عادیسازی روابط در منطقه پایان رقابت کشورها نیست / اجماعنظر در سیاست خارجی ایران وجود ندارد
یک کارشناس مسائل بین الملل بیان کرد: خیلی از تحلیلگران معتقد هستند که این عادیسازی و تنشزدایی که در منطقه از ۱ الی ۲ سال پیش شروع شده، الزاماً منجر به حل مشکلات منطقه و عبور منطقه از فاز امنیتی نخواهند شد. بلکه میتوان گفت که رقابت کشورهای منطقه در یک شکل دیگری ادامه پیدا میکند.
اقتصادآنلاین _ پرستو بهرامی راد؛ رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بین الملل در خصوص تغییرات در نظام سیاسی و اقتصادی کشورهای خاورمیانه گفت: اتفاقی که در ۲۰۱۰ در جهان عرب افتاد یعنی اعتراضات عربی(بهار عربی) به یک معنا تا حد قابل توجه تحول ساختاری بود. در واقع یک اتفاق اساسی و بنیادی دارای تاثیرات بلند مدت بود. شاید باید بگوییم بعد از جنگ جهانی دوم چنین اتفاقی در سطح منطقهای نیافتاده بود. اتفاقی که همه کشورهای منطقه را به نوعی درگیر بکند؛ از لیبی و مصر در شمال آفریقا تا سوریه، یمن و کشورهای دیگر درگیر شدند. این اتفاق بعد از جنگ جهانی دوم یک اتفاق بیسابقهای بود. حتی بحران نفتی ۱۹۷۴ تا این حد نتوانست در منطقه تاثیر بگذارد.
وی در ادامه توضیح داد: بنابراین همان زمان هم قابل پیشبینی بود که این مسئله تاثیرات عمیقی خواهد داشت. این تاثیرات تا الان هم ادامه پیدا کرده است. اولین تاثیرش این بود که بازیگران منطقهای گرفتار یک رقابت جدیدی شدند که آمیختهای از رقابت نظامی، سیاسی و نیابتی بود. یعنی دولتهای منطقه تبدیل به سه دسته بندی یا سه گروه شدند.
قهرمانپور اینگونه سه دسته را معرفی کرد: گروه اول جبهه مقاومت بود که شامل ایران، حزبالله، عراق و به نوعی یمن درون آن قرار داشتند. گروه دوم محور اخوانی بود که ترکیه و قطر آن را رهبری میکردند. در لیبی هم آن دولتی که به رسمیت شناخته شده هم اخوانی بودند و گروه های اخوانی دیگر از جمله در مصر قبل از سیسی یعنی زمان محمد مرسی بود. محور سومی که وجود داشت محور محافظهکاری بود که عربستان و امارات به نوعی آن را رهبری میکردند.
وی در ادامه بیان کرد: این سه محور بعد از بهار عربی به مدت یک دهه وارد درگیری و رقابت بسیار گسترده با یکدیگر شدند. همه منابعشان را به کار گرفتند، چون فکر میکردند یک فرصت جدی است که منطقه را به نفع خودشان شکل بدهند. از دخالتهای امارات و عربستان در مصر گرفته تا مسائلی که ترکیه در سوریه داشت. دهه اخیر بسیار تعیین کننده بود ولی نتیجه این رقابت این بود که منابع اقتصادی این کشورها تا حد زیادی صرف این کار شد. امروز میبینیم که ترکیه دنبال جذب سرمایهگذاری است، بخشیش به خاطر این است که ترکیه از ۲۰۱۶ مجموعهای از اقدامات نظامی را در لیبی، سوریه و عراق و جاهای مختلف انجام داده است. در مورد کشورهای دیگر هم همینطور بوده است. لذا این کشورها الان به دنبال این هستند که از طریق عادیسازی، تنشزدایی و نزدیک شدن به همدیگر بتوانند در واقع مشکلات اقتصادی ناشی از رقابتهای منطقهای را تا حدی رفع بکنند.
قهرمانپور اشاره کرد: ولی نکته این است که متاسفانه زیرساختها، سازوکارها و نهادهای مختلف برای گسترش همگرایی لازم است. به همین دلیل خیلی از تحلیلگران معتقد هستند که این عادیسازی و تنشزدایی که در منطقه از ۱ الی ۲ سال پیش شروع شده، الزاماً منجر به حل مشکلات منطقه و عبور منطقه از فاز امنیتی نخواهند شد. بلکه میتوان گفت که رقابت کشورهای منطقه در یک شکل دیگری ادامه پیدا میکند.
این کارشناس بینالملل نتیجه دوم تحولات در منطقه را اینگونه تفسیر کرد: اما نتیجه دوم این تحولات این بود که کشورهایی مثل امارات و قطر که جمعیت کمتر و ذخایر ارزی زیادی داشتند، کمتر از بازیگران دیگر منابعشان صرف این رقابت منطقهای شد. در نتیجه بعد از این رقابتهای منطقهای از نظر اقتصادی در موقعیت بهتری بودند. اگر فقط قطر و امارات را در نظر بگیریم، حدود ۲ هزار میلیارد دلار ذخایر ارزی دارند و این مسئله بسیار مهمی است. یعنی داشتن این پول و منابع مالی به این کشورها امکان داد که از روند تخریب منابع اقتصادی، حتی انسانی، پیامدهای جنگ داخلی و درگیریها به دور باشند و یک فرصت خوبی بدست بیاورند تا خودشان را تقویت کنند.
قهرمانپور گفت: قبل از بهار عربی منطقه شامات یعنی منطقه غرب ایران که عربها به آنجا میگویند مشرق عربی، قلب خاورمیانه بود و عمده تحولات در آنجا رخ میداد، به مرور تغییر کرد. اتفاقی که امروز افتاده بعد از بهار عربی مخصوصاً در این سالها قلب تپنده خاورمیانه از شامات به شبه جزیره عربی و خلیج فارس منتقل شده است.
زیرا منطقه شامات تبدیل شد به منطقهای از دولتهای ورشکسته و کشورهای خلیج فارس و عربستان به دلیل سرمایهای که داشتند و تغییراتی که در نظام بینالملل اتفاق افتاد یعنی تشدید رقابت آمریکا و چین تشدید به این جمع بندی رسیدند که باید در این مقطع با هر دو طرف رابطه برقرار کنند. همچنین ثبات سیاسی و اقتصادی در این کشورها و وجود مجموع نخبگان آشنا به جهان این چشمانداز و افق را در بین کشورهای دیگر ایجاد کرد که میتوانند با این کشورها وارد تعامل بلند مدت بشوند و روی آنها سرمایه گذاری بکنند و سرمایه آنها را جذب کنند.
وی در ادامه تصریح کرد: بنابراین ببینید که انبوهی از کشورها مانند کره جنوبی، ژاپن، هند، چین، روسیه، فرانسه ، ترکیه و آلمان انگیزه جدیدی و یک نوع حرکت جدیدی شروع کردند برای اینکه به این کشورها نزدیک بشوند و بتوانند با آنها همکاری بکنند.
در خصوص توافق ایران و عربستان در پکن این کارشناس بین الملل گفت: هر توافقی دو طرف دارد، یعنی ما باید از زاویه هر دو طرف نگاه کنیم. چرا عربستان سمت توافق آمده است؟ زیرا عربستان احساس میکند بین ایران و اسرائیل ممکن است، درگیری شود و نمیخواهد در این درگیری دخالت بکند. از سوی دیگر عربستان یک برنامه بلند پروازانهای به نام رویای ۲۰۳۰ دارد و ذیل این برنامه میخواهد وابستگی خود را به نفت کاهش دهد. همچنین مسئله جانشینی و ایجاد ثبات داخلی از اولویتهای این کشور است. مجموعه این مسائل عربستان را به این جمعبندی رسانده که در این مقطع کنار آمدن و تنشزدایی با ایران بیشتر به نفعش است و این بازی عربستان است. یعنی عربستان با چنین نگاهی وارد مذاکره و توافق شده است. اما این به این معنا نیست که این حتماً بازی ایران هم باشد. همچنین طرف دیگر این توافق هم ایران است. قاعدتاً ایران هم از نزدیک شدن به عربستان هدفی دارد.
وی در ادامه توضیح داد: بازی ایران در این بود که در شرایطی که اعتراضات داخلی وجود داشت به دنیا اعلام بکند که روابطش در حال گسترش است و منزوی نمیشود. همچنین به نتیجه نرسیدن و طولانی شدن مذاکرات احیای برجام، ایران را وارد تعامل با عربستان کرد. مسئله دیگر این بود که ایران میخواست در کنار آمریکا، یک قدرت بزرگ دیگری به نام چین به نوعی وارد منطقه شود و به همین دلیل از طریق چین این کار را کرد. این هم بازی ایران بود، اما اینکه کدام یک از دو طرف میتوانند بازی خودشان را بکنند امر از پیش تعیین شدهای نیست. این موضوع مربوط مراودات دیپلماتیک، هنر دیپلماسی و در درک درست ما از صحنه در تبادل پیام معلوم میشود. یعنی از الان نمیتوان گفت که این توافق محکوم به شکست یا حتماً تحت هر شرایطی موفق میشود. عالم سیاست عالمی است که شما در آن با هنر، مهارت و علم تحولات را به نفع خودت تغییر میدهی.
قهرمانپور گفت: بنابراین دو طرف براساس نظریه بازیها در نقطهای احساس کردن الان وقتش است و توافق کردند. اما اینکه مسیر آینده چه خواهد بود بستگی به خود آنها دارد و اینکه چقدر مهارت و توانایی این را داشته باشند که بازی خودشان را پیش ببرند.
در نهایت این کارشناس بین الملل مطرح کرد: ایران باید توجه بکند که شرایط نظام بین الملل، منطقهای و داخلی در حال تغییر است و برای همه دولتها در حال تغییر است. به قول معروف دولت هر چه توانایی بیشتر داشته باشد میتواند از فرصتها بهتر استفاده کند. در شرایط بین الملل تهدید و فرصت وجود دارد. اینکه بتوانی تهدیدها را دفع بکنی و از فرصتها استفاده کنی مقدماتی دارد. پیش نیاز لازم اجماع سیاستمداران داخلی و تصمیمگیری که کشورها به کجا میخواهد برود. به نظر من اصلیترین و جدیترین مسئله ما این است که در سطح حاکمیتی این اجماع نظر را ندارد. ما فعلاً این اجماع نظر را نمی بینیم. یک طرف میخواهد سمت شرق برود، یک طرف میخواهد با غرب تنشزدایی بکند. هنوز معلوم نیست جهت گیری کلان کشور به چه سمتی است. این به نظر من اصلیترین دغدغه و مشکل ماست که باید با فوریت حل شود. یعنی به جمعبندی برسیم که با تغییرات محیطی داخلی، منطقهای و بین المللی جهت گیری ما به چه سمتی است. آیا میخواهیم مسیر گذشته را ادامه بدهیم یا مسیر جدیدی را تعریف بکنیم؟ بعد از این اجماع و اتفاق نظر است که دستگاه دیپلماسی ما می داند در چه سمتی باید حرکت بکند.