بیکاری طبیعی چیست و چرا ادامه دارد؟
بیکاری طبیعی حداقل نرخ بیکاری ناشی از نیروهای اقتصادی واقعی یا داوطلبانه است.
بیکاری طبیعی نشان دهنده تعداد افرادی است که به دلیل ساختار نیروی کار بیکار هستند، مانند افرادی که با فناوری جایگزین شده اند یا افرادی که فاقد مهارت های خاصی برای به دست آوردن شغل هستند.
نکات کلیدی
این نرخ نشان دهنده تعداد افرادی است که به دلیل ساختار نیروی کار است بیکار شدهاند، از جمله افرادی که با فناوری جایگزین شده اند یا افرادی که فاقد مهارت های لازم برای استخدام هستند.
بیکاری طبیعی به دلیل انعطافپذیری بازار کار که به کارگران اجازه میدهد به شرکتها وارد و از آنها خارج شوند تداوم پیدا میکند.
آشنایی با بیکاری طبیعی
اغلب در بحثهای روزانه اصطلاح «اشتغال کامل» را می شنویم که زمانی می توان به آن دست یافت که اقتصاد ایالات متحده عملکرد خوبی داشته باشد. با این حال، اشتغال کامل نام اشتباهی است، زیرا همیشه کارگرانی هستند که به دنبال شغل باشند، از جمله فارغ التحصیلان جدید دانشگاهها یا کسانی که به دلیل پیشرفت های فناوری از کار بیکار شده است. به عبارت دیگر، همیشه بخشی از نیروی کار در سراسر اقتصاد در حال جابهجایی است. حرکت نیروی کار به داخل و خارج از مشاغل، خواه داوطلبانه باشد یا غیرداوطلبانه، نشان دهنده بیکاری طبیعی است.
هر نوع بیکاری که طبیعی تلقی نشود اغلب به عنوان بیکاری دوره ای، نهادی یا مبتنی بر سیاست نامیده می شود. عوامل برونزا می توانند باعث افزایش نرخ طبیعی بیکاری شوند. به عنوان مثال، سقوط یک اقتصاد یا رکود شدید ممکن است نرخ بیکاری طبیعی را افزایش دهد چرا که ممکن است کارگران مهارت های لازم برای یافتن کار تمام وقت را از دست بدهند یا برخی مشاغل بسته شوند و به دلیل از دست دادن بخش زیادی از درآمد خود امکان بازگشایی مجدد آنها وجود نداشته باشد. اقتصاددانان این اثر را «اثر تاخیری بیکاری» می نامند.
میلتون فریدمن، ادموند فلپس و فردریش هایک را که همگی برندگان نوبل هستند میتوان از مشارکت کنندگان مهم توسعه نظریه بیکاری طبیعی به حساب آورد. آثار فریدمن و فلپس در توسعه نرخ تورم غیر تسریعشونده بیکاری (NAIRU) مؤثر بود.
چرا بیکاری طبیعی ادامه دارد؟
در گذشته اعتقاد اقتصاددانان بر این بود که وجود بیکاری به دلیل کمبود تقاضا برای نیروی کار یا کارگران است. بنابراین، اقتصاد باید از طریق اقدامات مالی یا پولی برای تقویت فعالیت های تجاری و در نهایت تقاضا برای نیروی کار تحریک شود. با این حال، این روش تفکر به تدریج از بین رفت زیرا مشخص شد که حتی در طول دورههای رشد اقتصادی قوی نیز به دلیل جریان طبیعی کارگران به داخل و خارج از شرکتها، همچنان کارگران بیکاری وجود خواهند داشت.
حرکت طبیعی نیروی کار یکی از دلایلی است که دستیابی به اشتغال کامل واقعی را غیرممکن میسازد، زیرا دستیابی به اشتغال کامل واقعی به این معنی است که کارگران در اقتصاد ایالات متحده انعطاف ناپذیر یا بی حرکت هستند. به عبارت دیگر، اشتغال کامل 100%در یک اقتصاد در درازمدت دست نیافتنی است. اشتغال کامل واقعی نامطلوب است زیرا نرخ بیکاری 0% در بلندمدت نیازمند یک بازار کار کاملاً انعطاف ناپذیر است که در آن کارگران نمی توانند شغل فعلی خود را ترک کنند یا برای یافتن شغل بهتر آن را رها کنند.
بر اساس مدل تعادل عمومی اقتصاد، بیکاری طبیعی برابر با سطح بیکاری یک بازار کار در حالت تعادل کامل است. این نرخ بیکاری اختلاف بین تعداد کارگرانی که خواهان اشتغال با نرخ دستمزد فعلی هستند و کارگرانی است که تمایل و توانایی انجام چنین کاری را دارند. بر اساس این تعریف از بیکاری طبیعی، ممکن است که عوامل نهادی – مانند حداقل دستمزد یا تشکیل اتحادیههای کارگری و صنفی گسترده- نرخ طبیعی را در بلندمدت افزایش دهند.
مهم
ایده های مربوط به رابطه بین بیکاری و تورم همچنان در حال تکامل هستند.
بیکاری و تورم
از زمانی که جان مینارد کینز «نظریه عمومی» را در سال 1936 منتشر کرد، بسیاری از اقتصاددانان معتقد شدند که بین سطح بیکاری و سطح تورم در یک اقتصاد رابطه ویژه و مستقیمی وجود دارد. این رابطه مستقیم زمانی بهطور رسمی در منحنی فیلیپس تدوین شد، این منحنی نشان دهنده دیدگاهی بود که ادعا میکرد بیکاری در جهت مخالف تورم حرکت میکند. اگر قرار بود اقتصاد به اشتغال کامل برسد، باید تورم وجود داشته باشد و بالعکس، اگر تورم پایین باشد، بیکاری باید افزایش یابد یا ادامه پیدا کند.
پس از رکود تورمی بزرگ در دهه 1970 که مطابق ادعای منحنی فیلیپس روی داد آن غیرممکن بود، محبوبیت این منحنی از بین رفت. در طول رکود تورمی، بیکاری و تورم هر دو افزایش یافتند. در دهه 1970، یکی از دلایل رکود تورمی تحریم نفتی بود که باعث شد قیمت نفت و بنزین افزایش یابد در حالی که اقتصاد در رکود فرو برود.
امروزه اقتصاددانان نسبت به همبستگی ضمنی بین فعالیت اقتصادی قوی و تورم یا بین کاهش تورم و بیکاری بسیار تردید دارند. بسیاری نرخ بیکاری 4 تا 5 درصد را اشتغال کامل می دانند و آن را چندان نگران کننده نمیدانند.
نرخ طبیعی بیکاری نشان دهنده کمترین نرخ بیکاری است که در آن تورم ثابت باقی میماند یا نرخ بیکاری خاصی که همراه با تورم تسریعنشونده وجود داشته باشد. با این حال، حتی امروزه نیز بسیاری از اقتصاددانان در مورد سطح مشخص بیکاری که باید نرخ طبیعی بیکاری در نظر گرفته شود، اختلاف نظر دارند.