چرا ماسک نمیزنند؟
در حالی که ایرانیان در این روزها شاهد رکوردهای جدید مرگ بر اثر کرونا هستند، گزارشهای میدانی و گفتوگو با کارشناسان نشان میدهد استفاده از ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی به شدت کاهش یافته است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، در این روزها همهچیز عجیب پیچیده و درهم شده است. واکسیناسیون لاکپشتی و از سر صبر و حوصله دولت با بیتوجهی بخشی از مردم در ماسک زدن و رعایت کردن پروتکلها یکی شده است.
شب صدای ساز و آواز عروسی در خیابان میپیچد و صبح صدای ضجه و ناله همسایگان که کرونا جان عزیزانشان را ستانده است، بلند میشود. روی دیوار هر ساختمان چند بنر سیاه تسلیت آویزان است و نیز در همان ساختمان مهمانی و دورهمی برپاست.
بعضیها دو تا دو تا ماسک میزنند و دنبال حاشیه امنی در گذر و کوچه هستند که از شلوغی فرار کنند و بعضی دیگر بدون ماسک، به دل مغازهها و نانواییها و داروخانهها و... زده و از هیچ نقطه ناامنی نمیترسند. از یک طرف پارکها شلوغ است و از آن طرف در بیمارستانها جای سوزن انداختن نیست. این وسط فقط یک عنصر خیلی دقیق و رو به جلو کار میکند؛ کرونا؛ ویروسی که هر روز جانهای جدیدی را به کام مرگ میکشاند.
نهم مرداد، همزمان با ورود کرونای هندی در ایران بود که دبیر قرارگاه مقابله با کرونا گفت: «میانگین رعایت پروتکلهای بهداشتی در اماکن عمومی در بازه زمانی ۳۰تیرماه تا ۶ مردادماه به ۳۹درصد رسیده است.» بابک دینپرست آمارهای دیگری هم داده بود؛ مثل اینکه «میانگین استفاده از ماسک در اماکن عمومی که دربازه زمانی ۲ تا ۹ تیرماه، ۶۹درصد بوده است، در بازه زمانی ۳۰ تیرماه تا ۶ مردادماه به ۴۶درصد تنزل یافته است.» یا «میانگین استفاده از تهویه مناسب در اماکن عمومی به ۴۹درصد رسیده است.»
درمانده بین مردم و مسئولان
سراسیمگیشان برای شروع روزی تازه بیشتر از خورشیدی است که آمدن صبح دیگری را نوید میدهد. نه امروز و دیروز، بلکه یک سال و 7ماه است که قبل از تابیدن خورشید بر سر شهر کرونازده، خودشان را به بیمارستان میرسانند و خیلی بعدتر از غروب آن به خانه میروند. با این حال ناراحت و آشفتهاند که زور و تلاششان کمتر از ویروسی است که میتازد ساعت هنوز به 7صبح نرسیده، 94بیمار کرونایی در حیاط بیمارستان امام خمینی منتظر دیدار با پزشک هستند.
یکی بیحال روی نیمکت نشسته، آن دیگری نقش زمین شده، بعضیها خانوادگی آمدهاند و چندتایی همراه بیمار بدحالیاند که بیرون بیمارستان در ماشین منتظر رسیدن نوبتش است. زینب، پرستار میانسال بیمارستان با روپوش سفید و یک سرم بزرگ در دست، میان این جمعیت بیمار، از اورژانس به بخش میرود و از بخش به اتاق پزشکان.
او آرام و قرار ندارد؛ انگار که چیزی را گم کرده باشد؛ «میدانی قسمت تلخ داستان ما نیروهای درمان چیست؟ اینکه ما هم از مسئولانی که واکسیناسیون را قطرهچکانی و سر صبر دنبال کردند، ضربه اساسی و مهلک خوردیم و هم از مردمی که در رعایت پروتکلها وادادند و بیخیال زدن ماسک شدند و عروسی و مهمانی گرفتند و به سفر رفتند. هیچکدام از این 2گروه باور ندارند که ما درماندهایم. به خدا موضوع فقط خستگی جسم و روح خودمان نیست، ما کلافهایم که هر روز از در بیمارستان جنازه بیرون میرود، غمگینیم که تخت خالی نداریم و دست رد به سینه بیمار بدحال میزنیم. نفسمان بریده از اینکه جوان جوان میآیند و گرد مرگ روی صورتشان مینشیند.»
حیاط بیمارستان شلوغ و شلوغتر میشود. موشک کرونا به شهر اصابت و جانهای زخمی زیادی را روانه بیمارستان کرده، صدای آژیر آمبولانس یک لحظه قطع نمیشود؛ «کابوس همه ما، از آنکه رییس بیمارستان و پزشک متخصص است تا بچههای نگهبانی و خدماتی و رختشویخانه یک چیز شده؛ خواب میبینیم که از جنازهها در بیمارستان کوهی ساخته شده. ای کاش تأثیر حرفهای ما مشمول روزمرگی نمیشد و این عددها که هر روز ساعت 2 از اخبار اعلام میشود، بهشت زهرای شلوغ و داروخانههای بدون دارو عادی نمیشد.»
ماسک نمیزنم چون...
بیرون از بیمارستانها اما شرایط کاملا عادی است؛ انگار نه انگار که کرونای هندی آمده و گوی سبقت را از کرونای چینی ربوده است. شهر روز معمولی دیگری را شروع کرده، کرکره مغازهها یکییکی بالا میرود و کارمندان سراسیمه وارد ادارهها و بانکها میشوند. بعضیها با ماسک و به همان تعداد، بیماسک.
خانم! آقا! چرا ماسک نمیزنید؟ «من تازه کرونا گرفتهام و آنتیبادی دارم»، «پولم کجا بود که هر ماه بابت ماسک بدهم؟»، «با ماسک احساس خفگی میکنم»، «به کسی ربطی ندارد که چرا ماسک نمیزنم»، « اونهایی که ماسک میزدند، بدتر گرفتند»، «این همه ماسک زدیم چه شد؟ دولت و مسئولان به اندازه کافی واکسن خرید؟ کاری کردند؟ مردیم همه مردیم»، «در فضای باز که ماسک نمیزنند»، «هرقدر بیشتر ماسک بزنیم، اینها دیرتر واکسن میخرند» و «ماسک مجانی بدهند، میزنم».
آمار دقیقی در دسترس نیست که نشان بدهد کدام گروه تمایل کمتری به ماسک زدن دارند، مردان یا زنان؟ سالمندان یا جوانان؟ کاسبان یا کارمندان؟ شهروندان ساکن در مناطق بالای شهر یا پایین شهر؟ اما چیزی که در تهران عیان است، زنان و مردانی هستند که در سختترین روز کرونا که 588جان ایرانی از دست رفته، بیمی از ماسک نزدن ندارند.
جیب خالی مردم و قیمت بالای ماسک و الکل
علیرضا بهبودی، پزشک عمومی که صبحها در یکی از درمانگاههای مرکز تهران و عصرها در مطبی در جنوب تهران مشغول طبابت است، بخشی از فرایند معاینات بیماران را به پر کردن یک فرم اختصاص داده است؛ فرمی که نشان میدهد نگاه فرد تا قبل از بیماری به کرونا چه بوده و تا چه حد قوانین بهداشتی را رعایت کرده است؛ «این یک مطالعه شخصی است که در اسفند پارسال با یک جامعهشناس و روانشناس اجتماعی طراحی کردیم و در 7مطب و درمانگاه در نقاط مختلف تهران توسط پزشکان عمومی دنبال میکنیم. بخشی از این فرم توسط ما و بخشی از آن توسط بیمار پر میشود.»
او درباره نتایج اولیه بهدست آمده از این مطالعه میگوید: «تا اول مرداد امسال میزان کسانی که تا قبل از بیماری از ماسک استفاده نمیکردند، 37درصد بود که 20درصد آنها ساکنان مناطق جنوبی تهران و 17درصد مابقی برای شمال و مرکز تهران بودند. همچنین 13درصد مبتلایان مورد مطالعه را کسانی تشکیل میدهند که از ماسک پارچهای غیراستاندارد برای مدت طولانی استفاده میکنند.
در این مطالعه متوجه شدیم برخی از بیماران اگر دسترسی به ماسک رایگان داشته باشند، از آن استفاده میکنند.» بهبودی درباره نتایج دیگر این تحقیق میگوید: « 69درصد مبتلایان افراد شاغلی بودند که حضور در محل کار برای آنها اجباری بوده که در این میان 42درصد را مشاغل آزاد و مابقی را مشاغل دولتی و شرکتهای خصوصی تشکیل میدادند. همچنین تحقیقات ما نشان میدهد که 59درصد بیماران کرونایی یک یا 2بار قبل از ابتلا در یک مهمانی یا دورهمی حضور داشتند و 23درصد پس از سفر درگیر کرونا شدهاند.»
این پزشک عمومی معتقد است، باید دولت و شهرداریها ابزار بهداشتی مانند الکل و ماسک را به شکل رایگان در برخی از نقاط جنوبی و حاشیهای تهران از طریق خانههای بهداشت، مساجد و مراکز ترک اعتیاد در بین مردم توزیع کنند؛ «حاکمیت چقدر برای پیشگیری از شیوع کرونا هزینه کرده است؟ چرا باید سهم درمان از پیشگیری بیشتر باشد؟ چرا در این مدت قیمت ماسک و الکل را کاهش ندادند تا دسترسی برای همه آسانتر شود؟ سرپرست خانوار بعد از ابتلای خود و 2عضو دیگر از خانوادهاش میگوید، قیمت یک بسته ماسک 100تایی، 130هزار تومان است که برای خانواده 4نفره ما در عرض 10روز تمام میشود.
من از کجا بیاورم ماهی 390هزار تومان پول یک ورق پارچه بدهم یا ماهی 200هزار تومان الکل بخرم؟» این روزها کرونا رکورد خود را در ایران میزند. اگر 2هفته قبل با مرگ 200نفر در روز شروع شد و کمکم به 300نفر رسید و اواخر هفته گذشته مرز 400نفر را رد کرد، دیروز به 600 مرگ در روز نزدیک شد. او بیرحمانه میتازد و این اعداد در حال عادی شدن هستند.