آیا افت شاخصGDP لزوما خبر بدی است؟
تولید ناخالص داخلی دغدغه بسیاری از کشورها است و هیچ شاخص دیگری به اندازه آن مهم انگاشته نمیشود. بهعنوان مثال وقتی هفته گذشته گزارش نهایی ارقام مربوط به GDP سهماهه نخست سال 2015 آمریکا مشخص کرد که اقتصاد این کشور اندکی کوچکتر شده، نگرانیهایی درباره بزرگترین اقتصاد دنیا مطرح شد.
سایت politico.com، تولید ناخالص داخلی دغدغه بسیاری از کشورها است و هیچ شاخص دیگری به این اندازه اهمیت ندارد. به عنوان مثال در هفته گذشته زمانی که گزارش نهایی ارقام مربوط به GDP در سه ماهه نخست سال جاری منتشر شد، مشخص شد که اقتصاد آمریکا اندکی کوچکتر شده است. در حال حاضر تنها چیزی که در حال رشد به نظر میرسد نگرانی کارشناسان و اقتصاددانان در مورد این اعداد است. آنها به شدت اظهار نگرانی میکنند و تلاش میکنند بفهمند که چگونه میتوان این اعداد را به حالت رو به رشد قبلی بازگرداند.به گزارش اقتصادنیوز،اما در اقتصاد امروز، GDP وضعیت اقتصادی را کمتر از آنچه هست اندازه گیری میکند؛ به طوری که بخش اعظمی از دنیای امروز با اندازهگیری توسط GDP نه تنها رو به رشد نیستند، بلکه در حال سقوط هستند. به طور کلی شاخص GDP برای ما چیزی جز میراث گذشتگان نیست. برای مشخص تر شدن موضوعT تاثیرات و فواید تجارت آزاد را در نظر بگیرید. واردات بیشتر کالای ارزان و تولید کمتر داخلی بی هیچ شکی در محاسبه شاخص GDP اثر منفی دارد. اما در همین حال کالاهای ضروری، مواد و ماشین آلات ارزانتر استاندارد زندگی را به طور کلی افزایش میدهند در حالی که همزمان GDP را کاهش میدهند. باید در نظر داشت GDP بیشتر یکی از راههای اندازهگیری استاندارد بالاتر برای زندگی است و تنها راه نیست. موارد زیادی را میتوان به عنوان دلایل نارسایی GDP در اندازه گیری سطح زندگی افراد جامعه بیان کرد. به عنوان مثال اگر یک کارخانه در آمریکا اقدام به بهکارگیری روباتها به جای کارگران در پروسه تولید خود باشد، GDP افزایش یافته است اما این افزایش تاثیرزیادی در بالا رفتن سطح زندگی افراد جامعه به خصوص طبقه متوسط ندارد. باید در نظر داشت ارتباط محکمی بین افزایش GDP و سطح زندگی افراد متوسط جامعه وجود ندارد. به جای تمرکز بیشتر بر روی GDP ما باید به دنبال راههایی جایگزین برای اندازه گیری درستتر نیازهای جامعه باشیم. شاید تولید و خروجی بیشتر بتواند پاسخگوی برخی از این نیازها باشد، اما تولید کمتر نیز میتواند این نیازها را برآورده کند. در دنیای امروز که گسترش استفاده از تکنولوژی ضرورت مصرف زیاد مواد اولیه و هزینهها را کاهش داده است، یک GDP پایینتر میتواند تاثیرات مثبت بیشتری در اجتماع داشته باشد تا GDP بالاتر؛ از سوی دیگر GDP میتواند افزایش یابد در حالی که بخش اعظمی از اجتماع از آن منتفع نشدهاند. شاخصGDP برای چندین دهه به خوبی کار میکرد، اما به نظر میرسد وجاهت آن دیگر به اندازه قبل نیست. شاید اندازه گیری بالاتر GDP احساس موفقیت و رشد را در ما به وجود آورد اما پاسخگوی نیازهای آینده ما نیست و ما را به سمت هزینه و مصرف بیشتر از آنچه نیاز داریم، سوق میدهد.