x
۰۹ / خرداد / ۱۴۰۱ ۱۶:۲۳

مشکل پنهان اونایی که تصمیم گیری براشون سخته

مشکل پنهان اونایی که تصمیم گیری براشون سخته

شما در تصمیم گیری چگونه عمل می کنید؟ آیا به دلیل ترس از انتخاب های اشتباه مدت زمان زیادی را صرف فکر کردن بر روی تک تک تصمیمات می کنید؟ آیا احساس می‌کنید که پیش از نتیجه گیری، نیاز به تجزیه و تحلیل تمام گزینه های پیش رو دارید؟

کد خبر: ۶۴۰۰۶۹
آرین موتور

به گزارش اقتصاد آنلاین؛ اگر اینطور است، تبریک می گویم؛ چرا که شما از فلج تحلیلی رنج می برید! فلج تجزیه و تحلیل به حالتی گفته می شود که فرد در مورد یک تصمیم بیش از حد به تفکر می پردازد، تا جایی که هیچ گاه انتخابی صورت نمی گیرد و بدین ترتیب فرد بدون هیچ گونه اقدامی در وضعیت فلج و بی تحرکی قرار می گیرد.

به همان اندازه که اکنون هیچ مشکلی در انجام دقیق و سریع تصمیم‌ گیری ‌های مهم زندگی خود ندارم، تا پیش از این دقیقا به همین اندازه در تصمیم گیری های روزمره ی خود ناتوان و وسواسی بودم، از خرید هارد دیسک گرفته تا انتخاب رنگ برای خرید یک برق لب جدید! یا اینکه چه چیزی برای ناهار یا شام آماده کنم! این ها تصمیمات کوچکی بود که هر کدام دست کم ۱۵ دقیقه ی مفید از زمانم را به خود اختصاص می دادند. اما اکنون به جایی رسیدم که کمتر از چند ماه طول کشید تا به هدف مهم زندگی ام پی ببرم، تنها یک ماه طول کشید تا همسرم را انتخاب کنم و کمتر از دو ماه طول کشید تا تصمیم بگیرم کار روزانه ی خود را ترک کنم و کار جدیدم را شروع کنم.

شک و تردید در تصمیم‌گیری

نیازی به گفتن نیست اما عدم قاطعیت، شک و تردید و دودلی باعث می شود حجم زیادی از وقت و انرژی من به هدر رود. من همیشه برای انتخاب گزینه ی صحیح وحشت زده بودم و نگران بودم که مبادا تصمیم اشتباهی گرفته باشم. تصمیماتی که بایستی به سادگی و درستی انجام می شد، همواره با پیچیدگی همراه بود چرا که من می خواستم تمام گزینه های پیش رو و نتایج هر یک را به طور کامل بررسی کنم، بنابراین گرفتن تصمیم برایم تقریبا غیر ممکن بود.

البته این موضوع مربوط به گذشته است و اکنون من تمام تصمیمات کوچک و بزرگ را بی درنگ می گیرم. این مقاله به شما کمک می کند تا ده نکته ی کاربردی را جهت از بین بردن فلج تحلیلی به کار بگیرید. نکات شماره ی ۱، ۳، ۵، ۶ و ۷ در مورد من بسیار موثر بودند.

نکته ی شماره ۱. بین تصمیمات بزرگ و کوچک تفاوت قائل شوید.

در ابتدا بین تصمیمات بزرگ و کوچک تفاوت قائل شوید و سپس بر اساس اهمیت‌شان توجه لازم را به آن ها معطوف کنید.

بخش بزرگی از فلج تحلیلی من در گذشته ناشی از موشکافی تمام تصمیمات بود، گویی این تصمیمات مسیر زندگی من را تغییر می دهند، در حالی که اینگونه نبود. این نکته بینی و وسواسی بودن در برخی تصمیمات زندگی همچون پیدا کردن همسر و کشف مسیر درست زندگی به من کمک کرد اما مشکل اینجا بود که من این وسواس را در مورد تمام تصمیمات به کار می بستم و همین موضوع موجب شده بود تا زمان و انرژی زیادی را از دست بدهم.

اگر واقعا در انجام یک تصمیم دچار وسواس شده اید از خود این سه سوال را بپرسید:

این تصمیم چقدر مهم است؟

آیا نتیجه‌ی این تصمیم در یکسال آینده‌ی من تغییری ایجاد خواهد کرد؟

بدترین چیزی که می تواند در نتیجه ی این تصمیم اتفاق بیفتد چیست؟

بر اساس اهمیتی که تصمیمات برای شما دارند، زمان و تلاش سزاوارشان را برای آن ها صرف کنید.

اگر تصمیم پیش رو، در یکسال آینده ی شما تغییر عمده ای ایجاد نمی کند و همچنین عواقب جدی در مورد پیامدهای آن وجود ندارد، (به عنوان مثال انتخاب رنگ نادرست برای دفترچه ی یادداشت!)، بنابراین آن یک تصمیم کوچک است. آرامش خود را حفظ کنید، رو به جلو حرکت کنید و کمترین زمان و تلاش ممکن را صرف آن تصمیم کنید.

اما اگر یک تصمیم پیش رو، بعد از یکسال تاثیر بزرگی در زندگی شما ایجاد کند و پیامدهایی جدی در نتیجه ی انتخاب نادرست وجود داشته باشد، (به عنوان مثال، ازدواج با فردی که بعد از گذشت چند وقت دیگر احساس خوبی در مورد او ندارید)، بنابراین آن یک تصمیم بزرگ است. مدت زمان مناسبی را برای تفکر در مورد آن کنار بگذارید و حتی در صورت نیاز آن را به تاخیر بیاندازید.

*برای هر تصمیم‌گیری در این میان نیز زمان صرف کنید اما اجازه ندهید این زمان خیلی طولانی شود.

نکته ی شماره ۲. اهداف برتر خود را مشخص کنید.

پیش از ورود به فرآیند تصمیم گیری، هدف (های) اصلی خود را برای این تصمیم مشخص کنید. سپس از این اهداف جهت راهنمایی در تصمیم گیری استفاده نمائید. این موضوع به شما کمک می کند تا هرچه سریعتر به یک تصمیم قابل اتکاء برسید.

به عنوان مثال، بسیاری از افراد غالباً مایل به همکاری با من در کسب و کار هستند. من هر هفته ایمیل هایی با عنوان تبلیغ محصولات، تبلیغ کمپین ها، برگزاری دوره های آموزشی، پیشنهادات همکاری و سایر موارد مشابه دیگر دریافت می کنم.

معیارهای من برای این تصمیم ساده است: قرار گرفتن در معرض رشد. سوالی است که از خودم می پرسم این است که آیا من از برقراری این تعامل می توانم در معرض تعالی شخصی قرار بگیرم؟ اگر پاسخ “نه” باشد، بنابراین تلاش افراد بی فایده است چرا که من تصمیم خود را در همان ابتدا گرفته ام. دانستن هدف نهایی خودم، به من کمک می‌کند که سریع و قاطع باشم، چرا که می توانم فوراً گزینه ای را انتخاب کنم که به من در تحقق هدف نهایی خود کمک می کند.

نکته ی شماره ۳. کلید تصمیم گیری درست، رسیدن به “کمال” نیست، بلکه راحتی شماست.

اگر تصمیم پیش رو در مورد تغییر، اصلاح و دگرگونی زندگی شما نباشد، بنابراین رسیدن به کمال مهم نیست. وظیفه ی شما تنها این است که یک تصمیم نسبتاً خوب را در مدت زمان نسبتاً مناسب اتخاذ نمائید، و در پی آن حرکت کنید.

می خواهید بدانید چرا این حرف را می‌زنم؟ این به این دلیل است که هر گزینه مزایا و معایب خود را دارد و قرار گرفتن در وضعیتی که هم انتخاب عالی و بی نقصی داشته باشید و هم نتیجه ی دلخواهتان را دریافت کنید بسیار دشوار است. شاید شما برای رسیدن به گزینه ی مطلوب و بی نقص مجبور شوید هزینه ی گزافی پرداخت کنید چرا که طبق قانون ۲۰/۸۰ شما برای رسیدن به ۲۰ درصد پیشرفت بایستی ۸۰ درصد تلاش کنید.

اگر تصمیم شما سرنوشت ساز باشد، ارزش آن را دارد که زمان و تلاش خود را روی انتخاب بهترین گزینه سرمایه‌گذاری کنید. با این حال، اگر این تصمیم در زندگی شما طی یک سال یا دو سال آینده تاثیر چندانی نخواهد داشت (با مراجعه به نکته شماره ۱) پس مهم نیست که شما یک انتخاب افتضاح یا یک انتخاب عالی داشته باشید، چرا که انتخاب هر یک از گزینه‌ ها عواقب بلندمدتی را برای شما ایجاد نخواهد کرد و حتی اگر برای داشتن یک انتخاب درجه یک، ساعت ها زمان و انرژی صرف کنید، باز هم نتیجه آن تاثیری در زندگی شما نخواهد داشت.

این بدان معنا نیست که باید برای تمام تصمیم گیری های خود تنها یک گزینه ی تصادفی را انتخاب کنید، چرا که تأثیرات منفی کوچک می توانند در طول زمان جمع شوند تا تأثیر منفی بزرگی ایجاد کنند. بلکه بدان معناست که بایستی قانون ۲۰/۸۰ را مد نظر داشته باشید و به جای اینکه دنبال گزینه های بی نقص باشید، سعی کنید تا مناسب ترین انتخاب را انجام دهید.

نکته ی شماره ۴. گزینه های نامناسب را حذف کنید.

در این گام گزینه های نامناسب را از میان بردارید. روبرو شدن با سیل گزینه ها می تواند روند تصمیم گیری را آشفته سازد، بنابراین گزینه های بد را سریعاً حذف کنید تا ارزیابی برای شما آسان تر شود. برای تصمیم گیری به اهداف خود مراجعه کنید (به نکته ی شماره ۲ مراجعه کنید)، گزینه هایی را که به طور قطع اهداف شما را برآورده نمی کنند را شناسایی نموده و هرچه زودتر از شر آنها خلاص شوید.

مواردی که باقی مانده اند به طور قابل توجهی موارد خوبی می باشند که به شما امکان می دهد تا ارزیابی دقیق تری داشته باشید.

نکته ی شماره ۵. یک گزینه را انتخاب کنید و پیش بروید، هرگز به عقب نگاه نکنید.

اگر گزینه های شما را گیج کرده اند و مطمئن نیستید کدام یک را انتخاب کنید … بنابراین فقط یک مورد را انتخاب کنید، رو به جلو حرکت کنید و هرگز به پشت سر نگاه نکنید.

اگرچه این ایده ممکن است کمی بی پروایانه به نظر برسد اما در واقع اینگونه نیست. دلیل اینکه شما این گزینه ها را در لیست کوتاه نهایی شده ی خود قرار داده اید این است که از نظر منطقی خوب به نظر رسیده اند و اگر واقعاً بد بودند آن ها را طبق نکته ی شماره ۴ حذف می کردید. بنابراین اکنون دیگر مهم نیست که کدام گزینه را انتخاب کنید. شما همچنین مزایای اختصاصی سایر گزینه ها را از دست نخواهید داد، چرا که احتمالاً هر گزینه دارای جوانب مثبت و منفی مختص خود می باشد.

از این رو، به جای نگرانی در این باره که کدام یک را انتخاب کنید، مهم این است که یکی را به سرعت انتخاب کنید و بهترین نتیجه را از آن کسب کنید.

نکته ی شماره ۶. گریزی به گذشته بزنید

بخشی از دلیل فلج تحلیلی من در گذشته این است که پدرم همواره به من می گفت که باید محتاط باشم و تنها چیزهایی را که نیاز دارم بخرم، هرچند که او هنوز هم این کار را انجام می دهد. با اینکه اکنون دیگر بزرگ شده ام، پدرم هنوز مرا در مورد هر چیز جدیدی که می خرم نصیحت می کند، چرا که او آن ها را به عنوان ضایعات تلقی می کند. عبارت مخصوص او این است که: ” بدست آوردن پول دشوار است؛ آن را با بی دقتی خرج نکن.”

از این رو، من به شکلی غیرمنطقی در مقابل گزینه های بد مقاومت می کردم و همواره از خودم می پرسیدم که آیا این بهترین گزینه است؟ آیا گزینه ی بهتری وجود دارد؟ اگر بعداً از انتخابم پشیمان شدم چه می شود؟ اگر عواقب بدی در مورد این انتخاب وجود داشته باشد چه می شود؟ اگر بعداً انتخاب بهتری داشته باشم چه؟ همه ی این موارد دست به دست هم می دادند تا باور کنم که تصمیم بدی گرفته ام!

چه باید کرد؟

سرانجام به این نتیجه رسیدم که من زیر سایه ی داستان های دوران کودکی ام زندگی می کنم. هر تصمیمی مزایا و معایب خود را دارد و غیر منطقی ست که فکر کنم چون چند مورد از جوانب تصمیمم را دوست ندارم بنابراین تصمیم بدی گرفته ام. حتی اگر واقعاً تصمیم بدی گرفته باشم، احمقانه است که خودم را درمورد این امر سرزنش کنم، چرا که بهرحال همه ی افراد در یک نقطه تصمیم های بدی می گیرند. مهم تر از همه این که من از اشتباهات خود بیاموزم و به جای تمرکز روی نقاط منفی هر موقعیتی، روی نقاط مثبت آن تمرکز کنم.

اگر به طور مداوم در برابر تصمیمات فلج می شوید، ممکن است داستانی در پشت آن وجود داشته باشد، به عنوان مثال ممکن است یک داستان از دوران کودکی شما را به سمت این عمل سوق می دهد. داستان کودکی شما در مورد تصمیم گیری چیست؟ چگونه می توانید از آن رهایی پیدا کنید؟

نکته ی شماره ۷. برای خود محدودیت زمانی در نظر بگیرید

برای تصمیمی که می خواهید بگیرید محدودیت زمانی تنظیم کنید. این محدودیت زمانی بایستی براساس اهمیت تصمیم باشد، (مراجعه به نکته ی شماره ۱). از آنجا که زمان یک پارامتر نسبی است و هر تصمیمی متفاوت است، هیچ قانون سخت و محکمی در ارتباط با این محدودیت وجود ندارد. من شخصاً خودم را برای تصمیم گیری های کوچک حدود دو دقیقه محدود می کنم و برای تصمیم گیری های سطح متوسط بیش از چند روز تا یک هفته زمان صرف نمی کنم و برای تصمیمات بزرگ، از نظر فنی به خودم اجازه می دهم تا زمانی که لازم باشد در مورد آن تصمیم فکر کنم، هرچند که همیشه در عرض چند ماه به نتیجه می رسم.

نکته ی شماره ۸. تصمیم را به شخصی دیگر واگذار کنید.

این موضوع تا حدی می تواند آزار دهنده باشد چرا که شما به طور موثر خود را از روند تصمیم گیری خارج نموده و مسئولیت تصمیم گیری را به شخص دیگری واگذار می نمائید. با این حال، اگر به نظر آن شخص اعتماد داشته باشید دیگر در مورد عدم دخالت داشتن خود در این فرآیند نگران نخواهید بود.

من اخیراً این کار را در کسب و کار خود انجام داده ام. چند ماه پیش، من یک دستیار دائمی استخدام نمودم تا برخی از کارهای مدیریتی را از جانب من انجام دهد. این شامل تصمیم گیری های اداری از طرف من می باشد که من در صورت لزوم آن را بررسی، تصویب یا اصلاح می نمایم. به این ترتیب من هیچ گاه درگیر تصمیمات اداری نخواهم شد و همین امر باعث می شود تا در اینگونه تصمیمات دچار فلج تحلیلی نشوم.

نکته ی شماره ۹. نظر شخصی را که به او اعتماد دارید جویا شوید و طبق آن پیش بروید.

نکته ی یکی مانده به آخر این است که نظر شخصی را که به او اعتماد دارید جویا شوید و طبق آن پیش بروید. این نکته کمی با نکته ی ۸ متفاوت است، چرا که شما این اختیار را دارید که به نظر او اعتماد کنید یا اینکه طبق نظر خود عمل کنید.

من اغلب این کار را در زمان خرید، زمانی که نمی‌توانم تصمیم بگیرم انجام می‌دهم. معمولا گزینه ها را به دو مورد محدود می کنم و سپس از دوستم مشورت می گیرم، یا اینکه به توصیه ی دستیار فروشگاه گوش می سپارم. اگر پیشنهاد آن ‌ها منطقی به نظر برسد، من به آن عمل خواهم کرد؛ و اگر نه، من گزینه ای که خودم ترجیح می دهم را انتخاب می کنم. در هر صورت، جویا شدن عقیده ی آن‌ ها فرآیند تصمیم ‌گیری را برای من سرعت می ‌بخشد چرا که از این طریق اطلاعات بیشتری را برای اتخاذ تصمیم دریافت می کنم.

نکته ی شماره ۱۰. زمان و انرژی خود را صرف کارهای مهم تر کنید.

اگر با وجود ۹ نکته ای که مطرح شد شما هنوز در حالت فلج تحلیلی قرار دارید، این امکان وجود دارد که شما انرژی مضاعفی داشته باشید که روی مسائل درست و پر معنی صرف نمی ‌شود!

به عنوان مثال، من متوجه شده ام که گاهی اوقات فقط به دلیل داشتن انرژی مضاعف برای انجام کارهای دیگر، در مورد مسائل وسواس به خرج می دهم. بنابراین از خودم می پرسم: آیا کارهای مهم دیگری به جای بررسی تصمیمات وجود دارد که اکنون می توانم به آن ها بپردازم؟ چه وظایف مهم تری وجود دارد که می توانم وقت و انرژی خود را به سمت آن ها معطوف کنم؟ چگونه می توانم این کار را شروع کنم؟ بنابراین به کارهایی که می توانم انجام دهم فکر می کنم، خواه نوشتن یک مقاله ی جدید، پاسخ دادن به ایمیل های مهم، شرکت در یک دوره یا ضبط یک ویدیوی جدید باشد. من بلافاصله به جای وسواس به خرج دادن در مورد تصمیم گیری، به آن کارها خواهم پرداخت.

جالب اینجاست که با انجام این کار ها، تصمیم گیری نیز برای من ساده تر می شود و من می توانم بعد از مدت کوتاهی به نتیجه برسم.

بنابراین اگر فلج تحلیلی شما ناشی از انرژی بیش از حد است، آن انرژی را به سمت کارهای دیگر هدایت کنید. کارهای مهم تری را برای انجام دادن پیدا کنید. بهره وری شما نیز از این طریق افزایش پیدا خواهد کرد. شما همچنین با این کار، به شفافیت بیشتری در مورد تصمیم تان دست پیدا خواهید کرد.

ارسال نظرات
x