وقتی به جمله "من از زندگیم متنفرم " میرسید، چه کاری باید انجام دهید؟
برخلاف تصویری که همیشه خوب جلوه داده شده در ذهن ما از طریق فیلمها، موسیقی پاپ و تلویزیون، واقعیت زندگی میتواند بسیار ویرانگر باشد و ما را ناامید و سردرگم کند.
به گزارش اقتصادآنلاین، اشتباه نیست اگر بگوییم که ما اغلب زندگی را ساده در نظر میگیریم به خاطر نیازی که به پاسخ آرامش در بیابان زندگیمان داریم.
سرانجام، بخش قابلتوجهی از شاهکارهای هنری، فلسفی و ادبی از بدبختی بیرون آمدند. اما چرا زندگی باعث میشود ما احساس بدبختی کنیم؟ هنوز این سوال به طور کامل پاسخ داده نشده است.
زمانی که ما در آن زندگی میکنیم، به طرز عجیبی، اوج آزادی، فرصتها، تنوع انتخابها و کیفیت زندگی است، اما در همان زمان تنهایی، نارضایتی از آن زندگی را از بین میبرد.
برخی فکر میکنند بدبختی در طبیعت ما است، که از همیشه با ما بودهاست، فقط تغییر شکلها و علل آن متفاوت بوده است. توضیحات از شرایط پزشکی گرفته تا آموختههای معنوی متفاوت هستند که به این سوال بیپایان میپردازند که چگونه شادی را پیدا کنیم؟
اما یکی از سختترین بخشهای احساس بدبختی در مورد زندگی این است که بدانید چیزی باید تغییر کند، اما نمیدانید چه چیز و از کجا شروع کنید. این زنجیره بیپایان ناتوانی در عمل میتواند به طبیعت دیگری تبدیل شود اگر در مراحل اولیه کاهش نیابد (یا حداقل تضعیف نشود).
خوشبختانه، اقدامات و روشهای واقعی و تقریباً به طرز مضحکی آسان وجود دارند که میتوانند در سطوح کوچک زندگی اجرا شوند که میتوانند به طور کامل تصویر کلان آن زندگی را تغییر دهند.
زندگی بسیار واقعی است که با گذشت زمان تعریف میشود. زمان به قرنها، دههها، سالها و روزها تقسیم میشود. درک زندگی فرد با نگاه کردن به هر روز، قطعاً دیدگاه و نتیجه ی مثبتتری از آن فرآیند درک و تفکر ایجاد خواهد کرد.
این موضوع بسیار کلیشهای است، اما باید با آن روبهرو شویم و راجع به آن بیشتر بدانیم، بدبختی معمولاً از فکر کردن میآید، یا دقیقتر، با بیش از حد فکرکردن بهوجود میآید.
این ما را به دامی هدایت میکند که میخواهیم از آن آزاد باشیم و خوشبختانه، راههایی برای شکست افکار منفی وجود دارد و جالب است که آنها معمولاً شامل اقدامات خام تقریباً عاری از تفکر هستند.
۱. زود و به موقع بخوابید
باور کنید یا نه، زودتر خوابیدن یکی از بهترین توصیههای روانشناسان برای بهبود کیفیت زندگی است. احساس آرامش، توانایی تمرکز، تفکر به وضوح مسیر رسیدن به حالت روحی بهتر، الگوها و سبکهای تفکر و خلاقیت را ایجاد میکند که همان چیزهایی هستند که نتیجه نهایی رضایت کلی (یا نارضایتی) از زندگی را میدهند.
در دریای داروها و راهحلهای سریع، چرخههای خواب به سادگی دستکم گرفته شدهاند. عادتهای خواب میتوانند درمان و یا علت مشکلات مختلفی باشند که به نظر میرسد ریشه ندارند. خواب نیمی از زندگی ما را تشکیل میدهد بنابراین تقریباً درک این که چگونه اهمیت و ارزش آن از دید دور شدهاست سخت است. به شکلی بسیار واقعی، کیفیت خواب ما تعیینکننده کیفیت روز ما خواهد بود.
اگر ما خودمان را از خواب محروم کنیم، بدقلق بیدار میشویم، بدنمان استراحت نمیکند، مغز تازه نمیشود. در مغز مواد شیمیایی وجود دارند که این کار را انجام میدهند که شبیه پاک کردن زباله از انتهای عصبی و ایجاد فضا برای اطلاعات جدید برای روز بعد است. تعجبی ندارد که ما نمیتوانیم بعد از یک شب بدون خواب خوب فکر کنیم.
برخی تحقیقات علمی نشان دادهاند که میزان خواب در واقع مهمترین عامل در روند خواب نیست، بلکه زمان خواب است. این خود میتواند به سادگی نتیجهگیری شود: اگر در ساعت ۵ صبح به خواب بروید و تا ساعت ۵ بعد از ظهر بخوابید، با این حال احتمالاً خسته از خواب بیدار خواهید شد. براساس این تحقیق، زمان ایدهآل برای اعلام شب در واقع بین ۱۰ تا ۱۱ شب است.
و چیز خندهدار دیگر این است که بسیار مهم است که بین ساعت ۲ صبح تا ۳ بعد از ظهر باید خوابیده باشید، بعد از این ساعت، مغز و بدن آنچه را که از خواب لازم بود را گرفتند و دیگر به خواب نیازی ندارند.
گاهی اوقات، ما فکر میکنیم که چیزی به طور جدی در زندگی ما وجود دارد و ما مشکل را در شغل، شریک زندگی، خانه، در همه، در جامعه میبینیم زمانی که در واقعیت، مشکل میتواند به سادگی با تغییر روال خواب ناپدید شود.
۲. سپاسگذاری و شکرگذاری را تمرین کنید
احساسات منفی معمولاً ناشی از تمرکز بر چیزهایی هستند که ما دوست داریم داشته باشیم یا به آنها دست یابیم، اما به نظر میرسد که شکست میخوریم یا حتی از امتحان کردن میترسیم.
با ترس، شک و تردید و طیفی از احساسات منفی، ما حتی سعی و تلاش خود را برای رسیدن به اهداف مورد نظر انجام نمیدهیم.
به این ترتیب، ما به چیزهایی فکر میکنیم که نمیتوانیم تغییر دهیم (یا فکر کنیم که نمیتوانیم تغییر دهیم)، شکستها، زیانها و همه چیزهایی که از آنها ناراضی هستیم.
این گودال تاریک میتواند ما را به قدری به پایین بکشد که هر روز چیزهای خوب را که در چشم ما هستند را فراموش کنیم. این کار بسیار آسان است، ما باید زمانی که از تمام چیزهای خوب در زندگیمان آگاه هستیم، عذاب نفس خود را داشته باشیم.
قدردانی باید تقریباً مثل یک مراسم انجام شود که بخش جدایی ناپذیری از هر روزمان باشد که در آن ما، صرفنظر از هر چیز دیگری که در جریان است، به خودمان یادآوری میکنیم از تمام چیزهای خوبی که زندگی ما را میسازند سپاسگذار باشیم.
نکته جالب این است که هر چیزی که در حال وقوع است و شما را از نظم خارج میکند، احتمالاً در مقایسه با چیزهای بزرگی که در زندگی شما ثابت هستند، بسیار موقتی است.
این چیزها معمولاً خانواده و دوستان هستند و همچنین مثلاً حتی داشتن یک حیوان خانگی، داشتن یک خانه خوب که همیشه میتوانید به آن برسید هم میتواند حساب شود. که این میتواند به سادگی یک سرگرمی و یا یک آهنگ واقعاً خوب باشد که ما را با احساسات پر میکند.
یکی از بهترین راهها برای مقابله با احساسات بد، تجربیات و شرایطی که در زندگی فرد اتفاق میافتد این است که به چیزهای خوب روی آورد و حس واقعی قدردانی از آنها را در خود پیدا کند.
این طرز فکر باعث میشود که شما احساس بهتری بکنید در نتیجه به طور اتوماتیک عوامل مثبت بیشتری را به زندگی خود جذب میکنید. آن را مانند یک آهن ربا تصور کنید، یک تبادل انرژی.
بسیاری از اوقات، بهترین درمان غم و اندوه و احساس پوچی و نارضایتی در واقع تصدیق تمام چیزهای دیگری است که برای ما شادی به ارمغان میآورد.
احساسات منفی و رویدادها حتی میتوانند زنگ بیداری باشند که در واقع منجر به درک حضور و اهمیت برخی از بهترین چیزها در زندگی فرد خواهد شد.
۳. ورزش کنید
سلامت جسمی و روانی حتی از ارتباط هم بیشتر است، بهتر است بگوییم که آنها درهمتنیده هستند. وضعیت ذهنی میتواند به شیمی مغز ترجمه شود و وضعیت بدن یک عامل مهم و مستعد برای احساس خوب یا بد بودن کلی است.
اگر شما غذاهای ناسالم بخورید، در یک منطقه شدیداً آلوده زندگی کنید، یا به طور کلی هیچ فعالیت فیزیکی نداشته باشید مطمئننا بدن شما در شرایط خوبی نیست و بیش از حد ممکن است که دیگر هیچ جرقهای در ذهنتان زده نشود.
اما مشکل این است که این سبک زندگی واقعاً شامل تمام چیزهای ذکر شده در بالا است که باعث پریشانی جسمی و روانی میشود. بنابراین، تا زمانی که آن تغییر کند، ما باید حداقل به طور جداگانه مسئول رفاه خود باشیم.
این به معنای مقاومت در برابر بسیاری از چیزهایی است که به هر طریقی بدون در نظر گرفتن هر چیزی به ما آسیب میرسانند. البته، قطعاً هیچکس کامل نیست (حتی آنهایی که در شبکههای اجتماعی اینگونه به نظر میرسند)، اما نکته این است که سعی کنید هر روز کمی بهتر باشید.
توسعه یک برنامه ورزشی قطعاً بر خلق و خوی شما تاثیر مثبت خواهد گذاشت و حتی میتواند ظاهر کلی روز شما را تغییر دهد.
دو مشکل اصلی این راهحل عبارتند از:
اول: ورزش کردن از نظر فیزیکی سخت و ناخوشایند است.
دوم: تغییر نمیتواند آنی باشد، زمان میبرد تا تاثیر آن به طور قابلتوجهی احساس شود.
با این حال، ورزش کردن به معنای رفتن به باشگاه سه بار در هفته نیست. چون همیشه مهم است که خود را برای شروع آماده کنید و شروع سختترین کار است، بهترین راهحل قدمهای کوچک است.
شما میتوانید یوگا و یا حتی کلاسهای رقص را انتخاب کنید (یا هر چیزی که فکر میکنید برایتان مناسب است را پیدا کنید) اما نکته این است که میزان فعالیت فیزیکی که به بدن خود میدهید را افزایش دهید. همه در معرض سکون هستند، اما مبارزه با گرایش اساسی به تنبلی واقعاً مراقبت از خود است.
۴. یک چیز جدید رو امتحان کنید
افسردگی اغلب میتواند از یکنواختی خارج شود و در واقع به طور مکرر به عنوان " احساس این که هیچ چیز دیگر برای من اتفاق نخواهد افتاد" تعریف میشود.
راهحل منطقی برای این تفکر بسیار برانگیزاننده به سادگی با امتحان کردن چیزهای جدید اثبات خواهد شد. این یک ایده آرامشبخش برای رها کردن به هر شکلی است و حقیقت این است که ما فرصتهای زیادی را به خاطر راحتی اجتناب از هر گونه تغییر از دست میدهیم.
اما اگر به آن فکر کنیم، بهترین چیزها در لحظات و روشهایی که آمدن آنها را نمیبینیم اتفاق میافتند. همه ی ما این وسوسه مقاومت ناپذیر را میدانیم که فیلمهای بارها دیده شده را تماشا کنیم، به مکانهای یکسانی با یک مردم برویم، اما این در نهایت تبدیل به یک احساس کهنه میشود چون تغییر اجتنابناپذیری است.
با در نظر داشتن همه ی اینها، ما همیشه باید به خودمان یادآوری کنیم که زندگی خود را گاه به گاه با یک تغییر خود جوش غنی کنیم. این نیز میتواند به روشهای بسیار کوچک اما بسیار کارآمد تبدیل شود.
یکی از زیباترین، سالمترین و پربارترین اشکال این نوع تغییر، سفر است. هر ساله، بخش خاصی از زمان باید برای سفر کنار گذاشته شود و این خود مراقبتی نیز هست.
بسته به موضوع پول، زمان آزاد و دیگر موانع بالقوه، مسافرت باید، به طور طبیعی، در قلمرو امکانات فرد سازماندهی شود. به عبارت دیگر، این میتواند یک تعطیلات آخر هفته در جنگل باشد که همانند گذراندن تعطیلات در سفر باشد.
نکته اینجاست که به سادگی میتوان لذت برد و یه حس خوشایندی را تجربه کرد. یک وعده مطلق و تقریباً علمی برای ذهنی است که از سفر بر میشود و کاملاً تازه شدهاست و میتواند با ماری که از پوست کهنه بیرون میآید مقایسه شود.
با این حال، هر شکلی از تغییر، تازه و حتی درمانی است. برای همه چیز، خلاق باشید! یک تغییر پانزده دقیقهای در محیط اتاق میتواند تفاوت ایجاد کند.
یک بازی جدید انجام دهید، به باشگاهی بروید که هرگز نرفتهاید، یک اسکیت بورد بخرید، یک کلاس یوگا انتخاب کنید، تعطیلات آخر هفته را در خارج از شهر با دوستانتان ترتیب دهید.
به مکانهای جدید سر بزنید، با افراد جدید ملاقات کنید، چیزهای جدید را امتحان کنید! متوجه خواهید شد که در حال تبدیل شدن به یک فرد جدید هستید.
۵. اهدافتان را مشخص و تعیین کنید
یکی دیگر از محرکهای مهم احساساتی مانند " همه چیز بیهوده است " این است که قادر به تجسم آینده در ذهن نخواهید بود. گاهی اوقات این لحظات میتواند بسیار ترسناگ و تاثیرگذار باشد که باعث شود مسیری را که زندگیتان در پیش دارید را خوب یا حتی اصلاً نبینید.
برای جلوگیری از این احساس همیشه اهدافی را مشخص کنید که در درجه اول به شما به عنوان حرکتی کمک میکند که این حرکت شما را در طول زمان تحریک میکند.
یک هدف را میتوان به عنوان یک طرح کلی توصیف کرد که تجسم آینده را به طریقی ممکن میسازد و در نتیجه یک حس هدف و واقعیت از زندگی فرد میدهد.
اما با در نظر داشتن این موضوع، تمام اهداف طبق برنامهریزی انجام نمیشوند و به انجام نمیرسد چون هیچوقت به این شکل کار جواب نداده است.
رسیدن به رویاها غیر ممکن است چون لمس کردن ماه درخشان در آسمان غیر ممکن است. اما با این حال، شکست هم نباید ما را به امان خدا رها کند. زیرا در واقع مهمترین بخش داشتن اهداف در واقع داشتن چیزی برای تلاش کردن است.
این احساس تلاش برای چیزی (که گاهی امید نا امیده میشود) یکی از چیزهایی است که واقعاً باعث میشود ما احساس زنده بودن کنیم.
اهدافی که در اینجا پیشنهاد میشوند نیازی نیست که در حوزه شغلی یا در واقع برای برنده شدن جوایز نفر اول در مسابقات باشند. اهداف مفهومی هستند که به طور کامل با دیدگاه فرد از اینکه موفقیت به هر روشی در هر زمینهای است، تعریف میشود.
با این حال میشود هدفهایی همانند پیشرفت در نواختن گیتار یا پیشرفت در یک سرگرمی دیگر میتواند برای روحیه شما بسیار سودمند باشد.
یا حتی به عنوان مثال یک مهارت جدید یاد بگیرید که تواناییهای شما را در زمینه کاری بهبود بخشد، یک لیستی از کتابهایی که میخواهید تا قبل از تمام شدن سال بخوانید تهیه کنید.
تصمیم بگیرید تا در زمینه ی پختن شیرینی یا نان پیشرفت کنید یا حتی حرفهای شوید. این لیست انتهایی ندارد و انتخابهای شما بسیار زیاد است.
به این ترتیب، شما از هر مرحله از مسیر خود جلوتر میروید، اما از همه مهمتر، شما مدیریت میکنید که گذراندن زمان زندگی خود را سازماندهی کنید. با انجام این کار، شما به زندگی خود شکل میدهید. " زمان را هدر ندهید. این چیزی است که زندگی از آن ساخته شدهاست." همقدم و همراه با مسیر جلو بروید.
۶. کمی از وقت خود را در طبیعت بگذرانید
یک روز مرخصی و رفتن به پیکنیک و یا پیادهروی در طبیعت میتواند شما را با موجی زیاد و شگفتانگیز از انرژی مثبت پر کند که به افکار و احساسات مثبت تبدیل خواهد شد. تنها پر کردن ریهها با اکسیژن وضعیت کلی بدن را تغییر میدهد و میتواند یک تغییر کامل در حالت روحی ایجاد کند.
تنها انتخاب یک پارک به جای یک کافه برای داشتن قهوه با یک دوست، تغییر مثبتی در محیط اطراف است که بدن و ذهن شما قطعاً آن را احساس خواهند کرد. ما تمایل داریم که بیشتر روزهای خود را در یک روال عادی که عمدتاً شامل رفتن به سر کار و برگشتن به خانه است، سپری کنیم.
این الگو را با بازدید از نزدیکترین منطقه سبز همانند یک جنگل بشکنید، و یا، احتمالاً چشمان خود را با منظره رودخانه و احساسات خود با نسیم خوشایندی بین درختان درمان کنید.
ما از نظر ژنتیکی بخشی ارگانیک از طبیعت هستیم، اما سبک زندگی مدرن، که شهرها بر آن حکومت میکنند، متاسفانه ما را از بقیه طبیعت جدا میکند.
ما این را در سطحی عمیق احساس میکنیم، اما تشخیص این که آن بر ما تاثیر میگذارد سخت است، زیرا امروزه زندگی حتی به عنوان دشمن طبیعت از نظر فرهنگی پذیرفته شدهاست.
با این حال اگر دچار مشکل هستید و یا به سادگی احساس نارضایتی میکنید، بیرون بروید. سعی کنید خودتان را با سکوتی که تنها با صدای پرندگان طبیعت، حشرات و شاید صدای کودکان در جایی در دوردست قطع شدهاست، احاطه کنید.
هرچیزی میتواند حس خوبی دهد. دراز کشیدن روی علفها، دراز کشیدن زیرنور خورشید و آفتاب گرفتن. این موارد باعث میشود شما دست کم مقداری از هر آنچه که در زندگی میگذرد را به صورت زمان خیلی کوتاهی فراموش کنید.
یک پارک آرام و دنج پیدا کنید، به طرف جنگل پیادهروی کنید و یا اگر به طور ویژه شجاع و ماجراجو هستید به پیادهروی بروید.
تنها گذراندن تعطیلات آخر هفته در کوهستان تغییرات زیادی در سلامت جسمی و ذهنی شما ایجاد خواهد کرد. به خاطر داشه باشید که بهانه بیبهانه! گرمترین لباسهای خودت رو بردارید، یه چادر بگیرید، یه کیسه خواب بردارید و به دل جاده بزنید!
۷. چیزهایی را که به درد شما نمیخورد را رها کنید
وابستگی به گذشته یک گرایش نسبتاً اساسی است که همه در برههای از زمان تجربه کردهاند. اما اگر کنترل نشود، این گرایش میتواند به مشکل حال تبدیل شود.
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، همه چیز تغییر میکند و همیشه چیزهایی وجود خواهند داشت که به عنوان بخشهای جداییناپذیر از ما به نظر میرسند، اما گاهی اوقات زمان آن است که با آنها خداحافظی کنیم.
این برای عادتهایی مثل سیگار کشیدن یا مثالهایی از این قبیل است، اما میتواند حتی مهمتر (و گاهی اوقات حتی غیرقابلتصورتر) برای افراد و روابط باشد.
احتکار پدیدهای است که تصویر خوبی از سو استفاده از تمایل به چسبیدن به امور و چیزها را نشان میدهد.
احتکار طبق تعریف همان رفتار اغراق امیز ما همان کاری که ما کم و بیش انجام میدهیم و به طور طبیعی احساس میکنیم در آن گرفتار شدیم و به آن اعتیاد پیدا کردیم به طور مثال همان سیگار کشیدن یا....
احتکارکننده به کسی میگویند که چیزی را دور نمیاندازد. این را در ذهن خود بخاطر بسپارید و اهمیت دور ریختن هر چیزی که دیگر در زندگی شما هدفی ندارد را درک کنید. احساسات بد اغلب ناشی از وزن سنگین تمام چیزهایی است که برای ما اتفاقافتاده است.
وزن تجربه در طول زندگی گاهی میتواند غیرقابلتحمل باشد. به همین دلیل هرگز از دید اهمیت حفظ بهداشت روانی و عاطفی دور نشوید.
خاطرات مربوط به خاطرات گذشته را باخود نیاورید، به گذشته فکر نکنید و از خود بپرسید که آیا برای چیزی که متعلق به گذشتهاست، خود را فدا میکنید یا نه؟! سعی کنید گذشته را به عنوان سایهای رویاگونه از واقعیت ببینید.
اگر در گذشته زندگی کنید، خواهید دید که زندگی شما بیش از یک زندگی با سایة تیره نیست. احتکار کردن چیزها بسیار ناسالم است، یکی از بیشترین سناریوهای ممکن برای تخلیه شادی دور ریختن یک رابطه سمی است. سوال اصلی در اینجا این است: چرا مردم در روابط بد میمانند؟
پاسخ ساده نیست که اگر پاسخش ساده باشد، راهحل هم نیز ساده خواهد بود و مشکل در وهله ی اول وجود نخواهد داشت. یک مطالعه در نیویورک تحقیقی در مورد دلیل ماندن مردم در روابط ناخوشایند انجام داد.
نتیجه گیری نهایی این بود که بیشتر مردم اگر احساس یا فکر کنند که شریک زندگیشان نمیخواهد جدا شود آنها هم به جدایی فکر نمیکنند و ادامه میدهند.
این یکی از دلایلی است که ارزش فکر کردن دارد و دلیل اصلی دیگر مربوط به رها کردن به دلیلی راحتی است که در قسمتهای بالا ذکر شده است. همه عوامل باید از تصمیم نهایی کنار گذاشته شوند به جز عامل حیاتی که این بهبود یا آسیب رساندن به زندگی شما است؟
این سوال کلیدی در مورد هر چیزی که میخواهید در زندگی خود تغییر دهید، به خصوص برای روابط، صدق میکند. شما باید قدرت و شجاعت را برای رها کردن خود پیدا کنید و این میتواند بهترین و مهمترین تصمیم زندگی شما باشد.
معمولاً، مهم نیست که وضعیت فعلی چقدر برایتان سخت است، اما وقتی شما مرحله سخت ترک کردن را انجام دهید، بزرگترین بار از دوش شما برداشته و همه چیز آسانتر خواهد شد.
الگوی ماندن در محیطهای مضر معمولاً برای روابط به کار میرود اما میتواند محل کار، آپارتمان اجارهای و یا حتی چسبیده به خاطرات گذشته نیز باشد.
همه ما خودمان را در بنبست و بدون هیچ ایدهای از یک راهحل واقعی مییابیم. در این شرایط، یک گزینه عادلانه برای در نظر گرفتن این است که به دنبال کمک حرفهای باشید.
۸. به دنبال کمک حرفهای باشید
کمک حرفهای وجود دارد زیرا حقیقت این است که هیچکس نمیتواند هر مشکلی که به تنهایی پیش میآید را مدیریت کند. چند جلسه با یک درمانگر میتواند به شما توصیههای مفیدی ارائه دهد که ممکن است حداقل باعث جرقه زدن ایدههای جدیدی از یک راهحل احتمالی شود.
جستوجوی کمک در زمانهای سخت، حتی فقط از طرف یک دوست، خود به خود باعث پیشرفت میشود چون به این معنی است که شما در واقع در حال تلاش برای انجام کاری هستید که احتمالاً میتواند به یک راهحل منجر شود.
و اگر به تلاش ادامه بدید، راهحل به طور اجتنابناپذیری برایتان آشکار خواهد شد، حتی قبل از اینکه فکر کنید آن را پیدا خواهید کرد.
اقدام در شرایطی که احساس نارضایتی سادهای از زندگی خود دارید به تنهایی درخواست سختی است. اما همه ما باید هر از چند گاهی واقعیت را بررسی کنیم که اگر راضی نباشیم، هیچ تغییری بهوجود نمیآید اگر آن تغییر را تحریک نکنیم. این به این دلیل است که هر کسی کنترل زندگی خود را در دست دارد.
آگاه بودن از این یک شمشیر دولبه از یک سو، نوید آزادی است؛ اما از سوی دیگر، این وعده مسئولیت تصمیمات و مسیر و شکلی است که زندگی شما خواهد گرفت.
با این حال، تنها درک عمیق این موضوع به شما این توانایی را میدهد که برای غلبه بر تمام موانعی که سر راهتان قرار میگیرند، قدرت پیدا کنید. شادی نمیتواند برای همیشه باقی بماند، اما ناراحتی هم چیز پایداری نیست و نخوهد بود.
مانند مثل فارسی که ماه پشت ابر نمیماند. به دلیل قانون تغییر ذکر شده در بالا، هر احساس یا وضعیتی نمیتواند دائمی باشد. اما این واقعیت نباید کارت تسلی خاطر باشد که بشینیم در گذشته و منتظر بمانیم.
درمان کردن لزوماً به این معنی نیست که شما بیمار هستید. انواع مختلفی از روان درمانگرها وجود دارند و بیشتر آنها ترجیحاً به جای استفاده از دارو به صحبت کردن تکیه میکنند و از آن استفاده میکنند.
آن را میتوان به عنوان مشاوره ی روانی در نظر گرفت که باید طرز فکر شما در مورد چیزها را تغییر دهد.
با این حال، قبل از این که تصمیم بگیرید به دنبال کمک گرفتن باشید، مطمئن شوید که آماده پذیرفتن آن هستید و تمام الگوهای فکری و رفتاری که برای سلامتی شما مضر هستند را رها کرده باشید یا در حال رها کردن باشید.
اگر آماده تغییر نیستید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که زندگیتان نیز همچنین تغییر کند.
نتیجه نهایی:
شروع به بازدید از مکانهای جدید کنید، به موسیقیهای جدید گوش دهید و خودتان را با افراد جدید احاطه کنید و لذت ببرید.
این موارد میتواند به شما در بهوجود آوردن یک معجزه کوچک در زندگیتان کمک کند. اگر از زندگیتان به اندازه کافی و یا به هر نحوی راضی نیستید میتوانید هرچیز مختلفی را که به نظر میرسد کمی کمککننده و سود آور باشد برایتان را امتحان کنید.
بعد از این همه حقیقت این است که تو چیزی برای از دست دادن نداشتهای چیزهایی که زندگیت رو خوب میکنه با تو میمونه افرادی که شما را دوست دارند و شما را فرد بهتری میکنند به هر حال از شما حمایت خواهند کرد. اگر این کار را نکنند، کار درست این است که آنها را هم رها کنیم.
خود را به هر روش ممکن پرورش دهید و شجاعت آن را داشته باشید که راههای سختتر را در پیش بگیرید و تصمیمات سختی بگیرید.