۱۰ روش نادرست درمان بیماران ذهنی
اگرچه امروزه متدهای جدیدی برای درمان بیماران حوزه سلامت ذهن و روان به وجود آمده اما در گذشته اوضاع همیشه به این منوال نبوده است.
به گزارشبه پایگاه «everyday health»، یکی از گروههایی که شاید در طول تاریخ درمانهای نادرستی برای آنها بکار رفته است، بیماران ذهنی بوده اند. شواهد فراوانی از درمانهای غیر انسانی بیماران ذهنی در طول تاریخ وجود دارد. از این رو، با نگاهی به گذشته میتوان چشم اندازی در این زمینه به دست آورد.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، دکتر جان. اچ کریستال (John H. Krystal) دکترای پزشکی و استاد نوروبیولوژی در دانشکده پزشکی دانشگاه ییل آمریکا در این زمینه میگوید: من فکر میکنم هر نسل، دیدگاههای جدیدی را در مورد علل و راهکارهای بیماریهای روانی که بروز میکند، ارائه میدهد و این نظریات ما را به آزمودن راههای درمانی جدید رهنمون خواهد ساخت.
در این گزارش دکتر کریستال به نحوه درمان و رفتارهای نادرستی که با بیماران ذهنی در طول تاریخ شده، بپرداخته است.
۱- صحبت با بیمار برای کنار گذاشتن باورهای غلط!
در قرن هجدهم میلادی، برخی بر این باور بودند که بیماری ذهنی، مشکلی اخلاقی است که بایستی بوسیله مراقبتهای انسانی و آموزش نظم و اصول اخلاقی درمان شود. این راهبردها شامل بستری کردن فرد در بیمارستان، قرنطینه و منزوی کردن او و صحبت با وی در خصوص باروهای غلط وی بود.
۲- لوبوتومی و مختل کردن مدارهای مغزی
لوبوتومی (Lobotomy) یا لوکوتومی نوعی جراحی افراطی و منسوخ شده بر روی مغز انسان است که در نیمه اول قرن بیستم به منظور درمان اختلالات روانی انجام میشد. پروسهٔ خطرناک لوبوتومی که بر پایهٔ ایجاد برش و آسیب تعمّدی به لوب پیشانی مغز استوار بود، معمولاً نتیجه معکوس و مخرب داشت و در بهترین حالت بیمار را در حالت بی تفاوتی حسی، شناختی و عاطفی نسبت به دنیای پیرامون قرار میداد.
لوبوتومی نخستین درمان روانپزشکی بود که برای کاهش درد و رنج با ایجاد اختلال در مدارهای مغزی طراحی شد. با این حال، کارشناسان خیلی زود متوجه شدند که این روش به اندازه کافی برای توجیه خطرات آن مؤثر نیست.
۳- خونریزی، استفراغ و پاکسازی
جالینوس، پزشک یونان باستان بر این باور بود که همه بیماریها از عدم تعادل مزاجی در بدن سرچشمه میگیرد. حدود سال ۱۶۰۰ میلادی، توماس ویلیس (Thomas Willis) این رویکرد را با اختلالات روانی تطبیق داد و استدلال کرد که یک رابطه بیوشیمیایی درونی در پشت اختلالات روانی وجود دارد. این در حالی است که قبلا تصور بر آن بود که خونریزی، پاکسازی و حتی استفراغ به اصلاح این عدم تعادل مزاجی کمک میکند.
۴- عمل ترفیناسیون و سوراخهایی که در سر ایجاد میشد
شاید یکی از اشکال درمان بیماری ذهنی، ترفیناسیون است که «ترپانسیون» نیز نامیده میشد و شامل سوراخ کردن جمجمه با استفاده از تیغه مارپیچ و یا حتی اره بود. بر اساس برخی تخمین ها، این درمان هفت هزار سال پیش آغاز شد.
گرچه هیچ راهنمای تشخیصی از آن زمان که این روش بکار گرفته میشده، وجود ندارد؛ اما متخصصان حدس میزنند که این روش برای برداشتن بخش کوچکی از جمجمه با هدف تسکین سردرد، بیماری روانی و یا تسخیر فرضی شیطانی بکار میرفته است.
۵- مناسک عرفانی
به دلیل درک نادرست از مشکل بیماران ذهنی و علائم اختلالات خلقی، اسکیزوفرنی و سایر مشکلات روانی، در برخی فرهنگها این مسائل به عنوان «نشانههای تسخیر شیطانی» در نظر گرفته میشد و به همین خاطر، گاه مراسمهای عرفانی به مانند جن گیری، دعا کردن و یا دیگر آداب مذهبی برای رهایی فرد و خانواده اش از درد و رنجی که به خاطر این اختلالها به وجود آمده بود، صورت میگرفت.
۶- حمام آب یخ
درمانهای اخلاقی برای بیماران ذهنی، پایه انواع درمان در قرن هجدهم به شمار میرفت اما حتی در آن زمان بیماران روحی و جسمی از یکدیگر تفکیک نشده بودند و در نتیجه، برخی درمانها در آن دوران صرفا رویکردی فیزیکی داشت؛ به مانند حمام آب یخ و یا محدودیتهای فیزیکی و ایزوله و منزوی کردن فرد.
۷- سیم کشی مجدد مغز!
ایجاد کمای عمدی ناشی از قند خون پایین در دهه ۳۰ میلادی به عنوان ابزاری برای درمان بیماری ذهنی به کار گرفته شد؛ چرا که اعتقاد بر این بود که تغییر چشمگیر سطح انسولین، باعث تغییر دادن سطح سیم کشی مغزی میشود! این کما درمانی که یک تا چهارساعت به طول میانجامید، در دهه ۶۰ میلادی کنار گذاشته شد.
۸- درمان با داروی مترازول
به مرور و با تکامل روشهای درمانی، برخی پزشکان به این نتیجه رسیدند که برخی بیماریها مانند صرع و بیماریهای روانی از جمله اسکیزوفرنی نمیتوانند همزمان با همدیگر وجود داشته باشند؛ بنابراین آنها تشنجهای عمدی با استفاده از داروهایی مانند مترازول ایجاد میکردند تا مقذار بیماریهای ذهنی و روانی فرد را کاهش دهند. بعدا پزشکان متوجه شدند صرع و اسکیزوفرنی در تقابل با همدیگر نیستند.
۹- تب درمانی
یکی دیگر از روشهایی که در گذشته برای درمان بیماران ذهنی استفاده میشد، استفاده از یک بیماری برای درمان بیماری دیگر بود. یونانیان باستان مشاهده کرده بودند یک دوره تب برخی اوقاع افراد را از علائم بیماری دیگر درمان میکند اما این روش مورد استفاده قرار نگرفت تا زمانی که یک روانپزشک اتریشی در دهه ۱۸۰۰ میلادی به نام «یولیوس واگنر-یاورگ» یک بیمار مبتلا به سفلیس را به مالاریا مبتلا کرد و با استفاده از تب ناشی از مالاریا به درمان روانپریشی حاصل از سفلیس در بیمار پرداخت.
۱۰- قرنطینه کردن بیمار
یکی از روشهای درمانی اختلالات روانی، قرنطینه کردن فرد بیمار بود. آسایشگاه ها، مکانهایی بودند که افراد مبتلا به اختلالات روانی را در آنجا قرار میدادند.
حتی امروزه، افراد مبتلا به بیماری روانی ممکن است دورههایی از بستری شدن را تجربه کنند که یادآور مراقبتهای ارائه شده در آسایشگاه هاست، با این حال امروزه، جوامع دنیا تلاش دارند تا کنترل نظارتی بسیار بیشتری بر کیفیت مراقبتهایی که بیماران در این مکانها دریافت میکنند، اعمال کنند.