x
۰۲ / مهر / ۱۴۰۲ ۱۵:۲۷
فارین پالیسی در مقاله‌ای تحلیل کرد؛

نه! چیزی به عنوان جهان چندقطبی وجود ندارد

نه! چیزی به عنوان جهان چندقطبی وجود ندارد

ایده ظهور مراکز جدید قدرت از محبوبیت برخودار است اما دست کم برای آینده‌ای قابل پیش‌بینی اشتباه است و می‌تواند منجر به اشتباهات جدی در سیاست شود

کد خبر: ۸۰۰۸۸۷
لاماری

اقتصادآنلاین-آرش نصیری؛ یکی از استدلال‌هایی که مداوم توسط سیاستمداران، دیپلمات‌ها و ناظران سیاست بین‌الملل تکرار می‌شود این است که جهان چندقطبی است یا به زودی خواهد شد. در ماه‌های اخیر، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، اولاف شولز، صدراعظم آلمان، آنالنا باربوک، وزیر خارجه آلمان، امانوئل مکرون رئیس‌جمهوری فرانسه، لولا داسیلوا، رئیس‌جمهوری برزیل و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، این استدلال را مطرح کرده‌اند. جوزپ بورل، نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی، استدلال می‌کند که از زمان بحران مالی جهانی در سال 2008، جهان یک سیستم «چندقطبی پیچیده» بوده است.

این ایده همچنین در دنیای تجارت رایج شده است: مورگان استنلی، بانک سرمایه‌گذاری معروف، اخیراً یک مقاله راهبردی با عنوان «پیمایش در جهان چندقطبی» منتشر کرده است، در حالی که INSEAD، یک مدرسه تجاری معتبر اروپایی، نگران مهارت‌های رهبری در چنین جهانی است.

اما علیرغم آنچه سیاستمداران، صاحب‌نظران و بانکداران سرمایه‌گذاری به ما می‌گویند، این که دنیای امروز تقریباً به چندقطبی نزدیک است، صرفاً یک افسانه است.

دلایل واضح است. قطبیت صرفاً به تعداد قدرت‌های بزرگ در نظام بین‌الملل اشاره دارد و برای اینکه جهان چندقطبی باشد، باید سه یا بیشتر از این قدرت‌ها وجود داشته باشد. امروزه تنها دو کشور با اندازه اقتصادی، قدرت نظامی و اهرم جهانی لازم برای تشکیل یک قطب وجود دارند: ایالات متحده و چین. دیگر قدرت‌های بزرگ هیچ جا در چشم نیستند و به این زودی‌ها هم نخواهند بود. صرف این واقعیت که قدرت‌های متوسط رو به رشد و کشورهای غیرمتعهد ]به منافع ایالات متحده[ با جمعیت زیاد و اقتصاد در حال رشد وجود دارند، جهان را چندقطبی نمی‌کند.

فقدان قطب‌های دیگر در نظام بین‌الملل با نگاهی به نامزدهای پیش رو مشهود است. در سال 2021، هند که به سرعت در حال رشد است، سومین خرج کننده بزرگ در زمینه دفاعی بود که یکی از شاخص‌های سنجش قدرت است. اما طبق آخرین آمار مؤسسه تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم، بودجه نظامی این کشور تنها یک چهارم بودجه چین است. امروز، هند هنوز تا حد زیادی بر توسعه خود متمرکز است. این کشور یک سرویس خارجی لاغر دارد و نیروی دریایی آن، که معیاری مهم برای داشتن اهرم فشار در اقیانوس هند و آرام است نیز  در مقایسه با چین بسیار کوچک است. هند ممکن است روزی قطبی در سیستم باشد، اما آن روز متعلق به آینده‌ای دور است.

ثروت اقتصادی یکی دیگر از شاخص‌های توانایی به کارگیری قدرت است. ژاپن سومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد، اما طبق آخرین آمار صندوق بین‌المللی پول، تولید ناخالص داخلی آن کمتر از یک چهارم چین است. آلمان، هند، بریتانیا و فرانسه - چهار اقتصاد بزرگ بعدی جهان - حتی کوچکتر هستند.

اتحادیه اروپا نیز قطب سومی تلقی نمی‌شود، حتی اگر این بحث توسط مکرون و بسیاری دیگر به طور خستگی‌ناپذیر مطرح شده باشد. کشورهای اروپایی دارای منافع ملی متفاوتی هستند و اتحادیه آن‌ها مستعد شکاف است. با وجود اتحاد آشکار در حمایت اتحادیه اروپا از اوکراین، واضح است که هیچ سیاست دفاعی، امنیتی یا خارجی یکپارچه اروپایی وجود ندارد. دلیلی وجود دارد که پکن، مسکو و واشنگتن با پاریس و برلین گفتگو می‌کنند و به ندرت چشم به بروکسل دارند.

نه! چیزی به عنوان جهان چندقطبی وجود ندارد

البته روسیه با توجه به مساحتش، منابع طبیعی عظیم و ذخایر بزرگ تسلیحات هسته‌ای، یک نامزد بالقوه برای کسب جایگاه یک ابرقدرت است. این کشور مطمئناً تأثیرگذاری فراتر از مرزهای خود دارد، این کشور در حال به راه انداختن یک جنگ بزرگ اروپایی است و فنلاند و سوئد را به پیوستن به ناتو سوق داده است. با این وجود، با اقتصاد کوچک‌تر از ایتالیا و بودجه نظامی که حداکثر برابر با یک چهارم چین است، روسیه به عنوان قطب سوم در نظام بین‌الملل واجد شرایط نیست. روسیه حداکثر می‌تواند نقش حمایتی برای چین ایفا کند.

یک بحث گسترده در میان کسانی که به چندقطبی اعتقاد دارند، قدرت گرفتن کشورهای جنوب جهانی و کاهش قدرت غرب است (هند، برزیل، ترکیه، آفریقای جنوبی و عربستان سعودی اغلب به‌عنوان موارد اضافه شده در فهرست نام‌گذاری می‌شوند) با این حال، ظهور چنین قدرت‌های متوسطی این سیستم را چندقطبی نمی‌کند، زیرا هیچ یک از این کشورها قدرت اقتصادی، نظامی و سایر اشکال نفوذ را ندارند که بتوانند یک قطب تلقی شوند. به عبارت دیگر، این کشورها توانایی رقابت با آمریکا و چین را ندارند.

در حالی که درست است که سهم ایالات متحده از اقتصاد جهانی در حال کاهش است، این کشور موقعیت مسلط خود را حفظ می‌کند، به ویژه هنگامی که با چین در نظر گرفته شود. این دو قدرت بزرگ نیمی از کل هزینه‌های دفاعی جهان را تشکیل می‌دهند و مجموع تولید ناخالص داخلی آن‌ها تقریباً برابر با مجموع 33 اقتصاد بزرگ بعدی است.

گسترش یافتن مجمع بریکس در اجلاس سران آن در ماه گذشته در ژوهانسبورگ (قبلاً این بلوک فقط شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی می‌شد) به عنوان نشانه‌ای تعبیر می‌شود که نظم چندقطبی به وجود آمده یا حداقل در حال شکل‌گیری است. با این حال، بلوک‌ها بیش از حد ناهمگن هستند و نمی‌توانند به عنوان قطب عمل کنند، آن‌ها می‌توانند به راحتی از هم جدا شوند. بریکس به هیچ وجه به یک بلوک منسجم نزدیک نیست و در حالی که کشورهای عضو ممکن است در مورد نظم اقتصادی بین‌المللی دیدگاه‌های مشترکی داشته باشند، اما در سایر زمینه‌ها منافع کاملاً متفاوتی دارند. در سیاست امنیتی - قوی‌ترین شاخص همسویی - دو کشور بزرگ این مجمع یعنی چین و هند، در تضاد هستند. در واقع، اوج‌گیری پکن دهلی نو را به سمت همسویی بیشتر با ایالات متحده سوق می‌دهد.

بنابراین، اگر جهان چندقطبی نیست، چرا بحث چندقطبی تا این حد محبوب است؟ علاوه بر شیوه سهل‌انگارانه‌ای که حقایق و مفاهیم روابط بین‌الملل را نادیده می‌گیرد، سه توضیح واضح به چشم می‌خورد.

اول، برای بسیاری از افرادی که ایده چندقطبی را پیش می‌برند، این یک مفهوم تجویزی است. این راه دیگری است برای گفتن یا امیدواری اینکه دوران سلطه غرب به پایان رسیده است و قدرت توزیع شده است یا باید توزیع شود. گوترش چندقطبی را راهی برای اصلاح چندجانبه‌گرایی و ایجاد تعادل در نظام جهانی می‌داند. برای بسیاری از رهبران اروپایی، چندقطبی به عنوان یک جایگزین ترجیحی برای دوقطبی تلقی می‌شود، زیرا اعتقاد بر این است که اولی بهتر قادر خواهد بود تا جهانی را بسازد که توسط قوانین اداره می‌شود، امکان مشارکت جهانی با بازیگران مختلف را فراهم کند و از ظهور بلوک‌های جدید جلوگیری نماید.

دلیل دومی که ایده چندقطبی رایج شده این است که پس از سه دهه جهانی شدن و صلح نسبی، بی‌میلی زیادی در میان سیاستگذاران، مفسران و دانشگاهیان برای پذیرش واقعیت‌های یک رقابت دوقطبی شدید و همه جانبه بین ایالات متحده و چین وجود دارد. در این راستا، اعتقاد به چندقطبی نوعی اجتناب فکری و بیان آرزوی عدم وقوع یک جنگ سرد دیگر است.

سوم، صحبت در مورد چندقطبی اغلب بخشی از بازی قدرت است. پکن و مسکو چندقطبی را راهی برای کاهش قدرت ایالات متحده و پیشبرد موقعیت خود می‌دانند. در سال 1997، زمانی که ایالات متحده قدرت غالب بود، روسیه و چین اعلامیه مشترک در مورد جهان چندقطبی و ایجاد نظم جدید بین المللی را امضا کردند. اگرچه چین امروز یک قدرت بزرگ است، اما همچنان ایالات متحده را چالش اصلی خود می‌داند. پکن همراه با مسکو از ایده چندقطبی به عنوان راهی برای به دست آوردن دل کشورهای جنوب جهانی و جذب آن‌ها به هدف خود استفاده می‌کند. به طور مشابه، هنگامی که رهبران قدرت‌های متوسط در حال ظهور ایده چندقطبی را ترویج می‌کنند - مانند لولا در برزیل - اغلب تلاشی است تا کشورشان را به عنوان یک کشور پیشرو و غیر متعهد به منافع ابرقدرت‌ها نشان دهند.

ممکن است بپرسیم که آیا مسئله قطبیت - و تصورات غلط گسترده در مورد آن - اصلاً اهمیت دارد یا خیر. پاسخ ساده این است که تعداد قطب‌ها در نظم جهانی اهمیت زیادی دارد و تصورات غلط، تفکر استراتژیک را مبهم می‌کند و در نهایت منجر به سیاست‌های اشتباه می‌شود. قطبیت به دو دلیل بسیار مهم اهمیت دارد.

اولاً، سیستم‌های چندقطبی در واقع نسبت به سیستم‌های تک قطبی و دوقطبی پایدارتر هستند. در نظام‌های چندقطبی، قدرت‌های بزرگ اتحادها و ائتلاف‌هایی می‌سازند تا از تسلط یک دولت بر سایرین اجتناب کنند، که در صورت تغییر وفاداری یک قدرت بزرگ، می‌تواند منجر به هم‌سویی‌های مستمر و جابجایی‌های ناگهانی شود. در یک سیستم دوقطبی، دو ابرقدرت عمدتاً یکدیگر را متعادل می‌کنند و هرگز در مورد اینکه رقیب اصلی کیست شک ندارند.

قطبیت برای مشاغل نیز مهم است. مورگان استنلی و INSEAD مشتریان و دانش‌آموزان خود را برای دنیای چندقطبی آماده می‌کنند، اما دنبال کردن استراتژی‌های چندقطبی در سیستمی که دوقطبی باقی می‌ماند، می‌تواند اشتباه پرهزینه‌ای باشد. این به این دلیل است که جریان تجارت و سرمایه‌گذاری بسته به تعداد قطب‌ها می‌تواند بسیار متفاوت باشد. در نظام‌های دوقطبی، دو قدرت بزرگ به شدت نگران دستاوردهای نسبی خواهند بود که منجر به یک نظم اقتصادی دوقطبی‌تر و تقسیم‌شده‌تر می‌شود. هر یک از این نظم‌ها با خطرات ژئوپلیتیکی متفاوتی همراه است و یک استراتژی اشتباه در مورد اینکه یک شرکت باید کارخانه بعدی خود را کجا بسازد می‌تواند بسیار پرهزینه باشد.

دوم، حمایت از دنیای چندقطبی در حالی که آشکارا دوقطبی است می‌تواند سیگنال‌های اشتباهی را به دوستان و دشمنان بدهد. سر و صدای بین المللی ناشی از اظهارات ماکرون در سفر او به چین در ماه آوریل، گویای این موضوع است. طبق گزارش‌ها، مکرون در مصاحبه‌ای بر اهمیت تبدیل شدن اروپا به ابرقدرت سوم تأکید کرد. تمایل مکرون به تفکر در مورد چندقطبی بودن به مذاق متحدان این کشور در واشنگتن و اروپا خوش نیامد. میزبانان چینی او خوشحال به نظر می‌رسیدند، اما اگر نظر مکرون درباره چندقطبی بودن را با تمایل فرانسه و اروپا برای حمایت از پکن در رقابت آمریکا و چین اشتباه بگیرند، ممکن است سیگنال‌های اشتباهی دریافت کرده باشند.

یک سیستم چندقطبی ممکن است به طور آشکار کمتر از جهانی با دو ابرقدرت متخاصم قطبیت داشته باشد، اما لزوماً به دنیای بهتری منجر نمی‌شود. به جای اینکه راه حلی سریع برای چندجانبه‌گرایی باشد، می‌تواند به منطقه‌ای شدن بیشتر منجر شود. به جای آرزوی چندقطبی بودن و صرف انرژی برای سیستمی که وجود ندارد، یک استراتژی مؤثرتر به دنبال راه حل‌ها و بسترهای بهتری برای گفتگو در سیستم دوقطبی موجود است.

در بلندمدت، جهان ممکن است واقعاً چندقطبی شود و هند واضح‌ترین نامزد برای پیوستن به صفوف ایالات متحده و چین باشد. با این حال، آن روز هنوز دور است. ما در آینده‌ای قابل پیش‌بینی در جهانی دوقطبی زندگی خواهیم کرد و استراتژی و سیاست باید بر این اساس طراحی شود.

ارسال نظرات
x