفتیم ‌نکند اسم شازده کوچولو را روی یک کوچه بگذاریم و یکی از ساکنان به خودش بگیرد و فکر کند مسخره‌اش ‌کرده‌ایم. نام‌ها را خیلی جابه‌جا و خیلی با مردم صحبت کردیم که اول فرهنگش را جا بیندازیم بعد ‌به نتیجه برسیم. اما بعد دیدیم که مردم خودشان استقبال کردند.» ‌

ارسال نظرات
x