چگونه از مدیریت خود راضی باشید
آیا مدیریت برایتان سخت و نفسگیر شده است؟ از آن لذت نمیبرید یا حتی از این کار متنفر هم شدهاید؟ تنها شما نیستید که یک چنین احساسی دارید. آرامش داشته باشید، شما تنها نیستید.
اکثر مدیران زبده نگران از ناکارآمدی، ضعف یا حتی بیکفایت ظاهر شدن، نیستند، بلکه اکثر مدیران درگیر چگونگی نحوه مدیریت دیگران هستند. در نظرسنجیای که در سال 2011 از سوی «بررت کواهلر» از میان 150نفر از روسا گرفته شد، تقریبا 68 درصد از آنها اعتراف کردند که واقعا مدیر بودن را دوست ندارند. اما منشا این شوک روحی چیست؟ اکثریت قریب به اتفاق مدیران برای مدیر شدن ثبت نام نکردهاند و طی یک روند تدریجی به این سمت دست مییابند. شما به دنبال شغل مورد علاقه خود میگردید، وارد آن شغل میشوید، با ارتقای کاری از بخش مدیریت پاداش گرفته و در نهایت خود تبدیل به یک مدیر میشوید. مدیریت وجهه خاصی به کار ما میدهد، وجههای که تا پیش از این نداشت. اما شما به واقع هیچ آموزشی برای این کار ندیده اید. در واقع از هر ده مدیر، نه نفر از آنها معتقدند که مهارتهای لازم را برای مدیریت ندارند و فرسودگی شغلی زمانی تشدید میشود که تلاش میکنیم سبک مدیریتی را بر عهده بگیریم که هیچ سازگاری با خلق و خوی ما ندارد. متاسفانه بسیاری از روسا با مشاورههای غلط و گمراه کننده با به اصطلاح قوانین مدیریتی نامتعارف، شستوشوی مغزی میشوند. مدیران اغلب بیهوده تلاش میکنند خود را در قالبی قرار دهند که مناسب آنها نیست و آن زمان است که بیشتر از هر زمان دیگری متقاعد میشوند که برای مدیریت ساخته نشدهاند. اما باید بگویم شما به قطع همه آنچه را که برای تبدیل شدن به یک مدیر فوقالعاده نیاز است، دارید و گرنه نمیتوانستید در این جایگاه قرار گیرید. باید با سبک طبیعی و معمول خود کار کنید و ادامه دهید، سعی نکنید با قرار گرفتن در این جایگاه سبک طبیعی خود را تغییر دهید، این همان چیزی است که مدیریت خوب در وهله اول به آن نیاز دارد. تنها راه برای اینکه یک مدیر موفق باشید این است که روی نقاط قوت خود سرمایهگذاری کنید. سبک مدیریتی را طراحی کنید که به شما انرژی و روحیه میدهد. انرژی و روحیه شما متعاقبا به افراد اطراف شما هم منتقل خواهد شد. قابل اعتماد بودن و تاثیرگذاری، سطح انرژی و اعتبار شما را افزایش خواهد داد. چرا مدیریت تا این حد دشوار است؟ چرا نمیشود یک کتاب خرید و یاد گرفت که چگونه مردم را مدیریت کرد و به یک مدیر درجه یک بدل شد؟ چرا مدیریت و رهبری تا این حد دلهره آور و ترسناک است؟ برای شروع کار همه مردم مجهز به یک آیتم مزاحم به اسم «شخصیت» هستند. شخصیتهای مختلف آزار دهنده هستند. آن هم به ویژه زمانی که نکات شخصیتی شما با دیگران بسیار متفاوت باشد.حتی گاهی افراد زمانی که یکدیگر را میشناسند و تشابه شخصیتی زیادی هم دارند، نمیتوانند حرف یکدیگر را بفهمند. حتی سازمانهایی که دارای محیطی گرم و صمیمانه هستند و عدم درگیریهای شخصیتی کارکنان یکی از مزایای سازمان محسوب میشود، در یک قدمی هرج و مرجها و سردرگمیهای سازمانی قرار دارند. به عنوان یک مدیر باید بگویم که متغیرهای بسیار زیادی در تبدیل شما به یک مدیر موثر وجود دارد. این متغیرها و عوامل با حضور هر فرد در تیم شما متفاوت خواهند بود. یکی دیگر از نکاتی که در مدیریت چالش برانگیز است آن است که شما نمیتوانید مستقیما دیگران را کنترل کنید، اما به طرز عجیبی، باید پاسخگوی خروجیها و عملکرد کارمندان خود باشید. درک متقابل افراد در محیط کار دغدغههای شما را کاهش داده و در مقابل حتی باعث افزایش بهره وری هم خواهد شد. همین موضوع باعث افزایش انرژی و زمان بیشتری برای شما شده و شما را به یک مدیر موفق تر و با اعتماد به نفس بدل خواهد کرد. واقع گرا باشید تنها راه برای دستیابی به یک موفقیت واقعی به عنوان یک مدیر و حتی کسب پاداش و مزایا، این است که تنها از نقطه و جایگاهی که به نظرتان درست و قابل اعتماد است، مدیریت کنید. این موضوع کار سختی نیست و قاعدههای سادهای دارد. خودتان باشید مجموعهای از مراحل و مهارتها برای اینکه خودمان باشیم وجود دارد، اما اولین گام در این مسیر و اینکه بتوانیم خودمان باشیم، شناخت شخصیت منحصر به فرد خود است. این شناخت این توانایی را به ما میدهد تا بهترین بهره برداری از خود را در مدیریت داشته باشیم. پس از سالهای زیاد، به عنوان یک متخصص در ارزیابی شخصیت، معتقدم که مجموعهای از صفات و رفتارها به روشهایی پیچیده با هم ترکیب شده و شما را به شمای نوعی بدل میکنند. این رفتار زنجیره احساسی و عقلانی ما را به عنوان شاخصهای در چگونگی حرکت در دریای توفانی مدیریت شکل میدهد. بگذارید با این پیش فرض شروع کنیم که همه انسانها هم احساس دارند و هم فکر میکنند. به علاوه در این میان بحث میزان شدت و قدرت یکی از این دو بعد هم وجود دارد. به عنوان مثال برخی از افراد بعد تفکری قویتری دارند و برخی بعد احساسی قوی تری، برخی هم آمیزهای مساوی از هر دو را. اما موضوع این است که ما هنگام مدیریت دیگران روی کدام بعد اصلی تمرکز کنیم. مدیریت دیگران نیاز به ویژگی دارد که من آن را انعطاف به سبک خود مینامم. این به آن معنا است که با افراد در جایی که کار میکنند، سازش داشته باشید. افرادی که شما آنها را مدیریت میکنید شخصیت خاص خودشان را دارند. این انتظار را نداشته باشید که افراد بعد اصلی شخصیتی خودشان را مطابق میل شما سازگار کنند. آنها این کار را نخواهند کرد.آنها ممکن است با راهنمایی کارشناسانه شما مهارتهای جدیدی یاد بگیرند، سطح یافتهها و میزان تعهد و بهرهوری خود را بالا ببرند، اما نمیتوان بعد شخصیتی کارمندان را به راحتی تغییر داد. شما باید کاملا هوشیار و گوش به زنگ، نشانهها و سرنخهایی که از سمت کارکنانتان منعکس میشود را زیر نظر داشته باشید، اینکه دوست دارند چطور با آنها رفتار شود، چه چیزی به آنها انگیزه داده و باعث تشویقشان میشود، چه نوع لحن و زبانی را میپسندند و...، طبیعی است که این عوامل برای هر یک از کارمندان کاملا متفاوت با دیگری خواهد بود؛ بنابراین بسیار درگیر خواهید شد. شما باید با خصوصیات شخصی افراد، ویژگیهای آنها در کار گروهی، علاقه شخصی آنها در پروژهها، عادات کاری، رفتار و مکالمات کارکنان آشنا باشید و بدانید چگونه با هر یک از اعضای گروه ارتباط برقرار کرده و به او انگیزه کاری بدهید. باید توجه داشته باشید رویکردهای شما در مقابل همه افراد یکسان نیست و آنچه برای یک فرد جواب میدهد ممکن است در مقابل دیگری اصلا جواب ندهد. برای مثال فردی که جنبه احساسی شخصیت او قوی است علاوه بر همکاری بالا در پروژهها اشتیاق زیادی برای رشد و پیشرفت دارد و فردی که بعد فکری شخصیتی او قوی است فقط به یک برنامه و مسیر مشخص برای کار نیاز دارد. گروه اول علاقه خاصی به سیستم مدیریتی باز داشته، اما دسته دوم تمایل چندانی به این موضوع ندارند. اگر شما هر روز صبح به عنوان مدیر در فضا و محدوده کاری کارکنان قدم بزنید، گروه اول تصور میکنند که شما به آنها توجه کرده و اهمیت میدهید در حالی که گروه دوم مطمئنا فکر میکنند که شما در حال کنترل آنها هستید. یک چنین رفتارهایی تاثیرات بسیار متفاوتی را بسته به افراد و نوع شخصیت آنها خواهد داشت. هدف ما دو چیز است. نخست کشف نسخهای از مدیریت که شما از آن متنفر نباشید. این نوع مدیریت مناسب با شخصیت شما است و همان چیزی است که شما هستید. اما در مرحله بعد قصد داریم به شما نحوه انطباق سبک و روش خاص خود با شرایط موجود برای مدیریت وایجاد انگیزه در تیم و دستیابی به نتایج مطلوبتر را آموزش دهیم. اینکه اگر بعد فکری شما قوی تر است چگونه به بهرهوری هر چه بیشتر دست یافته و اگر بعد احساسی شما قویتر است، چگونه احساس و روحیه بیشتری در شما ایجاد شود. بر اساس اعلام دفتر ملی تحقیقات اقتصادی، یک مدیر معمولی تقریبا هفت ساعت در هفته را صرف مرتب سازی و رسیدگی به درگیرهای شخصیتی خود میکند؛ بنابراین هر چه میزان توجه به شخصیت کارکنان بیشتر باشد شما میتوانید کارکنان بیشتری را با موفقیت بیشتر و کار کمتر مدیریت کنید. شما میتوانید رابطه دوستانه قویرا با تیم خود داشته باشید و در عین حال سطح بهرهوری کار تیمی خود را بالا ببرید. در آن زمان احساس خوبی نسبت به خود به عنوان یک مدیر خواهید داشت.
مترجم: نسرین رضایی