x
۲۵ / مهر / ۱۳۹۱ ۱۸:۵۸
درباره سیاست های کنترل جمعیت

پیرشدن جمعیت ایران تهدید نیست

پیرشدن جمعیت ایران تهدید نیست

بعید است که سیاست­های مشوق رشد جمعیت در ایران موثر واقع شوند. همانگونه که تئوری­های اقتصادی پیش­بینی و تبیین می کنند با رشد درآمد و تحصیلات زنان، هزینه فرصت بارداری و بچه داری زیاد می­شود و به همین دلیل خانوارها تعداد بچه کمتر را ترجیح می­دهند. اما نباید از پیر شدن جمعیت ایران در سال های آینده نگران بود.

کد خبر: ۸۷۹۲
آرین موتور

به نظر می رسد مخالفت با سیاست کنترل جمعیت در ایران خاستگاهی مذهبی و ایدئولوژیک دارد که خوشبختانه با توجه به مقتضیات زمان بسیاری از روحانیون در گذشته در این مخالفت­ها تجدیدنظر کردند. امروزه پیرشدن جمعیت مجددا توجیهی فراهم کرده تا مخالفت با سیاست کنترل جمعیت مجددا به طور جدی مطرح شود و حتی لوایحی در جهت رشد جمعیت و سیاست­های تشویقی در جهت افزایش جمعیت اتخاذ شود.

به نظر اینجانب برخلاف آنچه که گفته می­شود پیرشدن جمعیت لزوما یک تهدید به شمار نمی­رود. تردیدی نیست که چنانچه بخش بزرگی از جامعه پیرباشد آنها صرفا مصرف کننده خواهند بود و هزینه های بازنشستگی و درمانی زیادی را به جامعه تحمیل می­کنند و این هزینه ها باید توسط جمعیت فعال جامعه تامین شود اما لزومی ندارد که جمعیت فعال جامعه ایرانی باشند. تجربه کشورهای اروپایی پیش روی ما قرار دارد. ما می توانیم در بیست سی سال آینده رشد اقتصادی خوبی داشته باشیم و وضعیت توسعه یافته ای پیدا کنیم به طوریکه نسل جوان خود را با شرایط مرفهی بار بیاوریم و آنها را از آموزش های خوبی برخوردار سازیم و نهادها، شرکتها و سازمانهای خوبی ایجاد کنیم تا نسل جوان ایرانی بتوانند در مشاغل تکنیکی و کلیدی که به مهارت و تخصص نیاز دارد مشغول فعالیت شود. در مقابل نیروهای ساده و بدون مهارت خود را از کشورهای همسایه تامین کنیم. بی تردید تا چند دهه آینده افغانستان کشوری توسعه یافته نخواهد شد و کماکان تامین کننده نیروی کار ساده خواهد بود. به نظر می رسد همین داستان کمابیش در مورد عراق، تا حدی پاکستان و کشورهای همسایه شمالی ما صادق باشد.

جذب مهاجر و نیروی کار ساده از کشورهای همسایه دارای دو مزیت بزرگ است. نخست آنکه این نیروها تنها در شرایطی که وضعیت اقتصادی ایران خوب باشد به ایران خواهند آمد و باری بر دوش جامعه ایران نخواهند بود اما اگر جمعیت ایران زیاد شود تا خود ایران تامین کننده نیروی کار ساده خود باشد این قشر همواره وبال گردن جامعه خواهند بود و جامعه ما ناچار خواهد بود تا در شرایط رکود و حتی بحران نیز حداقل نیازهای همه جمعیت خود را تامین کند و راهی برای خلاص شدن از مازاد نیروی کار خود (نیروی کار بیکار) در شرایط رکود اقتصادی نخواهد داشت اما نیروی کار مهاجر در همه جای دنیا با جریانات رونق و رکود آمد و شد می کنند. مزیت دوم این روش آنست که این سیاست جمعیتی با سیاست منطقه ای ایران در بلندمدت نیز سازگار خواهد بود. تردیدی نیست که ایران در کنار ترکیه، هند، چین و روسیه یکی از اقتصادهای بزرگ این منطقه است و باید آنقدر توسعه یابد تا بتواند در کشورهای همسایه خود تاثیرگذار و الهام بخش باشد.

متاسفانه در آینده میان مدت هیچکدام از کشورهای همسایه ما به رشد چشمگیری نائل نخواهند شد و دهه های متمادی در وضعیت توسعه نیافته خود باقی خواهند ماند. بهترین شیوه تاثیرگذاری این است که ما به لحاظ اقتصادی پیشرو باشیم و بتوانیم از ملل مورد نظر خود (جمعیت های شیعه و مسلمان منطقه) به شکل ایجاد شغل و درآمد حمایت کنیم و بتوانیم الگوی زندگی و زبان خود را به این طریق به جوامع دیگر تزریق کنیم. اگر دقت کنیم متوجه می شویم که بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا تلاش می کنند ارزش های فرهنگی خود را از طریق جذب دانشجو و همچنین تاثیرگذاری بر زندگی مهاجرینی که در آنجا شاغل می شوند به کشورهای دیگر صادر کنند و اسم این شیوه را ظرف ذوب کننده (melting pot) می نامند.

بهترین راه تاثیرگذاری ایران به عنوان یک تمدن بزرگ دارای ادعاهای فرهنگی و مذهبی آنست که بتواند چنان ظرفیت اقتصادی بزرگی داشته باشد که ملل منطقه را به سمت خود بکشاند. وضعیت مطلوب آینده ما این است که ایران کشوری الهام بخش و مرجع در منطقه باشد به نحوی که اگر کسی می خواست فرزندش را برای تحصیلات عالی مهیا کند گزینه فرستادن به دانشگاه های ایران یک گزینه منطقی باشد (کیفیت خوب، هزینه کمتر نسبت به دانشگاه های آمریکایی و اروپایی، قرابت بیشتر فرهنگی). نیروهای کار ساده نیز ایران را سرزمینی ثروتمند بیابند که بتوانند در آنجا مشغول به کار شوند. افرادی که در ایران تجربه تحصیل و کار می یابند سفیران غیررسمی برای ترویج دیدگاه ها، اصول، فرهنگ و منافع ما باشند. در حال حاضر این اتفاق تنها در سطح طلبه هایی رخ می دهد که در قم تحصیل می کنند. در عمل هم دیده می شود که چنین روحانیونی توانسته اند نگاه مثبتی نسبت به ایران در کشورهای خود ایجاد کنند در حالیکه این نگاه مثبت از طریق ساختارهای رسمی وزارت خارجه ایجاد نشده است.

این دیدگاه به رغم آنکه به نظر نگارنده درست است برای مقبول افتادن با یک مانع جدی روبروست و آن مانع ذهنیت منفی و حتی نژادپرستانه ما ایرانی ها نسبت به مهاجرین است. ما در عین حال که نسبت به خارجیهای غنی نظیر اروپایی ها و آمریکایی ها حال خودباختگی و شیفتگی داریم نسبت به خارجی های فقیر بسیار بی رحم و سخت گیر هستیم و حداقل حقوق انسانی را در حق آنها رعایت نمی کنیم. داستان رفتارهای نفرت انگیز ما با افغانی ها داستان تلخ مکرری است که باید از آن شرمنده باشیم. اما بهر صورت تغییر ذهنیت ضدمهاجر و نژادپرستانه امری است که زمان می برد و مردم ایران به راحتی نمی توانند سیاستی را بپذیرند که مبتنی بر جذب وسیع نیروی کار خارجی باشد. در تمام تبلیغات نژادپرستانه که در همه کشورهای جهان رواج دارد مهاجر موجودی شر، دردسرساز و متمایل به جرم و جنایت تصویر می شود در حالیکه اکثر داده های موجود مخالف این تصویر هستند و گمان می کنم که در ایران نیز آمارها مخالف این ذهنیت غلط است.

در سطح ایدئولوژیک و مذهبی نیز یک مغلطه وجود دارد وآن مزج توصیه های فردی با دستورالعمل های عمومی است. گاه یک دستور دینی حالت توصیه فردی دارد مثلا گفته می شود که بهتر است فرد موعظه بشنود تا اینکه موعظه بکند. اگر این توصیه فردی را یک دستور العمل اجتماعی کنیم دیگر هیچ روحانی و موعظه گری نباید تربیت شود که در این صورت نهاد مذهب و اخلاق جامعه دینی لنگ می ماند. اگرچه توصیه مذکور به لحاظ فردی درست است اما به لحاظ سیاست گذاری جامعه به موعظه گر نیاز دارد و چنین قشری باید تربیت شود. به همین قیاس، حکایت هرآنکس که دندان دهد نان دهد در سطح فردی درست است و آن ایجاد توکل و عدم هراس از تامین مایحتاج خانواده است اما این به معنی آن نیست که یک دستور العمل اجتماعی جهت عدم کنترل جمعیت باشد. خلط این دو موضع آفتی است که در بسیاری از تصمیم گیری های ما خود را نشان داده است.

نهایتا اینکه در عین­ حال که این نگرانی وجود دارد که دولت شاید سیاست­های مشوق رشد جمعیت را پیشه کند اما بعید است که این سیاست­ها موثر واقع شوند. همانگونه که تئوری­های اقتصادی پیش­بینی و تبیین می کنند با رشد درآمد و تحصیلات زنان، هزینه فرصت بارداری و بچه داری زیاد می­شود و به همین دلیل خانوارها تعداد بچه کمتر را ترجیح می­دهند. در ایران نیز همین اتفاق رخ داده است. اگرچه سیاست­های کنترل جمعیت در ایران برای اقشار فقیر، کم سواد و روستایی موثر بوده اما عامل اصلی کنترل کننده جمعیت رشد درآمد سرانه و تحصیلات زنان بوده است. اگر دولت به خطا سیاست­های موید رشد جمعیت را در پیش بگیرد می­توان پیش­بینی کرد که این سیاست­ها در مورد طبقه متوسط و مرفه کارگر نیافتد ولی در طبقات فقیر تاثیراتی داشته باشد.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x