x
۱۸ / آبان / ۱۴۰۲ ۱۰:۰۶
استیون والت در فارن پالیسی نوشت؛

جهان بعد از جنگ اسرائیل با حماس دیگر مثل سابق نخواهد بود

جهان بعد از جنگ اسرائیل با حماس دیگر مثل سابق نخواهد بود

جنگ اخیر خاورمیانه اثرات ژئوپلیتیکی گسترده‌ای خواهد داشت. مهمترین آن شاید مخدوش شدن تصویر جهانی ایالت متحده باشد.

کد خبر: ۸۰۷۱۷۰
لاماری

اقتصادآنلاین - آرش نصیری؛ آیا جنگ اخیر غزه پیامدهای گسترده‌ای خواهد داشت؟ به عنوان یک قاعده، من فکر می‌کنم که تحولات ژئوپلیتیکی نامطلوب معمولاً توسط نیروهای متقابل از انواع مختلف متعادل می‌شوند، و رویدادها در یک بخش کوچک از جهان معمولاً در جاهای دیگر تأثیرات موجی گسترده‌ای ندارند. بحران‌ها و جنگ‌ها اتفاق می‌افتند، اما معمولاً قدرت‌ها غالب می‌شوند و پیامدهای آن‌ها را محدود می‌کنند.
اما نه همیشه، و جنگ کنونی غزه ممکن است یکی از این استثناها باشد. نه، من فکر نمی‌کنم که ما در آستانه جنگ جهانی سوم هستیم. در واقع، اگر جنگ کنونی به یک درگیری منطقه‌ای بزرگ‌تر منجر شود، تعجب می‌کنم. من این احتمال را به طور کامل رد نمی‌کنم، اما تاکنون هیچ یک از دولت‌ها یا گروه‌های حاشیه (حزب الله، ایران، روسیه، ترکیه و غیره) مایل به دخالت مستقیم نبوده‌اند و مقامات آمریکایی در تلاش هستند تا درگیری را در سطح محلی حفظ کنند. اما حتی اگر جنگ به غزه محدود شود و به زودی به پایان برسد، بازتاب های قابل توجهی در سراسر جهان خواهد داشت.
برای اینکه بفهمیم این پیامدهای گسترده‌تر چه می‌تواند باشد، مهم است که وضعیت کلی ژئوپلیتیک درست قبل از حمله غافلگیرانه حماس در 7 اکتبر را یادآوری کنیم. قبل از حمله حماس، ایالات متحده و متحدانش در ناتو در حال جنگ نیابتی علیه روسیه در اوکراین بودند. با این حال، جنگ خوب پیش نمی‌رفت: ضدحمله تابستانی اوکراین متوقف شده بود، به نظر می‌رسید که توازن قدرت نظامی به تدریج به سمت مسکو تغییر می‌کند، و امیدها به اینکه کیف بتواند قلمرو از دست رفته خود را یا با زور اسلحه یا از طریق مذاکره به دست آورد، کمرنگ شد.
ایالات متحده همچنین در حال به راه انداختن یک جنگ اقتصادی واقعی علیه چین بود که قصد داشت پکن را از تسلط بر قله‌های فرماندهی تولید نیمه هادی، هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و سایر حوزه‌های با فناوری پیشرفته بازدارد. واشنگتن چین را به عنوان رقیب درازمدت اصلی خود می‌دید و دولت بایدن قصد داشت توجه بیشتر و بیشتری را بر این چالش متمرکز کند.
در خاورمیانه، دولت بایدن در تلاش بود تا طی یک برنامه پیچیده دیپلماتیک با ارائه نوعی تضمین امنیتی رسمی به ریاض و شاید اجازه دسترسی به فناوری حساس هسته‌ای، در ازای عادی‌سازی روابط سعودی‌ها با اسرائیل، عربستان را از نزدیک شدن به چین منصرف کند. با این حال، مشخص نبود که آیا این توافق قرار است به نتیجه برسد یا خیر، و منتقدان هشدار داده بودند که نادیده گرفتن موضوع فلسطین و چشم‌پوشی از اقدامات خشن فزاینده دولت اسرائیل در اراضی فلسطینی، خطر انفجار نهایی را در پی دارد.
سپس حمله هولناک 7 اکتبر فرا رسید. بیش از 1400 اسرائیلی کشته شدند و اکنون بیش از 10000 نفر در غزه - از جمله 4000 کودک - در اثر بمباران اسرائیل جان خود را از دست داده‌اند. معنی این تراژدی ادامه‌دار برای ژئوپلیتیک و سیاست خارجی ایالات متحده چیست؟
برای شروع، جنگ مانعی بزرگ بر سر راه  عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل به رهبری ایالات متحده قرار داده است (و توقف این روند تقریباً به طور قطع یکی از اهداف حماس بود). البته ممکن است برای همیشه از آن جلوگیری نکند، زیرا وقتی که جنگ در غزه پایان یابد انگیزه‌های اصلی در پشت این معامله همچنان وجود خواهد داشت. با این حال، موانع بر سر معامله آشکارا افزایش یافته‌اند و هر چه تعداد تلفات بیشتر شود، به افزایش خود ادامه خواهند داد.
دوم، جنگ تلاش‌های ایالات متحده برای صرف زمان و توجه کمتر به خاورمیانه و معطوف کردن توجه و تلاش بیشتر به شرق آسیا را بر هم خواهد زد. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در مقاله‌ای پیش از حمله حماس که اکنون به طور گسترده‌ای مورد تمسخر قرار می‌گیرد مدعی شد که رویکرد «قاعده‌مند» دولت در قبال خاورمیانه، «منابع را برای دیگر اولویت‌های جهانی آزاد می‌کند» و «خطر درگیری‌های جدید خاورمیانه را [کاهش] می‌دهد.»
تنها 24 ساعت در روز و هفت روز در هفته وجود دارد و جو بایدن، آنتونی بلینکن و دیگر مقامات ارشد ایالات متحده نمی‌توانند هر چند روز یکبار به اسرائیل و سایر کشورهای خاورمیانه پرواز کنند. بحران اخیر خاورمیانه همچنین به این معنی است که ظرفیت دیپلماتیک و نظامی کمتری برای آسیا در کوتاه مدت تا میان مدت در دسترس خواهد بود.
به طور خلاصه، آخرین جنگ در خاورمیانه برای تایوان، ژاپن، فیلیپین یا هر کشور دیگری که با فشار فزاینده چین مواجه است، خبر خوبی نیست. مشکلات اقتصادی پکن اقدامات قاطعانه آن علیه تایوان یا دریای چین جنوبی را متوقف نکرده است، از جمله حادثه اخیر که در آن یک رهگیر چینی طبق گزارش‌ها در فاصله 10 فوتی یک بمب افکن بی-52 ایالات متحده در حال گشت زنی پرواز کرد. با وجود دو ناو هواپیمابر که اکنون در شرق دریای مدیترانه مستقر شده‌اند و توجه واشنگتن به آنجا معطوف شده است، توانایی واکنش مؤثر در صورت وخامت اوضاع در آسیا به طور اجتناب‌ناپذیری از بین می‌رود.
و به یاد داشته باشید، من فرض می‌کنم که جنگ در غزه به لبنان یا ایران گسترش نمی‌یابد، که ایالات متحده و دیگران را به وضعیت جدید و مرگبارتری سوق می‌دهد و زمان، توجه و منابع بیشتری را به خود اختصاص خواهد داد.
سوم، درگیری در غزه یک فاجعه برای اوکراین است. جنگ غزه بر پوشش مطبوعاتی مسلط است و جلب حمایت از بسته کمکی جدید ایالات متحده را دشوارتر می‌کند. جمهوری خواهان در مجلس نمایندگان در حال حاضر مخالفت می‌کنند و نظرسنجی اخیر گالوپ نشان داد که 41 درصد از آمریکایی‌ها اکنون معتقدند که ایالات متحده از اوکراین حمایت زیادی می‌کند، در حالی که در ماه ژوئن فقط 29 درصد بود.
با این حال، مشکل از این هم بزرگتر است. درگیری در اوکراین به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است و این بدان معناست که توپخانه نقش اصلی را در میدان جنگ ایفا می‌کند. با این حال، ایالات متحده و متحدانش قادر به تولید تسلیحات کافی برای رفع نیازهای اوکراین نبوده‌اند، و این امر واشنگتن را مجبور کرده است تا به انبارهای کره جنوبی و اسرائیل روی بیاورد تا کیف را در نبرد نگه دارد. اکنون که اسرائیل در حال جنگ است، برخی از گلوله‌های توپخانه یا سایر تسلیحات را که در غیر این صورت به اوکراین می‌رفت، دریافت می‌کند. و اگر اوکراین زمین‌های بیشتری را از دست بدهد، یا اگر ارتشش شروع به فروپاشی کند، بایدن چه کاری باید انجام دهد؟ در مجموع، آنچه در غزه اتفاق می‌افتد خبر خوبی برای کیف نیست.
برای اتحادیه اروپا نیز خبر بدی است. حمله روسیه به اوکراین با وجود برخی اصطکاک‌های جزئی، اتحاد اروپا را افزایش داده بود اما جنگ در غزه باعث شعله‌ور شدن مجدد اختلافات اروپایی‌ها شده است، به طوری که برخی از کشورها بدون قید و شرط از اسرائیل حمایت می‌کنند و برخی دیگر همدردی بیشتری با فلسطینی‌ها نشان می‌دهند. شکاف جدی بین اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا و جوزپ بورل، دیپلمات ارشد اتحادیه اروپا نیز به وجود آمده است و گزارش شده است که حدود 800 کارمند اتحادیه اروپا نامه‌ای را امضا کرده‌اند که از فون درلاین به دلیل جانبداری بیش از حد نسبت به اسرائیل انتقاد کرده است. هرچه جنگ طولانی‌تر شود، این شکاف‌ها بیشتر می‌شوند. این تقسیم‌بندی‌ها همچنین بر ضعف دیپلماتیک اروپا تأکید می‌کند که هدف گسترده‌تر متحد کردن دموکراسی‌های جهان در یک ائتلاف قدرتمند و مؤثر را تضعیف می‌کند.
اما همه این‌ها خبر بسیار خوبی برای روسیه و چین است. از منظر آن‌ها، هر چیزی که ایالات متحده را از اوکراین یا آسیای شرقی منحرف کند، مطلوب است، به خصوص زمانی که آنها فقط بتوانند در حاشیه بنشینند و فقط تماشاگر باشند. جنگ همچنین به مسکو و پکن استدلال آسان دیگری برای نظم جهانی چندقطبی ارائه می‌دهد. تنها کاری که آن‌ها باید انجام دهند این است که به دیگران یادآوری کنند که ایالات متحده در 30 سال گذشته اولین قدرت بزرگ مسلط بر خاورمیانه بوده است و نتایج آن جنگ فاجعه بار در عراق، ، فاجعه انسانی در یمن و هرج و مرج در لیبی است. آن‌ها ممکن است اضافه کنند که حمله هولناک حماس در 7 اکتبر نشان می‌دهد که واشنگتن حتی نمی‌تواند از نزدیک‌ترین دوستان خود در برابر حوادث وحشتناک محافظت کند.
همدردی با مصیبت کلی فلسطینیان در بقیه جهان بسیار بیشتر از ایالات متحده یا اروپا است و هرچه جنگ طولانی‌تر شود و غیرنظامیان فلسطینی بیشتر کشته شوند، افزایش می‌یابد، به‌ویژه زمانی که دولت ایالات متحده و برخی از سیاستمداران برجسته اروپایی به شدت به یک طرف متمایل شده‌اند. همانطور که یک دیپلمات ارشد G-7 ماه گذشته به فایننشال تایمز گفت: Kما قطعاً در نبرد در جنوب جهانی شکست خورده‌ایم. تمام کارهایی که ما با جنوب جهانی [بر سر اوکراین] انجام داده‌ایم نقش بر آب شده است. قوانین را فراموش کنید، نظم جهانی را فراموش کنید. آنها دیگر هرگز به حرف ما گوش نخواهند داد.»
این دیدگاه ممکن است اغراق‌آمیز باشد، اما اشتباه نیست. کشورهای جنوب جهانی همچنان از منافع خود پیروی خواهند کرد و علیرغم خشم و عصبانیت خود از ریاکاری غرب، همچنان با ایالات متحده و دیگران تجارت خواهند کرد. اما برخورد با آن‌ها آسان‌تر نمی‌شود. تعجب نکنید اگر کشورهای بیشتری چین را به عنوان وزنه تعادلی مفید در برابر واشنگتن ببینند.
در نهایت، این رخداد شهرت آمریکا را در زمینه صلاحیت سیاست خارجی را مخدوش خواهد کرد. شکست بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در حفاظت از اسرائیل، ممکن است اعتبار او را برای همیشه لکه‌دار کند، اما نهاد سیاست خارجی ایالات متحده نیز وقوع این خونریزی را پیش‌بینی نکرد و پاسخ آن نیز تا به امروز کمکی نکرده است. اگر این شکست اخیر با یک نتیجه ناخوشایند در اوکراین همراه شود، سایر کشورها نه اعتبار آمریکا، بلکه قضاوت آمریکا را زیر سوال خواهند برد. این مورد اخیر است که از همه مهمتر است، زیرا سایر دولت‌ها اگر فکر کنند رهبران ایالات متحده درک روشنی از آنچه در حال وقوع است دارد، می‌داند چگونه پاسخ دهد و حداقل کمی به آن‌ها توجه می‌کند، در این صورت به توصیه‌های واشنگتن توجه می‌کنند و از آن پیروی خواهند کرد. اما اگر پی ببرند که اینطور نیست، با خود می‌گویند چرا در مورد هر مسئله‌ای از توصیه‌های آمریکایی استفاده کنیم؟

ارسال نظرات
x