شایعه رسانهای یا آغاز پروژه خالصسازی
آغاز دور جدید کنار گذاشتن اساتیدی که نظر متفاوتی دارند و اصطلاحاً «خودی» نیستند، این سوال را در میان برخی محافل سیاسی و علمی ایجاد کرده که آیا موج دوم انقلاب فرهنگی آغاز شده است؟
به گزارش سرویس سیاسی اقتصادآنلاین: اخراج، تعلیق، ممنوعیت تدریس و عدم تمدید قراردادهای اساتید دانشگاه بدل به مهمترین خبر این روزهای دنیای سیاسی- اجتماعی ایران شده است. آغاز دور جدید کنار گذاشتن اساتیدی که نظر متفاوتی دارند و اصطلاحاً «خودی» نیستند، این سوال را در میان برخی محافل سیاسی و علمی ایجاد کرده که آیا موج دوم انقلاب فرهنگی آغاز شده است؟
در حالی که رئیسی در جریان نشست خبری هفته گذشته بر حفظ «نشاط علمی» و فعال شدن کرسیهای «آزاد اندیشی» و «نظریهپردازی» تاکید کرد بود، اما امروز به دلیل برخی برخوردهای جهتدار و بازتاب رسانهای آن، با محیطی متفاوت در دانشگاههای کشور مواجه هستیم. برخی دانشگاهیان و افراد دغدغهمند نسبت به نهاد علم معتقدند اگر دولت جلوی روند کنونی را نگیرد، علاوه بر افزایش سطح تنش در محیط دانشگاه، باید آماده ضربات جبرانناپذیر در روند آموزش مسئولان، کارگزاران و متخصصان آینده کشور باشیم.
حواشی کنار گذاشتن برخی اساتید از کرسیهای تدریس یا حذف و تغییر ظرفیت پذیرش برخی رشتههای دانشگاهی سبب ایجاد موج جدید اعتراض در محیط علمی کشور شده است. برخی رسانههای حامی دولت اساساً این خط خبری را رد کرده و آن را برنامه رسانههای معاند و اصلاحطلب برای ایجاد آشوب در دانشگاه و ملتهب کردن فضای کشور در آستانه سالگرد ناآرامیهای 1401 میدانند. با این حال پژواک صدای اهل علم حکایت از قصهای دیگر دارد. محسن رنانی، اقتصاددان، پژوهشگر توسعه و استاد گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان روند کنونی را «انقلاب فرهنگی دوم» دانسته و نسبت به اراده قدرت سیاسی در برابر نهاد علم هشدار میدهد. علی سرزعیم، عضو هیات علمی اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، مرتضی مردیها، استاد دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، آرش رئیسی نژاد، استادیار روابط بینالملل دانشگاه تهران، محمد راغب، استادیار دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی، رضا امیدی، استادیار جامعه شناسی دانشگاه تهران و دهها استاد دیگر از جمله افرادی هستند که به بهانههای مختلف از ادامه فعالیت در خانه حقیقی خود یعنی دانشگاه محروم شدند. لیست بلندبالای کنار گذاشتن اساتید منتقد که هر روز بر سیاه آن افزوده میشود، این زنگ خطر را به صدا در میآورد که پس از رخدادهای تابستان و پاییز سال گذشته (شاید) «کشتیبان را سیاستی دگر آمد!»
علی شریفی زارچی، استاد پیشین دانشگاه صنعتی شریف نیز در مطلبی مدعی شد که دولت در فرآیندی پنهان، جذب 1500 عضو هیات علمی را در این دانشگاه آغاز کرده است. وی در ادامه این پروژه را اقدامی خارج از چهارچوبهای معمول علمی و براساس سهمیه افراد اعلام کرد! به همین بهانه برخی اهالی دانشگاه شریف معتقدند این «کودتای علمی» با هدایت چهرههای تندرو برای گماشتن اساتید امام صادقی (ع) و نزدیک به جبهه پایداری دنبال میشود. بدون قضاوت درباره سابقه تحصیلی- علمی امیرحسین ثابتی، مجری برنامه جهان آرا، انتخاب وی به عنوان استاد مدعو برای تدریس درس عمومی «انقلاب اسلامی» در دانشگاه شریف آن هم بعد از اخراج شریفی زارچی این شاعبه را ایجاد میکند که این نقلوانتقال اساتید در راستای سیاست خالصسازی دانشگاه باشد.
دیگر خبر جنجالی این روزهای نهاد علم، انتخاب علیاصغر حدادیان نایینی، برای تدریس واحد تخصصی ««تحلیل متون نظم پایداری» در مقطع کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است. وی که از سال 96 با مجوز نمایندگی مقام معظم رهبری به عنوان استاد مدعو به تدریس دروس مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مشغول بود، حال قرار است در مقطعی بالاتر به آموزش ادبیات پایداری بپردازد. بیشک ایجاد محدودیت یا تکفیر افراد به دلیل اشتغال آنها به امر دینی فعلی غیر علمی و دیکتاتور مآبانه است اما این سوال مطرح میشود که آیا ثابتی و حدادیان شایستهترین افراد برای تدریس در دانشگاههای مادر کشور هستند؟ آیا انتصاب این افراد در مقام استاد دانشگاههای تهران و شریف همزمان با تعلیق، اخراج و عدم تبدیل وضعیت اساتید منتقد، نشانه تغیر سیاست وزارت علوم برای ملاک قرار دادن عنصر «تعهد» به جای «تخصص» نیست؟
کنار گذاشتن یا تعلیق اساتیدی که نظر متفاوتی در خصوص مسائل مختلف کشور دارند نه تنها فضا را برای «نقد سازنده» و «علمپایه» با هدف حل مشکلات ایران محدود میکند، بلکه موجب خسرانی جبران ناپذیر در روند آموزش دانشجویان در دانشگاههای برتر کشور خواهد شد. طی سالهای اخیر نهاد علم به دلیل تصفیههای مقطعی و تغییر جهتدار واحدهای درسی از مسیر صحیح دور شده و از پویایی علمی آن کاسته شده است. مهمترین نشانه در این روند کاهش رتبه دانشگاههای برتر ایران در رتبهبندی جهانی شانگهای است. تداوم این روند ضمن خالی کردن کلاسهای درس از افراد عالم و اندیشمند سبب افزایش سطح التهاب در محیط دانشگاه و به حاشیه رفتن امر علم آموزی و خردورزی میشود.
بنابر سیاستهای اعلامی رئیس جمهوری و وزیر علوم مبنی بر رفتار همراه با رواداری و تساهل با اساتید دانشگاه لازم است تا هر چه سریعتر نهادهای ذیصلاح در دستگاههای امنیتی و دانشگاه، با در نظر گرفتن انتظارات افکار عمومی و فضای حاکم بر جامعه جلوی این روند نامبارک را گرفته و اجازه ندهند تا عناصر تندرو به جای عقلای نظام تصمیم گرفته و کشور را وارد بحران و تنش جدیدی کنند. ذات، فلسفه و بنمایه نهاد دانشگاه «نقد»، «عصیان» و «تدبیر» در برابر کژیهای موجود در جامعه است. اساساً اگر نهاد دانشگاه، اساتید و دانشجویان «ایران» را مسئله اصلی خود ندادند و نسبت به روندهای جاری و دورنمای کشور بیتفاوت باشند، چرا باید همچنان بیتالمال و مالیات مردم خرج چنین ساختاری شود؟ تداوم حیات نهاد علم به آزادی «اندیشه» و «قلم» است. این حق خدادادی و قانونی را نمیتوان «محدود»، «تعلیق» یا حتی «اخراج» کرد!