سوالاتی که باید در هنگام عصبانیت از خودتان بپرسید
هنگامی که عصبانیت هستید قوه تحلیل شما کم می شود و دیگر نمی توانید به خوبی شرایط بحرانی را کنترل کنید پس در هنگام عصبانیت این سوالات را از خودتان بپرسید تا به علت عصبانیت خود برسید.
به گزارش اقتصاد آنلاین؛ عصبانیت یکی از احساسات انسان است که باید برای آن اهمیت قائل شد و به دنبال ریشه آن گشت.
چرا انسانهای عصبانی اینقدر برای دیگران و البته خودشان تهدید برانگیز هستند؟ انسانهایی که حس گناه، افسردگی یا شک و تردید دارند، در جای خود میمانند و اقدامی نمیکنند که مخاطره آمیز باشد، مگر علیه خودشان. همچنین، بعید است در این شرایط عامل تغییرات شخصی و اجتماعی باشند.
در مقابل، انسانهای عصبانی ممکن است زندگی همه ما را تغییر داده و به چالش بکشند. تغییر، برای همه، حتی کسانی که خودشان به دنبال آن هستند، مضطرب کننده و دشوار است. این باعث میشود ما از خشم خود بترسیم، نه تنها به این دلیل که باعث عدم رضایت دیگران میشود، بلکه به این دلیل که ضرورت تغییر را نشان میدهد.
ممکن است سوالاتی را از خود بپرسیم که باعث بی اعتبار شدن یا مانع خشم ما میشوند: آیا خشم من مشروع و به جا است؟ آیا من حق دارم عصبانی شوم؟ در حال حاضر عصبانی شدن من چه فایدهای دارد؟ چه فایدهای در آینده خواهد داشت؟
این سوالات میتوانند راه بسیار خوبی برای ایجاد سکوت و خاموش کردن خشم باشند. حال، اجازه دهید این سوالات را زیر سوال ببریم. خشم نه مشروع است، نه نامشروع، نه معنی دار و نه بی معنی. خشم تنها وجود دارد.
پرسیدن آیا عصبانیت من مشروع است؟ شبیه پرسیدن این است که آیا من حق دارم تشنه باشم؟ به هر حال، من تنها پانزده دقیقه پیش یک لیوان آب خوردم. مطمئناً تشنگی من به جا نیست؛ و علاوه بر این، وقتی من به هر حال نمیتوانم چیزی برای نوشیدن پیدا کنم، پس حس تشنگی چه فایدهای دارد؟ اما در هر صورت، شما نمیتوانید جلوی حس تشنگی خود را بگیرید!
خشم هم مانند تشنگی، چیزی است که ما احساس میکنیم. به دلایلی وجود دارد و همیشه شایسته احترام و توجه ما است. همه ما حق داریم هر احساسی را تجربه کنیم و مطمئناً حس عصبانیت نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما! اگر احساس خشم نشان دهنده مشکلی باشد، باید بدانیم تخلیه عصبانیت آن مشکل را حل نمیکند.
بنابراین سوالاتی در مورد عصبانیت وجود دارد که ممکن است پرسیدن آنها از خودمان در هنگام عصبانیت مفید باشد:
واقعاً از چه چیزی عصبانی هستم؟
مشکل چیست و مشکلِ چه کسی است؟
چگونه میتوانم تشخیص دهم هر کس در این مشکل، مسئول چه چیزی است؟
چگونه میتوانم یاد بگیرم که عصبانیت خود را به گونهای بیان کنم که احساس ناتوانی و بی قدرتی در من ایجاد نکند؟
وقتی عصبانی هستم، چگونه میتوانم بدون موقیت تدافعی به خود گرفتن و یا بدون حمله به دیگران، با آنها ارتباط برقرار کنم؟
اگر شفافتر و قاطعتر شوم، با چه خطرات و ضررهایی روبرو میشوم؟
اگر عصبانی شدن فایدهای برای من ندارد و مشکلم را حل نمیکند، به جای آن چه کار کنم؟
اینها سوالاتی هستند که میتوانند به ما کمک کنند؛ نه با هدف از بین بردن عصبانیت یا شک در اعتبار آن، بلکه برای کسب وضوح بیشتر در مورد ریشه آن و سپس یادگیری اقدامات جدید و متفاوت از طرف خودمان. اگر کاری که ما با عصبانیت خود انجام میدهیم موثر واقع نشود، پس انجام دادن مداوم آن تاثیری نخواهد داشت و باید آن را متوقف کنیم.