قتل همسر به خاطـر پیامکهای مرد غریبه
«مشتم را بالا آوردم. پیامکهای آن مرد غریبه به زهره جلوی چشمانم بود. محکم به صورتش زدم. او افتاد روی زمین و سرش خورد به تیزی دیوار و بیهوش شد. دیگر بلند نشد. تازه با هم ازدواج کرده بودیم.»
همه در جلسه دادگاه به اعترافات حمید گوش میدادند و منشی حرفهای او را روی کاغذ مینوشت. حمید جوانی ٣٣ ساله است که پنج سال پیش همسر ١٨ ساله خود را به ظن داشتن رابطه با مردی غریبه به قتل رساند. شعبه ٨٤ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانی برای رسیدگی پایانی به پرونده او انتخاب شده بود. پیش از آنکه حمید پشت جایگاه احضار شود، با دستور رییس دادگاه، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد. همه فهمیدند شب بیست و یکم مرداد ماه ٨٩ چه اتفاقی در خانهای کوچک در پیشوای ورامین افتاده است. در کیفرخواست آمده بود: «حمید، ٣٣ ساله، شغل آزاد، متهم است در تاریخ ٢١ مرداد ٨٩ همسر خود به نام زهره، ١٨ ساله را مورد ضرب و شتم قرار داده است. متهمه بر اثر یکی از ضربات روی زمین افتاد و سرش به تیزی دیوار خورد و دچار خونریزی شدید شد. پزشکی قانونی علت مرگ را ضربه شدید وارده و ضربه مغزی اعلام کرده است.» پدر متهم با یک ردیف فاصله پشت سر پسرش نشسته بود و به متن کیفرخواست گوش میداد. اولیای دم پیش از این با دریافت ١٢٠ میلیون تومان دیه رضایت داده بودند و صندلیهای مخصوص آنها در دادگاه خالی بود. جلسه دادگاه از جنبه عمومی جرم تشکیل شده بود. قرار بود برای متهم از سه تا ١٠ سال حبس ببرند. رییس دادگاه متهم را به جایگاه احضار کرد تا بررسی پرونده از جنبه عمومی جرم آغاز شود. حمید ٣٣ ساله، کوتاه قد با چهرهای سوخته پشت جایگاه ایستاد. او درباره روز حادثه گفت: «چند روز قبل از حادثه با زهره به رستوران رفته بودیم. آنجا من متوجه شدم پیامکهایی از طرف مردی غریبه برای او میآید. گوشیاش را گرفتم. عصبانی شدم. از او پرسیدم این مرد کیست؟ او گفت ارتباطی با هم ندارند و مزاحم است.» اعترافات حمید بر سکوت جلسه سوار شده بود. او به لحظه قتل همسرش رسید. با صدای لرزان گفت: «شب بود. در خانه بودیم که باز هم سر همان پیامکها با هم دعوایمان شد. من با مشت یک ضربه به صورتش زدم. او افتاد روی زمین و سرش محکم به دیوار خورد. نمیخواستم بلایی سرش بیاید. عمدی نبود.» زهره به علت شدت ضربه و خونریزی کشته شد تا پروندهای در دایره جنایی پلیس آگاهی با نام او باز شود. مدتی بعد، شوهرش، حمید دستگیر شد و در همان بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد. او پنج سال است اعترافات خود را تکرار میکند. حمید روی صندلیاش نشست. قضات دادگاه وارد شور شدند. سکوت برجلسه حاکم شد. وکیل متهم چیزی در گوش موکلش گفت. سرباز زندان با کلید دستبند بازی میکرد که صدای رییس دادگاه نگاهها را به او خیره کرد. قاضی قربانی متهم را برای دفاع آخر به جایگاه احضار کرد. صدای کشیده شدن زنجیرپایش روی زمین آمد. متهم گفت: «پشیمانم. از خانواده زهره عذرخواهی میکنم. از شما هم تقاضای بخشش دارم. نمیخواستم آنطور تمام شود. الان میخواهم به زندگی برگردم و به پدر و مادرم برسم. آنها خیلی در این مدت اذیت شدند. » قاضی قربانی ختم جلسه را اعلام کرد و از سرباز همراه خواست نامه زندان متهم را بیاورد تا مهر کند. او مهر را بالا آورد و نقش آن را روی برگه زندان متهم نشاند و گفت: «بیرون باشید. امروز آزاد میشود. »