شکمگردی درتهران ساعتی؛230هزارتومان!
این روزها رفتن به رستورانهای لوکس به یک جاذبهی گردشگری در تهران تبدیل شده و مردم تلاش میکنند، برای یکبار هم که شده، به رستورانی بروند که برای خودش اسم و رسمی دارد.
ممکن است، یکی از دوستانتان در یک مهمانی یا دورهمی از شما بپرسد تا به حال تخت جمشید را دیدهای و شما که به عمرتان به تخت جمشید نرفتهاید، برای دیدن چنین بنایی اصلا عجله نشان ندهید؛ اما همین که از شما بپرسند به فلان رستوران رفتهای، ممکن است تمام تلاش خود را به خرج دهید تا بعد از گرفتن حقوق ماهانه، حتما سری به آن رستوران بزنید. رستورانها میتوانند جاذبهی گردشگری باشند و در دنیا، در درآمدزایی بسیاری از کشورها نقش مهمی ایفا میکنند؛ اما در پایتخت ایران که همه نوع رستورانی دارد، هنوز این پدیده، جایی در میان گردشگران باز نکرده و بیشتر شبیه یک تفریح دوستانه یا خانوادگی است. به رستوران ژاپنی که وارد میشوید، با یک سالن پذیرایی مناسب برای برپایی مراسم عروسی مواجه میشوید. پلهها را که پایین میروید، زنی با لباس مشکی و قرمز که بیشتر شبیه لباس چینیهاست تا ژاپنیها، ایستاده تا گردشگران را راهنمایی کند. اگر میزی را رزرو نکرده باشید، میگوید که در سالن سنتی میز خالی نداریم و اگر تمایل دارید، میتوانیم در سالنی که آشپز در مقابل چشمانتان آشپزی میکند، از شما پذیرایی کنیم. در این سالن، چند میز بهشکل نیمدایرهی بسته چیده شدهاند، دیوارهای سالن پوشیده از آیینههای مشکی است و نوری ملایم دارد. جلوی میزها، یک صفحهی فلزی تخت قرار دارد. گارسون برای سفارش غذا وارد میشود و شما را در انتخاب آنچه میخواهید بخورید، راهنمایی میکند. تا سرتان با سوپ و سالادی که در همان ابتدا سرو میشود، گرم است، آشپز با یک میز از موادی که قرار است شام شبتان شود، وارد میشود. بعد از آنکه با مشتریها خوش و بخش میکند، روغن را کف صفحهی فلزی میریزد، یک کاسه سبزیجات را هم در گوشهای از این ماهیتابهی بزرگ خالی میکند، دو تخم مرغ را با زدن به سر یکی از حاضران که با دهانی باز به مهارت او خیره شده، میشکند و با تبحر خاصی با دیگر مواد از جمله برنج، سرخ و با هم مخلوط میکند. در ادامه، با حروف انگلیسی دستوپا شکستهای، نام یکی از مشتریها را مینویسد و میخواهد که حدس بزنید چه نوشته است! آشپز ایرانی این رستوران 29 سال سن دارد و دربارهی کارش میگوید: هشت سال است که در این رستوران کار میکنم؛ کارم را با تمیز کردن زمین آغاز کردم و زیر نظر سرآشپز تعلیم دیدم تا به این مرحله رسیدم. او پیشنهاد میکند: اگر خواستید بار دیگر به این رستوران بیایید، حتما با گروهی از دوستان یا خانوادهتان بیایید، چون بیشتر خوش میگذرد. این آشپز از شغلش رضایت دارد و میافزاید: جوانترین آشپز این رستوران، 28 سال و مسنترین آنها 40 سال سن دارد. آشپز جوان، دستپختش را بدون آنکه بچشد، با اطمینان برای مشتریان سرو میکند. او دست کم هشتبار در روز و حداکثر 20بار در روز، پختوپز میکند. محمد - یکی دیگر از آشپزها - میگوید: مشتریان خارجی، بویژه ژاپنیها بعد از خوردن غذا احساس رضایت میکنند؛ اما در این سالن، بیشتر غذاهای فرنگی سرو میشود تا غذاهای سنتی ژاپنی. او همچنین دربارهی شوخیهایش با مشتریها اظهار میکند: همین چند روز پیش، برای شکستن تخم مرغ از سر یکی از مشتریها کمک گرفتم، ولی او ترسید و سرش را عقب کشید، تخم مرغ روی سرش شکست! البته این اتفاق با خندهی مشتری، ختم به خیر شد. برخی مشتریها هم در همان ابتدا میگویند، لطفا با ما شوخی نکن! در مرحلهی آخر سرو غذا، آشپز بشقابی از سبزیجات را روی میز فلزی میریزد، تفت میدهد و با سُس مخلوط میکند. در پایان هم با غذایی که پخته، کلمه END را به انگلیسی مینویسد و تمام شدن کارش را خبر میدهد، گاز پختوپزش را تمیز میکند و با روغنی که کف آن میریزد، آتشی را روشن میکند، بخشی از آن آتش را در دستش میگیرد، به سمت یکی از حاضران فوت میکند و میرود. در بخش سنتی این رستوران، میزها و پشتیهایی به سبک سنتی ژاپنی دیده میشوند. ابتدا فکر میکنید، باید کفشهایتان را درآورید و به حالت چهار زانو روی تشکچهها بنشینید؛ ولی خیلی زود متوجه میشوید که باید روی صندلیهایی بنشینید و پایتان را داخل باکسی که میز در آن کار گذاشته شده است، قرار دهید و دیگر نیازی نیست چهارزانو بنشینید. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، در این بخش از رستوران، از آشپزی که غذا را جلوی چشمتان بپزد، خبری نیست و پس از سفارش دادن غذا به گارسون، آن را روی میزتان میآورند. حالا بعد از صرف غذا و یک ساعت خوشگذرانی و خوشوبش با آشپز یک رستوران لوکس باید صورتحسابی را پرداخت کنید که چشمتان را روی آنچه خوردید، بازِ باز میکند؛ 230هزار تومان برای یک شام دو نفرهی ژاپنی! البته یکی از نکتههای قابل توجه در این رستوران، حضور کمرنگ گردشگران خارجی، بخصوص ژاپنیهاست که معمولا علاقه دارند، در سفر هم غذای محلی خودشان را بخورند؛ اما در حالی که حتما گردشگرانی از کشور ژاپن در تهران هستند، چرا تورها، گردشگرانشان را برای خوردن غذاهایی که با مذاقشان خوش میآید، به چنین رستورانهایی نمیآورند؟