ترامپ یا بایدن؛ پیروزی کدام یک به نفع ایران است؟
با اوج گیری رقابتهای انتخاباتی و نزدیک شدن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده بار دیگر گمانهزنی گروههای سیاسی و تحلیلگران ایرانی در خصوص پیروزی نهایی انتخابات و تأثیرات آن بر اقتصاد، سیاست و امنیت ملی ایران افزایش یافته است. نکته کلیدی آنکه فارغ از پیروزی یا شکست نامزدهای دموکرات و جمهوری خواه آنچه اهمیت دارد تنظیم سیاست خارجی کشور به گونهای است که پیروزی یا شکست هر یک از نامزدهای انتخاباتی در آمریکا تأثیر چشمگیری بر منافع ملی و روند توسعه کشور برجای نگذارد.
اقتصاد آنلاین، محمد بیات: در فاصله کمتر از هشت ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، یکی از سوالات مهم برای مخاطبان ایرانی در سراسر جهان فرصتها و تهدیدات انتخاب مجدد جو بایدن یا بازگشت مجدد دونالد ترامپ به کاخ سفید است. در این دوگانه ما میتوانیم دوقطبیهای مختلفی را مشاهده کنیم که با توجه به دیدگاه سیاسی، جایگاه اجتماعی و گاهاً منافع اقتصادی خواستار پیروزی دموکراتها یا جمهوری خواهان در انتخابات آبان ماه هستند. افرادی که عمدتاً در جناح «محافظهکار» قرار میگیرند، فارغ از نگاه سیاسی، جناحی یا حزبی خواستار بازگشت ترامپ به قدرت میباشند. به عنوان مثال به همان اندازه که برخی چهرههای راستگرا و سلطنتطلب در اپوزیسیون خواستار پیروزی ترامپ بر بایدن هستند برخی چهرههای نواصولگرا داخلی نیز چنین دیدگاهی دارند! در عین حال افرادی (مانند برخی اصلاح طلبان، اعتدالیها و جناحهای میانهرو اپوزیسیون) که با لنز «لیبرالیسم» وقایع داخلی- بینالمللی را دنبال میکنند خواستار ابقا بایدن در قدرت هستند.
رقابت بایدن و ترامپ برای پیروزی در انتخابات 2024
با وجود شاخص سیاسی یا اقتصادی متنوع برای مقایسه فواید یا تهدیدات بایدن و ترامپ برای جمهوری اسلامی ایران اما در این یادداشت سعی خواهیم کرد تا از طریق بازخوانی و مقایسه موردی دوره نخست ریاست جمهوری دونالد ترامپ با دوران زمام داری بایدن در کاخ سفید به شناخت درستی نسبت به تأثیرگذاری هر یک از این دو نماینده حزب دموکرات و جمهوری خواه بر روی منافع تهران داشته باشیم. فرض نگارنده این سیاهه آن است که نظام در کوتاه مدت قصدی برای تغییر سیاستهای خود در قبال پرونده رابطه با آمریکا، هستهای، منطقهای و توسعه توان نظامی ندارد.
مهمترین پرونده مورد مناقشه میان تهران- واشنگتن در دو دهه اخیر غنیسازی اورانیوم در خاک ایران و اتهامزنی غرب مبنی بر تلاش نظام برای ساخت سلاح اتمی بوده است. سرانجام پس از تصویب سلسله قطعنامههای شورای امنیت علیه برنامه اتمی ایران و ایجاد اجماع جهانی علیه تهران در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، عقلا نظام تصمیم گرفتند تا با ورود به عرصه مذاکرات اتمی ضمن حفظ حق غنیسازی در داخل کشور، رژیم تحریمی غرب را علیه اقتصاد کشور؛ به ویژه چرخه فروش نفت و انتقال ارز به داخل ایران از بین ببرند. امضا توافق امنیتی- اقتصادی برجام در روزهای پایانی دولت یازدهم نویددهنده فصل جدیدی در روابط ایران- غرب و توسعه اقتصادی کشور در رقابت با دولتهای همسایه بود. با وجود امیدواریهای ابتدایی، اما پیروزی دونالد ترامپ بر هیلاری کلینتون و سپس خروج وی از توافق برجام سبب شد تا خوشبینیها دولت- ملت ایران خیلی زود پایان یابد.
مذاکرات احیای برجام در روزهای پایانی دولت روحانی
در دوران ریاست جمهوری ترامپ اعضای اصلی تیم سیاست خارجی و امنیت ملی وی یعنی مایک پمپئو و جان بولتون تحت تاثیر لابی کشورهای عربی- اسرائیل به شدت موضع ضدایرانی داشته و کمپین فشار حداکثری را علیه تهران معماری کردند. به گفته سخنگو وزارت خارجه چین این تحریم بیسابقه موجب وارد کردن خسارت 200 میلیارد دلاری به اقتصاد ایران شد و زمینه تشدید مشکلات اقتصادی- اجتماعی را فراهم آورد. با وجود ارسال پیام ایران به ترامپ از طریق روسیه و تلاش ظریف برای دیدار با ترامپ در حاشیه نشست جی- 7 اما نهایتاً میزان نفوذ چهرههای نئوکان و ضدایرانی در دولت آمریکا به قدری زیاد بود که مانع احیای برجام یا تنظیم توافق جدیدی میان دول روحانی- ترامپ شد. پس از پیروزی تیم بایدن- هریس مذاکرات احیای برجام میان ایران و آمریکا وارد فاز جدیدی شد و بسیار تحلیلگران از احتمال قریب الوقوع زنده شدن توافق هستهای در روزهای پایانی دولت روحانی خبر میدادند. با این حال برخی ملاحظات داخلی سبب شد تا پرونده هستهای از عباس عراقچی به علی باقری تحویل داد شود. در دولت سیزدهم با وجود ادامه پیدا کردن مذاکرات اتمی تحت عنوان «رفع تحریمها» اما به دلیل آغاز جنگ اوکراین، اعتراضات مربوط به مرحومه مهسا امنیتی و در نهایت عملیات طوفان الاقصی این مذاکرات متوقف شد.
با وجود به سرانجام نرسیدن مذاکرات احیای برجام و توقف آن اما میزان اهمیت مسئله به قدری زیاد بود تا برت مکگورک و علی باقری با دنبال کردن مذاکرات غیرمستقیم دوحه- مسقط به نوعی توافق نانوشته و موقت دست یابند. در این توافق جمهوری اسلامی ایران این امکان را دارد تا سهم صادرات نفت به مقصد چین را افزایش دهد و به بخشی از منابع ارزی خود در خارج از کشور (کره جنوبی و عراق) دسترسی پیدا کند و در نهایت این امکان را داشته باشد تا بخشی از نیازهای داخلی خود را به صورت غیررسمی از طریق کشورهای همسایه مانند امارات و ترکیه تأمین نماید. در سوی مقابل ایران نیز تعهد خواهد داد که سطح غنیسازی را در کوتاه مدت افزایش نداده، به همکاری محدود با بازرسان آژانس انرژی اتمی ادامه داده و در نهایت به سمت ساخت و آزمایش سلاح هستهای حرکت نکند. به دنبال کاهش سختگیری دولت بایدن برای اجرای تحریم نفتی ایران برآوردها حاکی از آن است که تهران در سال گذشته شمسی بین 27 الی 30 میلیارد دلار نفت فروخته است. به گزارش موسسه بینالمللی «SVB» میزان فروش نفت ایران افزایش یافته و در برخی ماههای به تولید 2.87 میلیون بشکه نفت در روز رسیده است. مجموعه تحولات فوق سبب شد تا دولت سیزدهم فشار تحریمی دولت دوم را تجربه نکند و بار دیگر میزان رشد اقتصادی کشور وارد تراز مثبت شود.
آینده روابط ایران- آمریکا نباید به حزب دموکرات یا جمهوری خواه گره بخورد
با مقایسه ظاهری پیامدهای دور اول ریاست جمهوری ترامپ و بایدن برای امنیت و اقتصاد ملی ایران ظاهراً دولت بایدن نفع بیشتر و تهدید کمتری برای تهران دارد. با این حال نگارنده این یادداشت معتقد است که اساساً ورود یا خروج افراد به کاخ سفید نباید روند توسعه کشور را مختل کند یا آنکه بقا حاکمیت سیاسی مورد تهدید قرار بگیرد. به عبارت دیگر دولت ابراهیم رئیسی بهتر است به جای قمار بر روی گزینههای بایدن یا ترامپ سعی کند به سازوکاری دست پیدا کند که در آن تهران بتواند با نخبگان اصلی هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه وارد گفتوگو شده و براساس اجماع دوحزبی مذاکرات اتمی با واشنگتن را دنبال نماید. تاکید بر مذاکرات هستهای به این معنا نیست که تنها مشکل میان ایران و آمریکا مسئله غنیسازی است بلکه به معنای آن است که توافق دو کشور در مسئله کنترل تسلیحات و رفع تحریمها میتواند نقطه آغازی برای مذاکره مستقیم بر سر موارد اختلافی باشد. تیم سیاست خارجی دولت باید با آمادگی کامل خود را برای بقا بایدن یا بازگشت ترامپ آماده کرده و آینده کشور را به بازیهای سیاسی داخل آمریکا گره نزند.