زوال دموکراسی آمریکا
جو بایدن، رییسجمهوری امریکا، در نخستین سفر خارجیاش مدام جمله «امریکا بازگشته است» را تکرار کرد. این جمله توصیف چیزی است که او به آن دست یافته است؛ بازگرداندن نقش ایالات متحده امریکا به عنوان کشوری که میتواند دستورکار جهانی را تعیین کند، همکاریهای بینالمللی را موجب شود و جلوی رفتارهای ناهنجار بینالمللی را بگیرد. بنابراین با توجه به جمله بایدن باید گفت که دیپلماسی امریکا بازگشته است اما آیا خود امریکا هم برگشته است؟ این سوال سختی است که باید به آن پاسخ داد.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، نفوذ امریکا همواره بر مبنای ترکیبی از استفاده از قدرت و مدنظر قرار دادن هدف انجام شده است. بایدن با دو دستاورد عمده سفر اخیرش را آغاز کرد؛ نخست اینکه دولت او واکسیناسیون در امریکارا با سرعت انجام داد و امریکا نخستین کشور بزرگی بود که وارد دنیای پساکرونا شد. دوم اینکه او یک لایحه رفاهی بسیار مهم را برای بازسازی اقتصاد آسیب دیده امریکا به واسطه همهگیری به اجرا گذاشت.
اما ایجاد رفاه برای رهبری جهان کفایت نمیکند. دونالد ترامپ تا پیش از همهگیری کرونا یک اقتصاد شکوفا را رهبری میکرد اما نظرسنجیها نشان داده است که ملتهای جهان نه برای او احترامی قائل بودند و نه به نقش امریکا در رهبری جهان احترام میگذاشتند.
تیم جو بایدن کارش را با تمرکز روی موضوعاتی شروع کرد که متحدان امریکا روی آن توافق داشتند. موضوعاتی نظیر تقویت روابط بین کشورهای آزاد، مبارزه با تغییرات آب و هوایی، مواجهه با اقدامات روسیه در اشکال مختلف و ورود به چالش رویارویی با چین. بسیاری از کشورها با رفتار ترامپ در حمله به ناتو اعضایش مشکل داشتند.
ملاقات بایدن با پوتین، چنانکه برخی رسانهها توصیفش کردهاند، دیدار دو ابرقدرت نبود. روسیه ابرقدرت نیست. اقتصاد روسیه در میان 10 اقتصاد برتر جهان نیست و در بسیاری از حوزهها دچار رکود و زوال است. اما این کشور با یازده منطقه زمانی مختلف، یکی از بزرگترین زرادخانههای هستهای در جهان را در اختیار دارد و یک قدرت بزرگ نظامی است که در شورای امنیت سازمان ملل نیز حق وتو دارد. روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین نشان داده است که برای ایفا کردن نقش مخرب در صحنه بینالمللی بسیار اشتیاق دارد. الحق بخشی از خاک اروپا به خاک خود برای نخستینبار از سال 1945، به راه انداختن کمپینهای حمله سایبری در سطحی گسترده و تعقیب و ترور مخالفان خود حتی اگر در خارج از خاک روسیه زندگی کنند، از جمله اقدامات خرابکارانه روسیه بوده است.
بایدن ملاقاتش با ولادیمیر پوتین را به شکلی حرفهای و با مهارت تمام مدیریت و کاری کرد که پوتین بایدن را «فردی بسیار باتجربه» و «سیاستمداری حرفهای و متعادل» توصیف کند. توصیفی که درست نقطه مقابل ترامپ قرار میگیرد. پوتین پس از دیدارش با ترامپ، او را «فردی دمدمیمزاج» که «در لحظه تصمیم میگیرد» توصیف کرده بود. بهرغم رفتار نرمخویانه ترامپ در قبال پوتین، ممکن است رییسجمهوری روسیه ترجیح دهد با رییسجمهوری منطقی طرف باشد تا کسی که یک شومن غیرقابل پیشبینی است. البته واشنگتن هم باید درک کند که رفتارش در قبال روسیه نباید مملو از خصومت بیپایان باشد، بلکه روابط با روسیه به گونهای باشد که در چارچوب آن مشکلات مورد بحث و مداقه قرار میگیرند و دربارهشان مذاکره میشود تا بتوان آنها را مدیریت کرد.
مهمترین خبری که از نشست پوتین و بایدن منتشر شد به موضوع فضای سایبری مربوط بود. مشکل حملات سایبری، جرایم سایبری و بدافزارها بیش از اندازه حاد شده است. با این حال دولتها هنوز یا نتوانستهاند یا نخواستهاند درباره این مشکل دست به اقدام بزنند. وقتی کرهشمالی در سال 2014، حمله گسترده و مخربی را علیه کمپانی سونی صورت داد تا این شرکت بزرگ را به خاطر یک فیلم کمدی درباره کیم جونگ اون، مجازات کند، هفتاد درصد کامپیوترهای این شرکت نابود شد اما دولت امریکا در واکنش به این اقدام، صرفا دست روی دست گذاشت.
بایدن سیاست را در این حوزه بهطور قابل توجهی به جلو پیش برد و برای اولینبار نشان داد که ایالات متحده مایل است از ظرفیتهای سایبری قابل توجه خود برای پاسخ به حملات سایبری روسیه استفاده کند. بایدن لیستی از 16 سیستم حیاتی را که حمله به آنها از نظر امریکا خط قرمز محسوب میشود به پوتین داد و تاکید کرد پاسخ امریکا در حمله به این 16 سیستم به گونهای خواهد بود که میتواند خطوط انتقال نفت روسیه را فلج کند. بایدن و پوتین در نهایت رسیدن به یک نقشه راه هستند. این چرخش سیاست احتمالا ادامه خواهد داشت.
سفر اخیر بایدن سفیری بود که اهداف کم اهمیت اما واقعگرایانهای داشت که بیشترشان هم محقق شد. طبق نظرسنجی که موسسه تحقیقاتی Pew انجام داده امریکا بار دیگر به عنوان یک نیروی سازنده در جهان شناخته شده و میزان محبوبیت آن در سراسر جهان به طرز شگفتانگیزی افزایش یافته است.
اما همه ماجرا تا این حد مثبت نیست. یک جنبه از قدرت امریکا همچنان رو به زوال است و آن بخش به نقش امریکا به عنوان الگوی دموکراسی در جهان مربوط میشود. در پژوهشی که از آن سخن به میان آمد، 57 درصد پاسخدهندگان گفتهاند که دیگر امریکا را الگوی دموکراسی در جهان به حساب نمیآورند. جوانان در سراسر جهان بسیار بیشتر در خصوص نهادهای دموکراتیک در امریکا دچار شک و بدبینی هستند.
در واقع خیلیها متعجب شده بودند که دنیا همچنان برای بازسازی و ترمیم شکستهای دموکراسی، نگاهش به امریکاست. البته این نگاه نشاندهنده ظرفیتهای امریکا برای تصحیح روندها بود. اما تصور کنید اگر بعد از آن رسوایی، حزب جمهوریخواه به جای اینکه نیکسون را محکوم کند، از او استقبال و دلجویی و اصرار میکرد که نیکسون هیچ خلافی مرتکب نشده و حتی قانونی تصویب میکرد تا از اشتباهات خطیر نیکسون حمایت کند، چه اتفاقی میافتاد؟ تصور کنید که اگر کسانی که از حزب جمهوریخواه اخراج میشدند کسانی بودند که از نیکسون انتقاد کرده بودند!
زوال دموکراسی امریکا، واقعی است. این یک پیام یا مشکل تخیلی نیست. تا زمانی که بتوانیم این مشکل را رفع کنیم، مطمئن نیستم بتوانیم بگوییم «امریکا بازگشته است».