خط فقر در شهر و روستا؟ +جدول
بررسیهای یک پژوهش حاکی از آن است که «خط فقر سرانه(به ازای هر فرد) شهری» در سال 92 معادل 446 هزار تومان در ماه بوده است.
همچنین این گزارش «خط فقر سرانه روستایی» را در سال 92 معادل 269 هزار تومان در ماه برآورد کرده است. این پژوهش علاوه بر مشخص کردن میزان خط فقر، بیان کرده که طی سالهای 88 تا 92 خط فقر سرانه شهری بیش از 5/ 2 برابر شده است. این در حالی است که در این بازه زمانی هدفمندی یارانهها اجرا شدهاست. علاوه بر این، پژوهش حاضر به بررسی «شاخص نرخ فقر سرانه» در بازه زمانی مشابه پرداخته است. این شاخص که تعداد افراد فقیر را به کل جامعه میسنجد، در سال 92 در مناطق شهری معادل 15 درصد و در مناطق روستایی معادل 13 درصد بوده است. سومین نتیجه مهم این پژوهش نیز درخصوص نسبت کالری مصرفی به کالری استاندارد در دهکهای شهری و روستایی بوده است. بر این اساس میزان کالری متوسط مصرفی در دهکهای اول شهری و روستایی (دهکهای کم درآمد) نسبت به خط استاندارد، در سطح کمتری بوده و احتمال دارد این دهکها دچار سوءتغذیه باشند. این پژوهش توسط علی مزیکی و میثم مظاهری در گروه رفاه خانوار موسسه عالی آموزش و پژوهش، مدیریت و برنامهریزی انجام گرفته است. جغرافیای فقر این گزارش ابتدا الزامات پرداخت به «مساله فقر» را بررسی میکند، سپس به تعریف فقر پرداخته و فقر مطلق را به روش هزینه نیازهای اساسی و شاخصهای فقر محاسبه میکند. در بخش لزوم پرداخت به مساله فقر، به این موضوع اشاره شده که «فقر» و «محرومیت اجتماعی» دو مفهوم مرتبط با هم هستند و افراد فقیر بهطور سیستماتیک از فرصتها و منابع جامعه که برای افراد قابل دسترسی است، محروم میشوند. به بیان دیگر، وجود فقر باعث میشود بخشی از جامعه از انجام فعالیتهای عادی خود حذف شوند و به این ترتیب توانایی (Capability) وارد شدن در چرخه رقابت را نخواهند داشت. در بخش بعدی این پژوهش دلایل لزوم پرداخت مساله فقر به صورت منطقهای بررسی شده است. بر این اساس «عدم نمایش تفاوتهای مهم بین منطقهای در شاخصهای کلان»، «وجود اختلاف قابل توجه بین مناطق مختلف کشور بزرگی مانند ایران» و «کمک به دولت برای پیدا کردن نقاط هدف برای اجرای برنامههای حمایتی و فقرزدایی» برخی از دلایل ترسیم فقر به صورت منطقهای است. این پژوهش با استناد به آمار بانک مرکزی بیان میکند که طی سالهای 88 تا 92 مصرف سالانه خانوارها از اقلام خوراکیها و آشامیدنیها کاسته شده است و باید دید که این کاهش مصرف در چه دهکهایی از جامعه به وقوع پیوسته است. چرا که چنین کاهشی در دهکهای بالا که احتمالا بیش از استاندارد مصرف میکنند میتواند مفید هم باشد اما در دهکهای پایین ممکن است منجر به سوءتغذیه ناشی از کمبود مصرف شود. این مسائل لزوم پرداخت به مساله فقر را بیش از پیش بیان میکند. به گفته پژوهشگران، تغییرات سهم هزینه مواد غذایی معیار مناسبی برای مطالعات رفاهی محسوب میشود. چراکه بهطور کلی مواد غذایی جزو کالاهای اساسی است که خانوار به راحتی مصرف آن را کاهش نمیدهد. «سهم هزینه مواد غذایی از کل هزینهها» با «سطح رفاه» رابطه عکس دارد، به این معنی که با افزایش سهم هزینههای غذایی از کل هزینهها از مقدار رفاه کاسته خواهد شد. بررسیهای این پژوهش حاکی است که در تمام دهکها سهم هزینههای مواد غذایی از کل هزینه در سالهای 88 تا 91 روند صعودی را پشتسر گذاشته است، همچنین شیب روند افزایشی در دهکهای کم درآمدتر بیشتر بوده است. براساس بررسیهای این پژوهش سهم هزینههای مواد غذایی از کل هزینهها در سالهای 70 تا 78 کمی افزایش یافته که نشاندهنده افت سطح رفاه است. اما در سالهای 78 تا 88 این سهم کاهش یافته که حاکی از رشد نسبی رفاه طی این سالها است. در سالهای 88 تا 92 نیز سهم هزینههای خوراکی نسبت به کل هزینهها در حال افزایش بوده است که شیب افزایش هزینههای خوراکی در دهکهای کمدرآمد بیشتر از سایر دهکها بوده است. در نتیجه طی 5 سال اخیر رفاه خانوارها روند نزولی داشته است. خط فقر مطلق در سال 92 به گزارش دنیای اقتصاد، پژوهش حاضر پس از ارائه تصویر کلی از تغییرات رفاهی، به بررسی «فقر مطلق» پرداخته است. براساس تعریف، «فقر مطلق تنها نداشتن نیازهای اولیه زندگی در حدی که فرد از گرسنگی و سرما بمیرد نیست. بلکه وضعیتی است که حداقل در آن شرایط فرد سالم نبوده و به میزانی که برای زندگی فرد لازم است، نتواند در جامعه حضور داشته باشد. » در این پژوهش سه شاخص «خط فقر غذایی کشور به تفکیک شهری و روستایی از 88 تا 92»، «خط فقر مطلق در کشور و استانها به تفکیک شهری و روستایی از 88 تا 92» و «شاخصهای فقر از 88 تا 91در کل کشور و در استانها به تفکیک شهری و روستایی» مورد بررسی قرار گرفته است. در روش محاسبه خط فقر مطلق براساس روشهای هزینه نیازهای اساسی هزینه مصرف حداقل کالری لازم برای انجام فعالیتهای روزمره و ادامه حیات (خط فقر غذایی) محاسبه شده است و با ضرب کردن خط فقر غذایی در معکوس ضریب انگل (نسبت هزینه مواد خوراکی به کل هزینهها) خط فقر مطلق به روش CBN محاسبه شده است. براساس آمارهای مورد بررسی خط فقر مطلق کل کشور برای هر فرد شهری در سال 92 معادل 446 هزار تومان و برای هر فرد روستایی 269 هزار تومان در ماه محاسبه شده است، به بیان دیگر برای متوسط کل کشور حداقل درآمد مورد نیاز هر فرد برای حضور در جامعه شهری در سال 92 معادل 466 هزار تومان و در روستا معادل 269 هزار تومان بوده است. دیگر اطلاعات این گزارش نشان میدهد که خط فقر سرانه شهری (برای هر فرد) در سالهای 88 تا 92 در بعد شهری از 167 هزار تومان به 460 هزار تومان افزایش یافته است، در نتیجه خط فقر طی این مدت معادل 167 درصد رشد کرده و به بیش از 5/ 2 برابر خود رسیده است. همچنین متوسط خط فقر برای هر خانوار میانگین شهری در سال 92، معادل 855 هزار تومان و برای هر خانوار روستایی معادل 518 هزار تومان بوده است. البته محاسبه خانوار شهری براساس تعداد افراد هر خانوار متفاوت است، اما با در نظر گرفتن بعد خانوار به طور متوسط، نتایج مذکور حاصل میشود.
رشد نرخ فقر سرانه این پژوهش در گام بعدی روند «شاخص نرخ فقر سرانه» را در سالهای 88 تا 92 مورد بررسی قرار داده است. شاخص نرخ فقر سرانه، تعداد افراد فقیر جامعه را نسبت به جمعیت کل میسنجد. براساس بررسیهای این پژوهش نرخ فقر سرانه شهری از 14 درصد در سال 88 به 15 درصد در سال 92 رسیده است. به بیان دیگر، با وجود پرداخت یارانه نقدی در سالهای اخیر، به میزان افراد فقیر نسبت به کل افراد جامعه افزوده شده است. این روند در روستاها نیز دیده میشود، به نحوی که شاخص نرخ فقر سرانه از 9 درصد در سال 88 به 13 درصد در سال 92 رسیده است. نکته قابل توجه این است که شکاف فقر سرانه شهری و روستایی که به معنای فاصله فقرا از خط فقر است به خصوص در سال 90 به کمترین میزان خود رسیده است، بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که نسبت فقرا به کل جامعه افزایش یافته، اما فاصله فقرای شهری و روستایی از خط فقر کاهش یافته است و فقرای شهری و روستایی به خط فقر نزدیکتر شدهاند. به بیان دیگر هرچند درصد فقرا افزایش جزئی داشته است اما وضع فقرا در مجموع بهبود یافته است. دهک اول زیر خط فقر کالری این پژوهش در بخش بعدی نسبت کالری مصرفی به کالری استاندارد در دهکهای شهری و روستایی را مشخص کرده است. براساس یافتههای پژوهش حاضر، میزان کالری متوسط مصرفی در دهکهای اول شهری و روستایی (دهکهای کم درآمد) نسبت به خط استاندارد، در سطح کمتری بوده است. به بیان دیگر دهک اول شهری و روستایی زیر خط کالری استاندارد قرار دارند و احتمالا دچار سوء تغذیه هستند. همچنین نکته قابل توجه این موضوع است که در سالهای 88 تا 91 میزان مصرف کالری در اکثر دهکهای کم درآمد روند نزولی داشته است، به این معنی که حتی پس از هدفمندی یارانهها و پرداخت نقدی، نه تنها به میزان کالری دهکهای پایین افزوده شده است، بلکه از میزان مصرف آن نیز کاسته شده و شکاف آن با میزان استاندارد کالری مصرفی افزایش یافته است. همچنین باید توجه کرد که در سالهای 88 تا 91، ترکیب پروتئین-چربی- کربوهیدرات تغییر چندانی نکرده است. البته در خانوارهای روستایی اندکی به سهم چربیها افزوده شده است. این موضوع نشان میدهد که با کاهش کالری مصرفی، جهتگیری آن به سمت کالریهای مفید تغییر نکرده است.