رشد اقتصادی چیست؟
رشد اقتصادی افزایش تولید کالا و خدمات در یک اقتصاد است.
معمولا، رشد اقتصادی کل بر حسب تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود، اگرچه گاهی اوقات از معیارهای دیگر نیز برای انجام این کار استفاده می شود.
نکات کلیدی
افزایش کالاهای سرمایهای، نیروی کار، فناوری و سرمایه انسانی همگی می توانند به رشد اقتصادی کمک کنند.
رشد اقتصادی معمولاً بر حسب افزایش ارزش بازاری کل کالاها و خدمات اضافی که در اقتصاد تولید شدهاند و به کمک برآوردهایی مانند تولید ناخالص داخلی اندازه گیری می شود، محاسبه میشود.
آشنایی با رشد اقتصادی
رشد اقتصادی به عبارت ساده تر به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. افزایش کلی سطح تولید اغلب با افزایش متوسط بهرهوری نهایی متناظر است اما این مسئله الزاما همواره صادق نیست. این افزایش تولید درآمد افراد را افزایش و به مصرفکنندگان انگیزه میدهد تا میزان مخارج خود را افزایش دهند که به معنای کیفیت زندگی یا استاندارد زندگی بالاتر است.
در اقتصاد معمولاً رشد به صورت تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری مدلسازی میشود. به بیان ساده، افزایش کمیت یا کیفیت جمعیت در سن کار، ابزارهای کار این افراد و دستور العمل هایی که برای ترکیب نیروی کار، سرمایه و مواد خام در دسترس این افراد قرار میگیرد، تولید اقتصادی را افزایش خواهد داد.
چند راه برای ایجاد رشد اقتصادی وجود دارد. اولین راه افزایش میزان کالاهای سرمایهای فیزیکی در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد بهره وری نیروی کار را افزایش میدهد. ابزارهای جدیدتر، بهتر و بیشتر به این معنی است که کارگران می توانند در هر دوره زمانی خاص محصول بیشتری را تولید کنند. به عنوان یک مثال ساده، ماهیگیری که تور ماهیگیری در اختیار دارد میتواند در هر ساعت بیشتر از ماهیگیری که با نیزه ماهیگیری میکند، ماهی صید کند. با این حال دو چیز برای این فرآیند حیاتی است. در ابتدا، باید شخصی در اقتصاد سرمایه خود را به نوعی پس انداز (فدا کردن مصرف فعلی خود) کند تا منبعی برای ایجاد سرمایه جدید فراهم شود و سپس سرمایه جدید باید نوع مناسبی داشته باشد و در مکان مناسب و در زمان مناسبی استفاده شود تا کارگران واقعاً بتوانند از آن به طور مولد استفاده کنند.
روش دوم تولید رشد اقتصادی، بهبود فناوری است. اختراع سوخت بنزین نمونه ای از این بهبود فناوری است. قبل از کشف قدرت انرژیزای بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتا پایین بود. استفاده از بنزین به روشی بهتر و پربارتر برای حمل و نقل کالاهای در حال پردازش و توزیع کارآمدتر کالاهای نهایی تبدیل شد. پیشرفت فناوری به کارگران اجازه میدهد تا با ترکیب کالاهای سرمایهای به روشهای جدیدتری که مولدتر هستند، با میزان یکسانی از کالاهای سرمایهای محصول بیشتری تولید کنند. نرخ رشد فناوری نیز مانند رشد سرمایه به شدت به نرخ پسانداز و سرمایهگذاری وابسته است، زیرا پسانداز و سرمایهگذاری برای مشارکت در تحقیق و توسعه ضروری است.
راه دیگر ایجاد رشد اقتصادی، افزایش نیروی کار است. در صورت ثابت بودن سایر شرایط، کارگران بیشتر کالاها و خدمات اقتصادی بیشتری تولید می کنند. در طول قرن نوزدهم، بخشی از رشد اقتصادی قوی ایالات متحده به دلیل هجوم بالای نیروی کار ارزان و مولد مهاجران بود. با این حال، برای این فرآیند نیز مانند رشد اقتصادی سرمایه محور برخی شرایط کلیدی وجود دارد. افزایش نیروی کار همچنین لزوماً مقدار تولید لازم برای تأمین معیشت اولیه این کارگران جدید را نیز افزایش می دهد، بنابراین حداقل بهرهوری این کارگران جدید باید به اندازه کافی بالا باشد تا این نیاز را جبران کنند و صرفا به مصرف کننده خالص تبدیل نشوند. همچنین درست مانند افزودن سرمایه به اقتصاد، برای تحقق ظرفیت تولیدی این کارگران بایستی نوع مناسبی از کارگران به سمت مشاغل مناسب در مکان های مناسب هدایت شوند که به کالاهای سرمایهای مکمل مناسب مجهز هستند.
آخرین روش تولید رشد اقتصادی افزایش سرمایه انسانی است. افزایش سرمایه انسانی بدان معناست که کارگران در انجام وظایف شغلی خود مهارت بیشتری کسب کنند و بهرهوری خود را از طریق آموزش مهارتها، آزمون و خطا یا صرفاً تمرین بیشتر افزایش دهند. پسانداز، سرمایهگذاری و تخصص، سازگارترین و قابل کنترلترین روشها هستند. سرمایه انسانی در این زمینه همچنین ممکن است به سرمایه اجتماعی و نهادی زیر اشاره داشته باشد. تمایلات رفتاری به سمت اعتماد اجتماعی بالاتر و تعامل متقابل بیشتر در جامعه و نوآوریهای سیاسی یا اقتصادی مانند بهبود پادمانهای محافظت از حقوق مالکیت در واقع انواع خاصی از سرمایه انسانی هستند که ممکن است بهرهوری اقتصاد را افزایش دهند.
رشد اقتصادی برحسب دلار اندازهگیری میشود، نه میزان کالاها و خدمات
اقتصاد رو به رشد یا مولدتر، کالاهای بیشتری تولید میکند و خدمات بیشتری نسبت به قبل ارائه میدهد. بااینحال، برخی از کالاها و خدمات ارزشمندتر از سایرین تلقی میشوند. بهعنوانمثال، یک گوشی هوشمند ارزشمندتر از یک جفت جوراب در نظر گرفته میشود. رشد اقتصادی باید بر اساس ارزش کالاها و خدمات سنجیده شود و نه فقط میزان تولید آنها.
مشکل دیگر این است که همه افراد ارزش یکسانی برای کالاها و خدمات قائل نیستند. یک بخاری برای ساکنان آلاسکا ارزش بیشتری دارد، درحالیکه یک کولرگازی برای ساکنان فلوریدا ارزش بیشتری خواهد داشت. برخی از افراد برای استیک بیشتر از ماهی ارزش قائل هستند و بالعکس.
از آنجایی که ارزش کالاها و خدمات مفهومی ذهنی است، اندازهگیری آن برای همه افراد بسیار مشکل است. روش رایجی که برای برآورد ارزش کالاها استفاده میشود استفاده از ارزش فعلی بازار است. در ایالات متحده، ارزش فعلی بازار برحسب دلار آمریکا اندازهگیری میشود و مجموع ارزش دلاری تمام کالاها و خدمات تولید شده معیارهای کلی تولید از جمله تولید ناخالص داخلی را به دست میدهد.