نظریه گام تصادفی(Random walk hypothesis) چیست؟
نظریه گام تصادفی نشان می دهد که تغییرات قیمت سهام توزیع یکسان دارند و مستقل از یکدیگر هستند.
در این نظریه فرض میشود که حرکت یا روند گذشته قیمت سهام یا بازار برای پیشبینی حرکت آتی آن قابل استفاده نیست. به طور خلاصه، نظریه حرکت تصادفی مدعی است که قیمت سهام یک مسیر تصادفی و غیرقابل پیش بینی را در پیش می گیرد که همه روش های پیش بینی قیمت سهام را در بلندمدت بیهوده میسازد.
نکات کلیدی
نظریه گام تصادفی استنباط می کند که حرکت یا روند گذشته قیمت سهام یا بازار برای پیش بینی حرکت آتی آن قابل استفاده نیست.
نظریه گام تصادفی معتقد است که دستیابی به عملکرد بهتر از بازار بدون پذیرش ریسک اضافی غیرممکن است.
نظریه گام تصادفی، تحلیل فنی را غیرقابل اعتماد میداند زیرا باعث میشود تحلیلگران فنی تنها پس از رویدادن حرکت سهام را خریداری کنند یا بفروشند.
نظریه گام تصادفی تحلیل بنیادی را به دلیل کیفیت اغلب ضعیف اطلاعات جمع آوری شده و امکان تفسیر نادرست آن غیرقابل اعتماد می داند.
نظریه گام تصادفی ادعا میکند که مشاوران سرمایهگذاری ارزش کمی به سبد سرمایهگذاران اضافه میکنند یا اصلاً ارزشی به آن نمیافزایند.
آشنایی با نظریه گام تصادفی
نظریه گام تصادفی معتقد است که عملکرد بهتر از بازار بدون پذیرش ریسک اضافی غیرممکن است. این نظریه تحلیل فنی را غیرقابل اعتماد میداند، زیرا تحلیلگران تنها پس از ایجاد یک روند مشخص، اوراق بهادار را خریداری میکنند یا میفروشند. به همین ترتیب، این نظریه تحلیل بنیادی را به دلیل کیفیت اغلب ضعیف اطلاعات جمعآوریشده و امکان تفسیر نادرست آن، غیرقابل اعتماد میداند. منتقدان این نظریه معتقدند که قیمت سهام در طول زمان روند قیمت را حفظ میکند – به عبارت دیگر، این امکان وجود دارد که با انتخاب دقیق نقاط ورود و خروج برای سرمایهگذاریهای سهام، به عملکرد بهتر از بازار دست پیدا کرد.
بازارهای کارآمد تصادفی هستند
نظریه گام تصادفی در سال 1973 زمانی که نویسندهای به نام برتون مالکیل این اصطلاح را در کتاب خود «گام زدن تصادفی در وال استریت» برای اولین بار ابداع کرد، باعث تعجب عدهی زیادی شد. این کتاب به محبوبیت فرضیه بازار کارآمد (EMH) منجر شد یعنی همان نظریهای که پیش از این استاد دانشگاه شیکاگو ویلیام شارپ ارائه کرده بود. فرضیه بازار کارامد بیان می کند که قیمت سهام به طور کامل منعکس کننده تمام اطلاعات و انتظارات موجود است، بنابراین قیمت های فعلی بهترین تقریب از ارزش ذاتی یک شرکت هستند. این امر مانع از آن می شود که فردی به طور مداوم از سهام با قیمتگذاری نادرست بهره برداری کند، زیرا تغییرات قیمت عمدتاً تصادفی و ناشی از رویدادهای پیش بینی نشده هستند.
شارپ و مالکیل به این نتیجه رسیدند که به دلیل تصادفی بودن کوتاه مدت بازده، سرمایه گذاران بهتر است در صندوقی با مدیریت منفعل و دارای تنوع مناسب ابزارهای سرمایه گذاری استفاده کنند. یکی از جنبههای بحثبرانگیز کتاب مالکیل این نظریه بود که «میمونی با چشمبند که دارتی را به سمت صفحات مالی روزنامه پرتاب میکند، میتواند مجموعهای از سهام شرکتها را انتخاب کند که عمکلرد آن به خوبی نمونهای باشد که کارشناسان با دقت انتخاب میکنند».
نظریه گام تصادفی در عمل
معروفترین مثال عملی نظریه گام تصادفی در سال 1988 رخ داد، زمانی که وال استریت ژورنال با هدف آزمایش نظریه مالکیل مسابقه سالانه تخته دارت وال استریت ژورنال را برگزار کرد و در آن سرمایهگذاران حرفهای را در مقابل پرتاب دارت برای انتخاب سهام برتر قرار داد. اعضای کارکنان وال استریت ژورنال نقش میمون های پرتابکننده دارت را ایفا کردند.
وال استریت ژورنال پس از برگزاری بیش از 140 مسابقه، نتایج را منتشر کرد که نشان میدادند کارشناسان در 87 مسابقه و پرتاب کنندگان دارت در 55 مسابقه برنده شدند. با این حال، کارشناسان تنها توانستند در 76 مسابقه از بازده میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) پیشی بگیرند. مالکیل اظهار داشت که گزینههای انتخابی کارشناسان از جهشهای تبلیغاتی قیمت سهام شرکتها سود بردند که معمولاً زمانی که کارشناسان سهامی را برای خرید توصیه می کنند رخ می دهند. طرفداران مدیریت منفعل معتقدند که چون کارشناسان فقط در نیمی از مسابقات توانستند بازار را شکست دهند، سرمایهگذاران بهتر است در یک صندوق غیرفعال سرمایهگذاری کنند که هزینههای مدیریت بسیار پایینتری دارند.