نسبت ریسک به پاداش چیست؟ بررسی نحوه عملکرد آن
معامله گران و سرمایه گذاران از نسبت ریسک به پاداش برای مدیریت سرمایه و ریسک زیان استفاده میکنند.
بسیاری از سرمایه گذاران از نسبت ریسک به پاداش برای مقایسه بازده مورد انتظار یک سرمایه گذاری با میزان ریسکی که برای کسب این بازده باید بپذیرند، استفاده می کنند. مثال زیر را در نظر بگیرید: یک سرمایهگذاری با نسبت ریسک به پاداش 1:7 نشان میدهد که سرمایهگذار مایل به ریسک 1 دلار برای کسب سود 7 دلار است. از طرف دیگر، نسبت ریسک به پاداش 1:3 نشان میدهد که سرمایهگذار باید انتظار داشته باشد که به ازای هر 1 دلار سرمایهگذاری، 3 دلار از سرمایهگذاری خود سود کسب کند.
معامله گران اغلب از این رویکرد برای برنامه ریزی و انتخاب معاملات استفاده می کنند و این نسبت با تقسیم مبلغی که معامله گر در صورت حرکت قیمت دارایی در جهت غیرمنتظره (ریسک) از دست می دهد بر میزان سودی که معامله گر انتظار دارد در زمان بستن موقعیت معاملاتی (پاداش) دریافت کند، محاسبه می شود.
نکات کلیدی
این نسبت به ارزیابی بازده مورد انتظار و ریسک یک معامله معین کمک می کند.
نسبت ریسک به پاداش مناسب معمولا هر نسبتی بالاتر از 1:3 است.
نحوه عملکرد نسبت ریسک به پاداش
در بسیاری از موارد، استراتژیستهای بازار نسبت ریسک به پاداش ایدهآل برای سرمایهگذاریهای خود را تقریباً 1:3 یا سه واحد بازده مورد انتظار به ازای هر واحد ریسک اضافی در نظر میگیرند. سرمایه گذاران می توانند نسبت ریسک به پاداش معملات خود را مستقیماً با استفاده از دستورات توقف ضرر و مشتقاتی مانند قراردادهای اختیار فروش مدیریت کنند.
نسبت ریسک به پاداش اغلب هنگام معامله سهامهای منفرد به عنوان معیار ارزیابی استفاده می شود. نسبت ریسک به پاداش بهینه برای هریک از استراتژیهای معاملاتی مختلف بسیار تغییر میکند. معمولاً برای تعیین نسبت ریسک به پاداش بهینه برای یک استراتژی معاملاتی خاص به برخی از روشهای آزمون و خطا نیاز است و بسیاری از سرمایهگذاران از نسبت ریسک به پاداش از پیش تعیینشده برای سرمایهگذاری خود استفاده میکنند.
نسبت ریسک به پاداش چه چیزی را نشان میدهد؟
نسبت ریسک به پاداش به سرمایه گذاران کمک می کند تا ریسک از دست دادن پول در معاملات را مدیریت کنند. حتی اگر معامله گری معاملات سودآوری داشته باشد، اگر نرخ برد وی زیر 50 درصد باشد، در طول زمان ضرر خواهد کرد. نسبت ریسک به پاداش تفاوت بین نقطه ورود به معامله به نقطه توقف ضرر و سفارش فروش یا برداشت سود را اندازه گیری می کند. مقایسه این دو محدوده، نسبت سود به زیان یا پاداش به ریسک را نشان می دهد.
سرمایهگذاران معمولاً هنگام معامله سهام جداگانه از دستورهای توقف ضرر برای کمک به کمینهسازی ضرر و مدیریت مستقیم سرمایهگذاریهای خود با تمرکز بر نسبت ریسک به پاداش آنها استفاده میکنند. دستور توقف ضرر یک محرک معاملاتی است که روی سهام خاصی قرار می گیرد و در صورت رسیدن قیمت سهام به پایین ترین حد مشخص شده در آن، با فروش خودکار سهام آن را از سبد سرمایهگذاری خارج میسازد. سرمایه گذاران می توانند به طور خودکار دستورات توقف ضرر را از طریق حساب های کارگزاری خود تنظیم کنند و معمولاً نیازی به پرداخت هزینه های معاملاتی گزاف اضافی برای انجام این کار وجود ندارد.
مثالی از کاربرد نسبت ریسک به پاداش
مثال زیر را در نظر بگیرید: معامله گری 100 سهم از شرکت XYZ را به قیمت 20 دلار خریداری می کند و برای اطمینان از اینکه ضرر آن از 500 دلار تجاوز نکند، یک سفارش توقف ضرر در قیمت 15 دلار قرار می دهد. همچنین فرض کنید که این معامله گر معتقد است که قیمت XYZ در چند ماه آینده به 30 دلار خواهد رسید. در این حالت، معامله گر حاضر است 5 دلار به ازای هر سهم ریسک کند تا پس از بسته شدن موقعیت، بازده مورد انتظار 10 دلار به ازای هر سهم را بدست آورد. از آنجایی که این معامله گر امیدوار است سودی دو برابر مبلغی که ریسک کرده است دریافت کند، می توان گفت که نسبت ریسک به پاداش آن معامله خاص 1:2 است. قراردادهای مشتقه مانند قراردادهای اختیار فروش که به صاحبان خود حق فروش دارایی پایه را در قیمت مشخصی اعطا میکنند، ممکن است با هدف مشابهی استفاده شوند.
اگر سرمایهگذاری ترجیح بدهد که یک سرمایهگذاری مشخص نسبت ریسک به پاداش 1:5 داشته باشد (پنج واحد بازده مورد انتظار برای هر واحد ریسک اضافی)، آنگاه میتواند دستور توقف ضرر را اصلاح کند تا به موجب آن نسبت ریسک به بازده آن نیز تغییر کند. اما درک این نکته مهم است که سرمایه گذاران با انجام این کار احتمال موفقیت معامله خود را نیز تغییر میدهند.
در مثال معاملاتی خاصی که در بالا ذکر شد، فرض کنید سرمایهگذار به جای 15 دلار، دستور توقف ضرر را روی 18 دلار تعیین کند و همچنان به خروج با سود 30 دلاری خود امیدوار باشد. با انجام این کار، وی مطمئناً اندازه زیان احتمالی را کاهش می دهند (با فرض عدم تغییر تعداد سهام)، اما احتمال اینکه نوسانات قیمت باعث فعال شدن دستور توقف ضرر وی شود، افزایش می یابد. دلیل آن این است که دستور توقف در مقایسه با قیمت هدف به نقطه ورودی بسیار نزدیکتر است. بنابراین اگرچه سرمایهگذار ممکن است سود به نسبت بزرگتری (در مقایسه با زیان احتمالی) کسب کند، اما احتمال کمتری برای دستیابی به این نتیجه وجود دارد.