بانک مرکزی ایران شفاف و صریح باشد
بسیاری از اصلاحات، لزوما به سیاست پولی مربوط نمیشود. هرچه سرعت تثبیت مالی بیشتر شود، اصلاحات ساختاری در سیاست پولی تسریع میشود تا بدون ریسک تورم بتوان از شرایط اعتباری پشتیبانی کرد.
اما تجربه ایران نشان میدهد که تلاشها برای به کارگیری سیاست پولی درجهت حمایت از رشد اقتصادی متاسفانه عمرکوتاهی داشته است. الزامات و شرایط تحقق تورم تک رقمی در ایران و اهمیت آن در تحریک و تسریع رشد اقتصادی موضوع گفتوگوی پژوهشکده پولی و بانکی با دکتر مارتین سریسولا (معاون بخش خاورمیانه و آسیای مرکزی صندوق بینالمللی پول) بود. به اعتقاد او مهار تورم پیشنیاز رشد اقتصادی است و لذا سیاست کنترل تورم بخشی از راهکار دولت برای تقویت رشد خواهد بود. او ثبات قیمت، قرارداد بین دولت و بانک مرکزی برای کاهش تورم، شفافیت و مسوولیتپذیری و ارزیابی مستقلانه از سیاست پولی را ازجمله ملزومات در اصلاحات ساختاری ذکر و توصیه میکند بازار کار ایران انعطافپذیری بیشتری داشته باشد. پرسش نخست درباره مهار تورم است. آیا شما تورم تک رقمی را پیش شرطی برای رشد اقتصادی در کل و بهطور خاص برای ایران میدانید؟ پرسش خوبی است و پاسخ کوتاه به آن بله است. من فکر میکنم حتی وقتی تورم نسبتا بالاست، باز هم کشورها میتوانند رشد کنند. تفاوت مهمی که در کشورهای با تورم تک رقمی پایدار وجود دارد، آن است که آنها برای تقویت نرخ رشد اقتصادی برنامهریزی میکنند بهطوری که قابل پیشبینی باشد. درکشورهایی که به سمت تورم تک رقمی حرکت میکنند و نسبت به هدف پایداری قیمت متعهدتر هستند، نوسانات تولید رو به کاهش است. باید از کشورهایی که در برنامهریزیهایشان تورم را به عنوان یک هدف درنظر میگیرند، درس گرفت. با این کار، آنها نه تنها نوسانات تورم را کاهش میدهند بلکه از این طریق به سمت کاهش چشمگیر نوسانات تولید پیش میروند. البته بسیاری از کشورها هنوز درگیر نوسانات تولید هستند زیرا درمعرض شوک بزرگ قیمت کالا و شوکهای مختلف دیگر قرار دارند. اما درکل، تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد حتی درصورت وجود نوسانات زیاد درتولید به خاطر ساختار اقتصادی باز هم میتوان تعهدی باورپذیر داشت و قادر بود تورم را در سطح پایین نگه داشت. این کار نه تنها به رشد سرعت میدهد بلکه نوسانات آن را نیز کم میکند و باعث پایداری اقتصاد کلان میشود. در روند کار صندوق بینالمللی هم این موضوع یک پیششرط مهم برای رشد پایدار است. شما میدانید که شرایط ایران منحصربه فرد است. ما مدت زیادی است که نوعی رکود تورمی داریم. بنابراین، مشکل این است که سیاست پولی، ارایه تسهیلات را آسان میکند اما باتوجه به تورم مشکلآفرین است. از طرفی برای شکوفایی صنایع به اعتبارات نیاز است. دولت ایران در ابتدی کار خود بر مهار تورم تمرکز کرد و تا حدی رشد اقتصادی یا کمک به صنایع را نادیده گرفت. آیا شما این را سیاستی درست میدانید؟ از این نظر که میگویید دولت یا مقامات، رشد اقتصادی را نادیده گرفتهاند، کاملا با شما مخالفم. در واقع من فکر میکنم اگر به راهکار دولت در یکسالونیم گذشته نگاه کنید، میبینید که قطعا بر کاهش تورم تاکید داشته است و درعین حال، بخشی از راهکار دولت مربوط به تلاش برای رفع موانعی بوده که بر سر راه بخش خصوصی قرار داشته است. در سطح کلان و درهمین رابطه، دولت ایران وارد مذاکره با گروه 1+5 شده است و دارد راه را برای عرضه کالا باز میکند. رفع محدودیتها به اقتصاد ایران کمک کرده است که بهطور تدریجی از رکود تورمی خارج شود. دولت ایران همزمان اقداماتی انجام داد که بخشی از همین برنامه غلبه بر رکود تورمی بود. این موضوع در سخنرانی دکتر نیلی هم مورد اشاره قرار گرفت که برای کاهش مقررات دستوپاگیر تلاش شده است و این کار به کاهش هزینههای کسبوکار میانجامد. این اقدام تا حدی به بازیابی اقتصاد کمک کرده است. باتوجه به شوک شدیدی که ایران دریافت کرد و به کاهش تولید ناخالص داخلی منجر شد، قطعا اقتصاد ایران اکنون درحال بازیابی است. همکاری بانک مرکزی ایران و وزارت اقتصاد نوعی خط مشی ترکیبی در میان سیاست پولی و مالی است که ادامه آن به حمایت از تورمزدایی و کاهش تورم منجر میشود. درعین حال، این دو نهاد تلاش کردهاند، مشکلات اقتصادی مختلف را به تدریج مورد بررسی قرار دهند. بهطور قطع، شوکهایی که اقتصاد ایران در پیش از یکسالونیم گذشته تجربه کرده، آن را شکننده کرده و در موقعیتی دشوار قرار داده است. من فکر میکنم شناخت درباره این موضوع وجود دارد اما حل بسیاری از این مشکلات مستلزم اصلاحات ساختاری در نظام بانکی و بخش شرکتی است که به نظر میرسد، این کار زمانبر است و انجام آن لزوما وظیفه سیاست پولی نیست. بسیاری از این اصلاحات، لزوما به سیاست پولی مربوط نمیشوند. هرچه سرعت تثبیت مالی بیشتر شود، اصلاحات ساختاری در سیاست پولی تسریع میشود تا بدون ریسک تورم بتوان از شرایط اعتباری پشتیبانی کرد. اما تجربه ایران نشان میدهد که تلاشها برای به کارگیری سیاست پولی درجهت حمایت از رشد اقتصادی متاسفانه عمر کوتاهی داشته است. اما در عمل یکی بر دیگری اولویت نداشته است؟ ما در گذشته در صندوق بینالمللی پول، تحلیلهایی انجام دادیم. اگر به اولویتهای نسبی که بانک مرکزی ایران بهطور سنتی بین ثبات تولید و ثبات تورم قائل شده، نگاه کنید و آن را برای مثال با بازارهای نوظهور درکشورهای دیگر مقایسه کنید میتوان گفت که اساسا میان ثبات در تولید و ثبات تورم تعادل برقرار شده و پنجاه پنجاه است. اما در مقایسه با سایر کشورها این میزان بسیار پایین بوده است. بیشتر کشورها واقعا بر پایداری تورم تاکید دارند. در این شرایط، همانطور که در مقاله بسیار جالب تیم اقتصادی ایران در این کنفرانس ارایه شد، اساسا وقتی اقتصاد تحت تحریمها وارد فاز اصلاح یارانه میشود، آنگاه اولویت بانک مرکزی به سمت ثبات در تولید تغییر میکند بهطوری که به بهای افزایش تورم تمام میشود. بنابراین، براساس تحلیلها در کل میبینید که در اقتصاد ایران مانند اقتصاد بسیاری از کشورهای دیگر هزینههای بدهبستان بین کاهش تورم و حمایت از تولید بسیار پایین است و به همین خاطر، شواهد تجربی که ما در ارزیابیهای خود به دست آوردیم، نشان میدهد که ایران با انجام اصلاحات ساختاری در اقتصاد خود میتواند واقعا بدون تشدید نوسانات در تولید، از کاهش چشمگیر نوسانات تورمی بهرهمند شود. شما صحبت از اصلاحات ساختاری کردید. به نظر میرسد دانش خوبی درباره ساختار اقتصاد و بانک مرکزی ایران دارید. چه نوع اصلاحات ساختاری را به خصوص برای بانک مرکزی و در کل برای اقتصاد ایران توصیه میکنید؟ همانطور که در سخنرانیام گفتم، در مورد بانک مرکزی باید بگویم وقتی به تجربه موفق کشورها در پایین آوردن تورم و تک رقمی کردن آن نگاه میکنیم، میبینیم که در اقدامات متعددی جدیت کردهاند. یکی از آن موارد این است که درچنین کشورهایی دولت به بانک مرکزی وظیفهیی شفاف میدهد تا توانایی داشته باشد که کاهش تورم را به عنوان یک هدف اصلی در سیاست پولی درنظر بگیرد. بنابراین، در بسیاری از کشورها تلاش شده است تا باتوجه به تورم، قرارداد روشنی بین دولت و بانک مرکزی حاصل شود. در بسیاری از کشورها مانند آنهایی که بازارهای نوظهور دارند، بانک مرکزی و دولت در باره یک هدف خاص تورمی با یکدیگر توافق میکنند و در این صورت بانک مرکزی اختیار عمل و قدرت اجرایی زیادی برای دستیابی به آن هدف خواهد داشت زیرا در مجموع، ثبات قیمت به رشد آمار اشتغال منجر میشود. مثالهای متعددی در این باره وجود دارد که من در این همایش به آنها پرداختم. از طرف دیگر با وجود توافق روشن بین دولت و بانک مرکزی، تاکیدهایی نیز برای ارایه توضیحات به مردم وجود دارد مبنی بر اینکه سیاست پولی چه کار میتواند بکند و چه کار نمیتواند بکند. برای مثال بسیاری از بانکهای مرکزی دنیا در بیانیهها یا در قانون خود یا در اسناد پشتیبان به صراحت اعلام میکنند که هدف چیست. بهتر است بگوییم هدف تمرکز بانک مرکزی بر ثبات قیمت است. برای مثال، در نیوزلند ثبات قیمت نقش مهمی در حمایت از تلاش دولت برای افزایش اشتغال و رشد اقتصادی بازی میکند. نمونه دیگر ترکیه است که خیلی خوب میدانید تمرکز بانک مرکزی این کشور بر ثبات قیمت و حمایت از رشد اقتصادی و سیاستهای دولت برای اشتغال است و این روند تا زمانی که در تضاد با ثبات قیمت نباشد، ادامه دارد پس این یک بیانیه خیلی صریح و روشن است. سپس نمونههای دیگری را مانند بانک فدرال رزرو امریکا میبینیم که هدف خود را به صراحت تمام بیان میکند. فدرال رزرو نه تنها در شرایط ناپایداری قیمت و پایین بودن نرخ بهره به مدت طولانی دارای وظایف گسترده است بلکه در حمایت از اشتغال و رشد اقتصادی توسط دولت و سیاست پولی نیز توانمند است. بدینترتیب دولت امریکا و فدرال رزرو به صراحت توضیح میدهند که در رویارویی با شوکهای اقتصادی چه برنامهیی دارند. این یک روش بسیار شفاف است و فعالان میدانند که چه کاری از سیاست پولی بر میآید و چه کاری از آن ساخته نیست. بنابراین یکی از ایدههایی که تلاش کردم در سخنرانیام منتقل کنم این بود که بانکهای مرکزی باید در توضیح اینکه از سیاست پولی برای رشد اقتصادی و اشتغال واقعا چه کاری ساخته است، شفاف باشند. من فکر میکنم این گام مهمی برای تقویت اثرگذاری سیاست پولی است زیرا اساسا به کاهش تورم به شیوه پایدار کمک میکند. ایران سالهای زیادی تورم پایین داشت اما متاسفانه برای حفظ آن برنامهریزی نشد. یک بخش مهم دیگر آن است که بانکهای مرکزی تلاش کردهاند با ارایه توضیحات در مستندات مختلف، هدف سیاست پولی را درحال حاضر و آینده و با توجه به تورم مشخص کنند و شفافیت را بالا ببرند. برای این کار بانکهای مرکزی ارتباط خود را با دولت و مردم زیاد میکند و از طریق ارایه گزارشهای ویژه در باره سیاست پولی یا حتی با انتشار صورت جلسه هیات مدیره شفافسازی میکنند. نمونههای دیگری وجود دارد که مانند نروژ و نیوزلند در طول زمان ارزیابیهای مستقلی از سیاست پولی داشتهاند تا دریابند که آیا سیاستهای بانک مرکزی کشورشان در راستای رسیدن به اهداف تعیین شده در آن ارزیابیها بوده است یا خیر. در صورت وجود مشکل، همیشه امکان یافتن راهی برای تغییر در چارچوب سیاستهای پولی وجود دارد تا اوضاع بهتر شود. این روش باعث میشود که مسوولیتپذیری بانک مرکزی افزایش یابد. مسوولیتپذیری بیشتر و شفافیت عملکرد بانک مرکزی به فعالان اقتصادی کمک میکند که نسبت به واکنش بانک مرکزی در برابر شوکها و اولویت قائل شدن برای ثبات قیمتها درک بهتری داشته باشند. زیرا توافق نظر موجود جامعه بر آن است که ثبات قیمت برای رشد اقتصادی بسیار مهم است. این یکی از اصلاحات مهم است و من فکر میکنم اصلاحات خیلی مهم دیگری باید در ایران انجام شود. اقتصاد ایران هنوز خیلی به حوزه انرژی وابسته است. اصلاحاتی مانند آنچه که دولت ایران در چند سال اخیر در باره برگرداندن قیمتها به سطح بینالمللی انجام داده است، موثر هستند زیرا باعث میشود شرکتها وادار شوند فناوریهای کارآمد و موثرتر را بپذیرند و آن اصلاحات بهرهوری را بهبود میبخشد. دنبال کردن توصیهها و کار کردن روی مقالههایی با موضوع بهرهوری و اینکه بهرهوری در هر بخش چقدر با اشتغال مرتبط بوده برای اصلاحات بسیار مهم است. شما میدانید که نرخ بیکاری در ایران به خصوص در میان جوانان و افراد تحصیلکرده بسیار بالاست. بخش زیادی از مردم انتظار دارند که دولت این جوانان را به سر کار بفرستد. میدانید که یک مساله این است که در برنامه تحصیلی دانشگاهی ایران هیچ آموزش خاصی برای کارآفرینی یا آموزش خوداشتتغالی وجود ندارد. بسیاری از مردم برای اشتغال واقعا به دولت متکی هستند بنابراین در بلندمدت بهتر است آنها را برای خوداشتغالی آماده کرد. آیا شما مثالی از کشورهای دیگر که توانستهاند در کوتاهمدت به راهحلی برسند، دارید؟ در مورد مساله بیکاری و اشتغال و چالشهای پیش رو به خصوص در باره ورود حجم بزرگی از نیروهای جویای کار در چند سال آینده، تحلیلها نشان میدهد که اقتصاد ایران واقعا نیاز به رشد بیشتری دارد. رشد اقتصادی ایران در چند سال گذشته به دلایلی که میدانید بسیار پایین و زیر حد پتانسیل بوده است. رشد اقتصادی مهم است زیرا به ایجاد فرصتهای بیشتر برای اشتغال منجر میشود. در عین حال آمار بیکاری در بازار کار ایران نه تنها بالاست بلکه زیر حد استاندارد است. بخشی از این مشکل بازتاب این واقعیت است که بازار کار ایران اصلا انعطافپذیری ندارد. منظورم این است که استخدام نیرو برای شرکتها بسیار هزینهبر است و گاهی در دورهیی که به دلیل شوکهای منفی شرکتها نیاز دارند نیروهای خود را تعدیل کنند با فرآیندی پیچیده و دشوار روبهرو هستند. بنابراین باید اصلاحاتی انجام شود که به افزایش انعطافپذیری و توانایی شرکتها برای تعدیل نیروی کار در زمان شوکهای منفی کمک کند. این کار به ارتقای فرصتهای شغلی برای جوانان نیز کمک میکند. برای مثال میخواهم به مساله اصلاح پرداخت یارانهها در ایران اشاره کنم زیرا انرژی در ایران بسیار ارزان است. نیازی نیست که جوانان یک مرتبه کارآفرین شوند. مهم این است که آنها هنگام استخدام، کارها و مهارتهای مهم یاد بگیرند و نه اینکه لزوما خوداشتغال شوند. در برخی کشورها به شرکتها به طور موقت یارانه پرداخت میشود تا جوانان را استخدام کنند اما بسیار مهم است که هدف از پرداخت یارانهها به شیوهیی محقق شود که به دریافت یارانه دایمی برای جوانان منجر نشود. به طور کلی وقتی شرکتها در بهکارگیری کارمند انعطافپذیری بیشتر داشته باشند، تمایل بیشتری برای سرمایهگذاری خواهند داشت. آموزش سرمایه انسانی در محل کار واقعا کارآمدتر است و انگیزه بهتری ایجاد میکند. برنامههای زیادی در این باره در اروپا وجود دارد به خصوص آنها که بر ارایه کمک در درون سازمان متمرکز هستند. برای ایران هم اجرای چنین برنامههایی مهم است. در این کشور شاید لازم باشد نخست اصلاحاتی انجام بگیرد تا بازار کار را انعطافپذیرتر کند و در نتیجه نیروی کار با انعطافپذیری بیشتری به کار گرفته شود.