نجات از چوبه دار بعد از ۷سال
پسر جوانی که در یک درگیری مرتکب قتل شده بود، موفق شد پای چوبه دار از اولیایدم رضایت بگیرد و اینبار به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، رسیدگی به این پرونده از بیستوششم آذر سال ۹۳ بهدنبال وقوع درگیری خونین در پارکی در منطقه شهرری آغاز شد. شواهد نشان میداد درگیری میان چند پسر جوان رخ داده و در آن دعوا فرهاد ۱۸ساله از ناحیه سینه چاقو خورده است. فرهاد به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل شد و پلیس به پیگیری ماجرا پرداخت.
شاهدان درگیری میگفتند فرهاد در درگیری با یکی از دوستانش بهنام سروش چاقو خورده است. پلیس به ردیابی سروش پرداخت، اما او به مکان نامعلومی گریخته بود. چند روز از این ماجرا گذشته بود که سروش خودش را به پلیس معرفی کرد و تسلیم قانون شد.
او گفت: من در درگیری با فرهاد بهخاطر متلکپرانی به یک دختر او را با چاقو زدم. ۱۸ روز از درگیری خونین گذشته بود که از بیمارستان خبر رسید فرهاد روی تخت بیمارستان جان باخته است. با مرگ پسر جوان، سروش به اتهام قتل بازداشت شد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت. سپس کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند. آنها گفتند بههیچوجه حاضر به گذشت نیستند. مادر مقتول گفت: پسر جوان من بدون هیچ دلیلی کشته شده است. متهم ادعا میکند درگیری بهخاطر متلکپرانی به یک دختر بوده است؛ هر اتفاقی هم افتاده بود، مملکت قانون دارد، پلیس گوش پسر من را میپیچاند، دلیلی نداشت متهم با چاقو به او حمله کند. متهم همه عمر و حاصل جوانی من را از دستم گرفت و باعث شد دیگر به آینده امیدوار نباشم و کار هر صبح و شبم شده رفتن سر مزار پسرم. این غصه من را دق میدهد و کسی که چنین غصهای را به من تحمیل کرده باید تاوانش را پس بدهد.
در ادامه جلسه دادگاه، متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل عمدی را قبول نکرد، اما گفت قبول دارد مقتول با ضربه چاقوی او مجروح شده است. متهم گفت: من هیچ قصدی برای قتل نداشتم و مرگ پسر جوان یک حادثه بود. من فقط بهخاطر دختری جوان از دست فرهاد عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. درخواست دارم اولیایدم من را ببخشند. در پایان و بعد از اینکه جلسه دادگاه تمام شد، قضات وارد شور شدند و متهم را به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم کردند.
حکم صادره در دیوان عالی کشور مورد بازبینی قرار گرفت؛ چراکه وکیل متهم درخواست کرد پرونده بهلحاظ قصور پزشکی هم بررسی شود. هرچند مقتول 18 روز بعد از ضربهخوردن جانش را از دست داده بود، اما مدارک پزشکی قانونی نشان داد قصوری در کار نبوده است و حکم صادره مهر تأیید خورد و قطعی شد. به این ترتیب سروش پای چوبه دار رفت، اما دقایقی قبل از اجرای حکم توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد.
با گذشت هفت سال از جنایت و بازگشت قاتل به زندگی، پرونده برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه سروش که حالا ۲۶ سال دارد، در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من فرهاد را از قبل میشناختم و خصومتی با او نداشتم. ما بچه یک محل بودیم و بارها در پارک همدیگر را دیده بودیم. آخرینبار او به یک دختر جوان در پارک متلک انداخت و من از این ماجرا ناراحت شدم و به او تذکر دادم.
همین تذکر باعث درگیری میان ما شد. با اینکه من و فرهاد رفاقتی با هم داشتیم، اما آنروز چون مانع مزاحمت او برای دختر جوان شدم از دستم عصبانی شد. متهم در ادامه گفت: باور کنید فکر نمیکردم این درگیری منجر به قتل شود، اما دعوا با حضور چند پسر دیگر بالا گرفت. من از فرهاد کتک خوردم و برای دفاع از خودم چاقو کشیدم. زمانی که این اتفاق افتاد من جثهای خیلی ریز داشتم.
مثل حالا نبودم. فرهاد از من بزرگتر بود. من از ترس چاقو کشیدم؛ البته نمیخواستم او را بکشم و برای ترساندن او چاقو را از جیبم بیرون آوردم و فقط یک ضربه به سینهاش زدم. چاقو ناخواسته به ریه او برخورد کرد و موجب مرگش شد. من هفت سال از بهترین روزهای زندگیام را در زندان و با کابوس اعدام سپری کردم. روزی که پای چوبه دار رفتم زندگی برایم تمام شده بود. شب خیلی سختی را گذراندم. مادرم از من بدتر بود.
او شب را تا صبح پشت در زندان گذراند تا شاید بتواند خانواده فرهاد را ببیند و از آنها رضایت بگیرد. مادرم در این هفت سال به اندازه 70 سال پیر شده است. من هرگز خودم را بهخاطر رنجی که به مادرم دادم نمیبخشم. من فقط میخواهم دوباره به مادرم خدمت کنم. مادر فرهاد بهخاطر گریههای مادرم مرا بخشید و من مدیون او هستم. من نمیدانم پشت در سلول چه اتفاقی افتاد، فقط میدانم مادرم برای اینکه رضایت بگیرد هر کاری کرد و من هیچوقت خودم را بهخاطر کاری که با مادرم کردم نمیبخشم. باوجوداین، به مادر فرهاد حق میدهم از دست من ناراحت باشد. او همچنین به قضات دادگاه گفت: من در این سالها به اندازه کافی تنبیه شدهام و حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم کمکم کنند و در مجازات تخفیف قائل شوند. با پایان دفاعیات این متهم، قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.