مردودی شورای امنیت در امتحان غزه / چرا قدرتهای جهانی امکان توقف جنگ در فلسطین اشغالی را ندارند؟
با گذشت بیش از دوماه از جنگ میان رژیم صهیونیستی و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) شورای امنیت سازمان ملل همچنان موفق نشده است تا گامی موثر بر پایان دادن به تراژدی انسانی در غزه، تبادل اسرا و آتشبس پایدار در فلسطین اشغالی بردارد. کارشناسان مسائل خاورمیانه معتقدند هماکنون کابینه نتانیاهو، آمریکا و حتی قدرتهای نوظهور مانند چین و روسیه موافق برقراری آتشبس و پایان جنگ در شرایط فعلی نیستند. با وجود منافع متفاوت هر یک از بازیگران برای ادامه جنگ اما به نظر میرسد حمایت تمام قد غرب از تلآویو نقشی مهمی در شکلگیری چنین فضایی داشته باشد. انفعال شورای امنیت در قبال بحران انسانی در غزه سبب تقویت این ادعا شده است که سازمانهای بینالمللی دارای استقلال ذاتی نبوده و در خدمت منافع قدرتهای بزرگ هستند.
اقتصاد آنلاین - محمد بیات؛ شاید یکی از مهمترین مناظرات علمی میان «رئالیستها» و «لیبرالها» در علم روابط بینالملل میزان قدرت، جایگاه و اهمیت سازمانهای بزرگ بیینالمللی- منطقهای در نظم آنارشی باشد. گروه اول بر این اعتقاد است که همچنان بازیگر مهم در عرصه جهانی دولتها هستند که با افزایش «قدرت» و پیگیری اصل «خودیاری» سعی دارند تا به بیشینه سازی منافع ملی در محیط بین المللی بپردازند. در این نگاه واقعگرایان شکلگیری سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و نهادهای زیر مجموعه آن را در امتداد اراده قدرتهای بزرگ و سیاستهای آنها در نقاط مختلف جهان میدانند. به عبارت دیگر بدون خواست و اراده قدرتهای بزرگ سازمانها یا رژیمهای بینالمللی ضمانت اجرایی ندارند. در سوی مقابل «لیبرالها» یا «آرمانگرایان» معتقدند که دولت-ملتها با چشم پوشی از بخشی از حاکمیت ملی خود «لویانانی بزرگتر» به نام سازمان ملل و شورای امنیت را خلق کردند. در لنز لیبرالها شورای امنیت به عنوان نماد اراده قدرتهای بزرگ میتواند در مناقشات بزرگ بینالمللی ورود پیدا کرده و در حکم «پلیس جهانی» اجازه از بین رفتن موازنه و امنیت جهانی را به بازیگران «سرکش» ندهد.
تداوم تراژدی انسانی در غزه و ناتوانی شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ
وقوع عملیات هفتم اکتبر و قریب به هفتاد روز تجاوز نظامی ارتش اسرائیل به باریکه غزه بار دیگر ثابت کرد که واقعیتهای جاری در نظام بینالملل بیش از آنکه با رویاهای آرمانگرایان تطابق داشته باشد، براساس اصول رئالیسم تنظیم شده است. از ابتدای جنگ تاکنون هشت قطعنامه در خصوص وضعیت جاری در فلسطین اشغالی در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به رای گیری گذاشته شده که تنها سه قطعنامه به تصویب این نهاد بینالمللی رسیده است. طی دو ماههای اخیر قطعنامههای پیشنهادی روسیه، آمریکا، امارات، برزیل و ... به دلیل اختلافات اعضای دائم شورای امنیت هربار به بنبست خورده و توسط بلوک رقیب «وتو» شده است. دولت دموکرات آمریکا با آنکه در مقام شعارهای سیاسی در دسته «چندجانبه گرایانه» و قائلان به نقش مثبت سازمانهای بینالمللی شناخته میشود اما در مقام عمل تیم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا عملا بدل به سخنگوی دولت اسرائیل شده و سیاستهای تلآویو را در رسانهها و سازمانهای بین المللی بازگو میکنند. با آنکه آنتونی بلیکن و جیک سالیوان در فرصتهای مختلف از لزوم عملیات کوتاه مدت و اتمام حملات کور در غزه سخن گفتند اما «وتو» پیشنویس قطعنامههای اعضای شورای امنیت عملا مانع جدی بر سر آتشبس طولانی و صلح در غزه بوده است.
هماهنگی سیاسی- امنیتی واشنگتن و تلآویو در سطح بیسابقهای قرار دارد
اتخاذ سیاستهای «دوگانه» و «متناقض» شاید بهترین کلمات برای توصیف سیاستهای آمریکا در قبال جنگ غزه باشد. در حالی که واشنگتن بارها از برقراری صلح در غزه حمایت کرده اما در عمل برای پنجاهوسومین بار از حق «وتو» خود به نفع اسرائیل و ادامه جنگ در سرزمینهای اشغالی استفاده کرده است. در حالی که مشاور امنیت ملی آمریکا صحبت از تمام هر چه سریع تر جنگ و واگذاری اداره غزه به تشکیلات خودگردان نوسازی شده به میان میآورد، همزمان کاخ سفید خواستار تصویب ارسال 45 هزار گلوله برای تانکهای مرکاوا شده است! اتخاذ چنین سیاستی از سوی کاخ سفید سبب شده است تا برخی تحلیلگران بار دیگر از نفوذ بالای لابیهای یهودی در واشنگتن سخن بگویند. تداوم جنگ در غزه عملا به ضرر منافع ایالات متحده در خاورمیانه و حزب دموکرات در داخل آمریکا است اما فشارهای «آیپک» یا «اتحاد مسیحیان برای اسرائیل» سبب شده است تا واشنگتن عملا در خدمت منافع تلآویو باشد. طی دو ماه اخیر آمریکا با افزایش نیروهای و استعدادهای نظامی خود در شرق مدیترانه، خلیج فارس و دریای سرخ عملا بدل به «نیروی نیابتی» اسرائیل در برابر شبکه نیروهای مقاومت در منطقه «منا» شده است. در چنین شرایطی نیروهای مقاومت در عراق و یمن به صورت مستقیم منافع آمریکا را در خشکی و دریا هدف قرار میدهند.
آمریکا قطعنامههای پیشنهادی برای پایان یافتن بحران غزه را وتو میکند
پرده دوم از نمایش اتحاد استراتژیک اسرائیل- آمریکا، جایگاه این جنگ غزه در بازی دولتهای حافظ وضع مجدد و قدرتهای تجددنظر طلب است. پیش از عملیات هفتم اکتبر واشنگتن از طریق کانال ارتباطی به دنبال عادی سازی روابط ریاض- تلآویو تا ابتدای سال 2024 میلادی بود. در راهبرد جدید دولت آمریکا قرار بود تا با عادی سازی روابط پادشاهی عربی سعودی و اسرائیل، تلآویو در نظم امنیتی خاورمیانه عربی ادغام شده و سدی محکم در برابر قدرتهای نوظهور جهانی در سرزمینهای میانه باشد. شکلگیری ایده کریدور «آیمک» نشان دهنده برنامه بلند مدت دولتهای غربی برای ایجاد موازنه در برابر کریدورهای «یک کمربند- یک جاده» و مسیر ارتباطی «شمال- جنوب» است. با وقوع عملیات طوفان الاقصی اجرایی شدن این طرح آمریکایی به تعویق افتاده و هیچ دورنمای روشنی برای اجرایی این ایده در کوتاه مدت وجود ندارد. در سوی دیگر با شعلهور شدن آتش جنگ در فلسطین اشغالی، تمرکز کشورهای غربی از بحران اوکراین برداشته شده و پایتختهای غربی ترجیح میدهند تا از «شرقیترین» متحد خود یعنی اسرائیل حمایت کنند. در شرایط فعلی پکن- مسکو با آنکه در بیانیههای دیپلماتیک از پایان جنگ سخن میگویند اما در عمل ادامه جنگ در غزه را در راستای منافع خود میدانند، بیآنکه دامنه آن به سایر نقاط منطقه کشیده شود. همزمان تلآویو- واشنگتن نیز با درک تهدید مقاومت در باریکه غزه تصمیم گرفتند تا به هر قیمتی به حاکمیت حماس در این منطقه پایان داده و توان عملیاتی آن را از بین ببرند. در چنین شرایطی قدرتهای جهانی با «وتو» قطعنامههای پیشنهادی یکدیگر عملا در حال پیگیری منافع ملی خود هستند.