راز و رمز رفتار مخالفان مذاکره
تشخیص و تمییز چهره کسانی که برای آگاهی مردم از واقعیت های پرونده هسته ای ایران بویژه در روزهای اخیر تقلا می کنند از کسانی که مأموریت شان اغتشاش در اطلاع رسانی و کارشکنی در مسیر مذاکرات است چندان دشوار نیست. متأسفانه اولین اصولی که در عملکرد رسانه ای ذبح می شود منافع ملی و تعهد به واقعیت است.
از شگفتیهای دوران مذاکره هستهای این است که دیپلماتهای ایرانی در این کارزار حساس میبایست برابر وقتی که برای متقاعد کردن حریفان بدبین ایران در آن سوی میز مذاکره صرف میکنند وقت و انرژی بسیار صرف توجیه ذهنهای بدبین داخل کنند. ظریف و دستیارانش در این دو سال بیش از آنکه خوف تهدید و فشار جبهه مقابل را بر دل داشته باشند دغدغه شلیکهای اشتباه و هدف گیریهای نادرست نیروهای خودی را داشته اند. در ادامه این سرمقاله آمده است: در پایان 20 ماه مذاکره، تیم دیپلماسی ایران میتواند مدعی شود که توانسته بسیاری از ذهنیتهای منفی و تصویرهای سیاه جهان خارج از امور هستهای ایران را بزداید اما هیچ یک از این تغییرات بازتابی در نگاه و رفتار اردوی مخالفان داخلی نداشته است. مذاکره کنندگان ایرانی میتوانند اسناد مربوط به دستورات تهدیدآمیز و تحقیرآمیز دو سال پیش سران امریکا و اروپا علیه ایران را پیش روی ما نهند و اثبات کنند که چگونه دیپلماسی اعتدال خط خطرناک تهدید و تقابل نظامی با ایران را به خط همکاری و تعامل تبدیل کرد. بنابراین تغییر ناپذیری و تصلب در مواضع اقلیت مخالفان داخلی از معماهای عجیب پرونده هستهای ایران است، به ادبیات و واژگان آنها در ماجرای هستهای نگاه کنید؛ هیچ تفاوتی با دو سال پیش نکرده است. اکنون که پرونده مناقشه هستهای در ایستگاه پایانی قرار گرفته آنها با همان تعابیری درباره آینده مذاکرات سخن میگویند که دو سال ورد زبانشان بود. افرادی که گروه مخالفان با عنوان تحلیلگر یا خبرنگار جلوی دوربین مینشانند فقط آنچه میل گروهی و خواست تشکیلاتی است را راجع به مذاکرات هستهای میگویند. ترجیع بند همه کلیشههای تحلیلی آنها این است که حاصلی از مذاکره طولانی با حریف بهدست نیامده و اروپا و امریکا حاضر به پذیرش هیچ یک از حقوق هستهای ایران(تحقیق و توسعه یا غنی سازی) نیستند. چشم و گوش بستن بر اتفاقات میدان مذاکره یک جنبه از رفتار مخالفان داخلی است، جنبه مهم تر پشت کردن به همه آن چیزی است که به صورت اصول منافع ملی از سوی مراجع عالی نظام اعلام میشود. درجه بیاعتنایی این جریان به توصیههای رهبری و مراجع تصمیمگیر نظام تا آنجا است که آنها سه روز بعد از آنکه رهبر معظم انقلاب از تیم هستهای با والاترین تعابیر یاد میکنند در سرمقاله خویش مینویسند که داشتن صفاتی مثل شجاعت و امین بودن مذاکره کننده برای مطمئن شدن مردم از توافق هستهای کافی نیست. واقعیتهای پشت صحنه این خط کارشکنی خود روحانی عیان کرده است. رئیس جمهوری تأکید میکند که پشت تبلیغات ضد مذاکره افراد و سازمان هایی قرار دارند که منافع اقتصادی شان به تحریم و تقابل میان ایران و غرب گره خورده است. یعنی همان طیفی که روحانی از آنها به عنوان کاسبان تحریم تعبیر میکند. همین طیف شبکه بهره مندان از خوان تحریم است که براحتی در برابر دیدگان افکار عمومی پدیده سیاه ظالمانه تحریم را یک موهبت و فرصت معرفی می کند. این جریان در فضای خبری امروز ایران از این ابزار برخوردار است که از یک سو با پمپاژ شایعه و اطلاعات غلط فضای ذهنی لایههای احساسی جامعه را علیه مذاکره کنندگان تحریک کند و آنها را به تجمعات و تظاهرات غیر قانونی بکشاند از سوی دیگر کارکنان شبکه تبلیغاتی خود را با عنوان متخصص هستهای مقابل دوربین بنشاند و از این جایگاه به تخریب چهره دیپلماسی نظام مبادرت کند. بنابراین تشخیص و تمییز چهره کسانی که برای آگاهی مردم از واقعیتهای پرونده هستهای ایران بویژه در روزهای اخیر تقلا میکنند از کسانی که مأموریت شان اغتشاش در اطلاعرسانی و کارشکنی در مسیر مذاکرات است چندان دشوار نیست. متأسفانه اولین اصولی که در عملکرد رسانهای ذبح میشود منافع ملی و تعهد به واقعیت است. اگر با منطق منافع ملی نگاه شود کارنامه اقلیت مخالف و ضدمذاکره بسیار روشن و گویا است. آنها بالاترین کتمانها و پرده پوشیها را در انعکاس مسائل هستهای داشتهاند. اهل رسانه فراموش نکردهاند دورهای را که آنها چشم بر تحریمهای بین المللی علیه ایران فروبستند یا دورانی که تیم هستهای سابق متحمل ناکامی میشد و این شبکه خبری در داخل با عنوان پیروزی از آن یاد میکرد و این فتوحات خیالی را حتی جشن میگرفت.