چگونه پس از شکست در کار روحیه خود را باز یابیم؟
بگذارید صادق باشیم و از ابتدا این نکته را بر ملا کنیم: شکست افتضاح است! اما شکست در کار میتواند بدتر از این نیز باشد چرا که پیش روی افرادیست که شما هر روز آن ها را میبینید.
به گزارش اقتصادآنلاین، با این حال این موضوع در محیط کار امری اجتناب ناپذیر است و همچنان که مشکلات زیادی به بار میآورد و سبک زندگی ما را متاثر میکند، بسیاری از ما بیش از آنچه که مورد انتظار است با شکست مواجه شدهایم.
ما دائما بیشتر و بیشتر اشتباه میکنیم حتی بیش از آنکه جرات اعتراف آن را داشته باشیم. این موقعیتها با توجه همکاران به شکستهای ما در کار بدتر نیز میشوند.
این میتواند بسیار چالش بر انگیز باشد تا با چنین اشتباهات و شکستهایی دست و پنجه نرم کنیم، اما چنین کاری بخش مهمی از رشد ماست. بنابراین، قصد دارم تا راههایی را برای بازیافتن روحیه پس از شکست در کار ارائه دهم.
1. شکست در کار امری غیر متداول نیست.
اولین چیزی که باید فهمید این است که شکست در کار اصلا امری غیر متداول نیست.
همانند شما، هرکس دیگر نیز اشتباه میکند. زندگی کاری ما بسیار سریع میگذرد، درخواستها پشت سر هم تلنبار میشوند و به نظر میرسد ما هرگز قادر به رسیدگی به همه آنها نیستیم. بگذار به تنهایی پیش برود. این اشتباهات، خطاها، و شکست ها در کار توسط این رویدادها اجتناب ناپذیر میشود.
فشار به اندازه ایست که هرکسی در هم بشکند، بنابراین زمان را برای احساس شرمندگی بخاطر اشتباهی که در محیط کار کرده اید از دست ندهید.
یاد بگیرید تا شکست در کار را به عنوان بخش اجتناب ناپذیری از فرایندِ جایگاهی که در اختیار دارید بپذیرید تا بتوانید بر احساسات منفی و عواقب بعدی این موقعیتها اجتناب نمایید.
اگر درگیر اشتباهات شخصی یا شکست هستید، فقط به یاد داشته باشید که اشتباهات یا شکستها میتواند درسی برای ما و یادگیری و بهتر شدنمان باشد.
2- غلبه بر موج منفی همراه با شکستها در کار
اگر شما تا کنون در کار شکست خورده اید، میدانید که ایگوی ( ایگو، هویت ساخته خود ماست، هویتی که حقیقت ندارد ) شما در چنین موقعیتهایی هدف قرار میگیرد. این یک حقیقت جهانیست.
اما همانطور که ذکر شد، یاد گرفتن اینکه چگونه میتوانید این شکستها و امواج منفی حاصل از آن را مدیریت کنید میتواند روحیه شما را سریعا برگرداند و شما را روی پا نگه دارد به گونه ای که دفعه بعد دیگر از این فشارها خرد نشوید.
این فرایند به شما کمک میکند تا ناامیدی و شرمندگی احتمالی مرتبط با شکست خوردن را تجربه نکنید و مطمئن باشید که این احساسات منفی شما را برای مدت زیادی درگیر نمیکند.
برای این که این کار را انجام دهید یعنی یاد گرفتن مدیریتِ ناامیدی و منفی نگری ناشی از شکست در کار نیاز به بررسی آنچه رخ داده است دارید.
این بدان معناست که شما نیاز به تفکر در خصوص موقعیت رخ داده دارید. شناسایی چیزهایی که خوب پیش رفته در کنار آنها که خوب پیش نرفته است. چرا آن چیزها خوب پیش رفت؟ چرا آن چیزهایی که بد پیش رفته است بد پیش رفته است؟!
پاسخ دادن به این نوع از سوالات به شما بینش صحیح و خودآگاهی بالاتری خواهد داد. شما را با درسهایی که میتوانید برای بهبود کارتان و بهتر شدنتان در هنگام انجام کارهای مشابه از آنها کمک بگیرید مجهز خواهد کرد.
3. برای امواج منفی آماده باشید
علاوه بر بررسی موقعیت، برخی احساسات رایج مرتبط با شکست در کار وجود دارد. برخی از آنها را پیش از این در این مقاله بازگو کردیم. یادگیری اینکه در تیررس این نوع از تفکرات و احساسات ناشی از انجام یک اشتباه یا خطا در کار دارید ( یا در هر بخش دیگری از زندگیتان ) به شما کمک میکند تا زمانی که آنها سلامت روحی شما را هدف قرار میدهند، بهتر با آنها دست و پنجه نرم کنید.
اینها میتوانند بسیاری از مسائل باشند از قبیل شرمندگی، ناامیدی، تعارض هویتی، احساس بیارزشی و بیفایدگی، احساس اینکه هیچ ارزشی برای اضافه کردن ندارید، احساس این که هرکسی که اطراف شماست از شما بهتر است و ... .
احتمالا لیست بلند بالایی وجود دارد که میتواند در اینجا ذکر شود به خاطر اینکه ما به عنوان انسان به دلایلی علاقه به شکست دادن خود داریم، به خصوص با اشتباهات و شکستهای گذشته مان.
با این وجود، اگر بگذارید چنین اتفاقی بیفتد، این افکار و احساسات، شورشی در مغز شما بر پا خواهد کرد و سلامت روح شما را بر هم میزند. بنابراین، همانطور که برای مبارزه با کسی آماده میشوید، باید تصمیم بگیرید استراتژی برای رویارویی با این احساسات حتی پیش از آنکه بروز کنند را داشته باشید.
با انجام این کار شما جایگاهتان را برای غلبه بر این احساسات مستحکم میکنید. اهمیت این آمادگی را دست کم نگیرید. من یکی از با ارزشترین گامهایی که شخصا به انعطاف پذیری و مقاومتم در قبال شکستهای کاری کمک کرد را مطرح خواهم کرد.
اگر شما امتحان کنید و تلاش کنید تا طرح یا استراتژی منطقی برای زندگی شخصی و خط کاریتان بریزید مهارتهای ارزشمندی را کسب خواهید کرد.
4. تفکر نقادانه، اعتراف، عمل و تکرار
زمانی که استراتژی جدید خود را ساختید، زمان تفکر بر رفتارهای فعلیتان در مواجهه با شرایط ذکر شده است. همانهایی که میدانید بعد از انجام اشتباه منجر به این میشود که غصه بخورید، در موضع دفاعی قرار بگیرید و یا یک بسته بستنی بخورید! تنها برای اینکه خودتان را آرام کنید. بله، میتوانید از استراتژی مذکور استفاده کنید اما اصلا اثربخش نیست.
بنابراین، زمانی را به تفکر در خصوص شیوهی فعلیتان اختصاص دهید. برای چه اینگونه رفتار میکنید؟ آیا این تلاشیست برای پوشش فقدان امنیت درونی که احساس میکنید؟ یا دلیل دیگری وجود دارد؟
زمانی که متوجه دلیل آن شدید، آن را نزد خود اعتراف نمایید و بپذیرید که در گذشته چگونه رفتار میکردید و چه تغییری باید انجام دهید.
از اینجا، شما میتوانید خودتان را مجددا تمرین دهید و از حالت دفاعی و بستنی خوردن خارج شوید و با افزایش خود آگاهی از اشتباهاتی که در زندگی کردید درس بگیرید.
این یک گام اساسی برای یادگیری این است که چگونه روحیه خود را پس از شکست در کار حفظ نمایید. این به این خاطر است که وقتی که این کار را انجام دادید و خودآگاهی به دست آوردید، میتوانید استراتژی جدید را که برای خودتان درست کردید بکار بگیرید و الگوها و عادات رفتاری جدیدی را که بسیار مفیدتر برای رشد شخصی و پیشرفت شماست را در دستور کار قرار دهید.
سپس، آخرین کار تکرار فرایند است. پیشنهاد میکنم که زمانی که در کار شکست خوردید یا برخی اشتباهات در حوزه دیگری از زندگی مرتکب شدید، به این شیوهی تفکر و ارزیابی روی بیاورید.
تکرار این فرایند به شما کمک میکند که استراتژیتان را اصلاح و تنظیم نمایید و به شما کمک میکند تا به عنوان یک شخص رشد کنید.
5. مسئولیت پذیری
همه ما آدمهایی را که در ذهنشان هرگز مرتکب اشتباهی نمیشوند را میشناسیم، بیتوجه به اینکه چه نقشی ایفا میکنند یا چقدر در نتیجه به دست آمده نقش داشته اند.
این افراد اثر انگشت خود را بر جای میگذارند. آنها دیگران را قبل از بیاعتنایی به این مهم که چقدر در خروجی نقش داشته اند مقصر جلوه میدهند.
برای این افراد باید تاسف خورد. نه تنها آنها نوعا توسط همکارانشان به خاطر این رفتار تحسین نمیشوند، بلکه منجر به پیشرفت کندتر افرادی که تمایل به اعتراف اشتباهات ما و پذیرش مسئولیت خود دارند میشود.
سعی کنید زمانی که اشتباه میکنید جزءِ افراد" اثر انگشتی" نباشید، به خصوص وقتی که شکستی در محیط کار است چرا که هیچکس دوست ندارد با کسی که مسئولیت کارهایش را به عهده نمیگیرد و یا از کارها و تصمیمات خود شانه خالی میکند همکار باشد.
قابل قبول است که همیشه پذیرفتن سرزنش و اقرار به اشتباهات آسان نیست، مخصوصا وقتی اقدامات شما نتایجی را به دنبال داشته باشد. اما این مقدار از مسئولیت پذیری برای رشد و توسعه فردی شما بسیار مهم است.
بازیافتن روحیه پس از شکست در کار
اگر یک پیام باشد که بخواهم از این مقاله دریافت کنید این است که بسیار در مورد خودتان، شکستهایتان در کار و اشتباهاتتان در زندگی یاد بگیرید. اما برای این کار، نیاز به یاد گرفتن این موضوع دارید که بر امواج منفی ناشی از این اشتباهات غلبه و راههای اثربخش برای دست و پنجه نرم کردن با آنها ایجاد کنید.
یاد بگیرید که به این اشتباهات به چشم فرصتهایی برای رشد شخصی نگاه کنید. اگر بتوانید، بسیار در ماجراجوییهای شخصی خود موفق خواهید شد.
چگونه زمانی که کنترل اوضاع از دستتان خارج شده است زندگی خود را به حالت عادی بازگردانید؟
آیا از اینکه چگونه زندگی خود را به حالت عادی برگردانید حیرانید؟
اولا، شما نیاز دارید تا از خودتان یک سوال بپرسید: کنترل چیست و در حال حاضر برای شما چه معنایی دارد؟
آیا به معنی داشتن تعادل مناسب بین زندگی شخصی و حرفه ایتان است؟ یا بیشتر در خصوص داشتن مهارت تصمیم گیریهای سریع است؟ کنترل برای هر شخص تعریف متفاوتی دارد و هر چند وقت یک بار ما اجازه میدهیم این کنترل از دستمان در برود.
به محض اینکه کنترل از دستمان لیز خورد ما دو گزینه داریم؟ آن را سفت بچسبیم یا آن را تماما رها کنیم، که منجر به اثر دومینویی خواهد شد.
تام را به عنوان یک مثال اثر دومینویی در نظر بگیرید.
تام شغل بسیار خوبی دارد و به طور منظم به باشگاه ورزشی میرود. او وعده های غذایی منظم و سالمی دارد.
اگرچه سفت و سخت از یک رژیم غذایی پیروی نمیکند از آنچه در بدنش میگذرد آگاهی کامل دارد. او یک همسر دوست داشتنی در خانه دارد و همچنین عکاسی را به عنوان یک سرگرمی خارج از کارش دنبال میکند چرا که سرگرمی اش او را خوشحال میکند.
حالا، تام اخیرا پروژه ای در کار دریافت کرده است و این پروژه او را تحت فشار قرار داده است. او حالا ناهارش را بر روی میز کارش میخورد و تمام روز مشغول است. او خود را از معاشرتهای اجتماعیش کنار کشیده است.
شام سالگرد ازدواج با همسرش را به تاخیر انداخته است و دیگر به باشگاه نمیرود. او به خودش میگوید، وقتی تمام شد دوباره از نو شروع میکنم، و به تمرکزِ صرف بر پروژه ای که در دست دارد ادامه میدهد.
ماهها بعد، تام پروژه اش را تمام کرده است و یک پاداش عالی به خاطر کوشش سختش به خود داده است.
اگرچه تام احساس موفقیت میکند اما او احساس قطع ارتباط دارد. دایرهی دوستانش بدون او جمعها را برگزار میکنند. او با قطع رژیم و باشگاهش چند کلیو اضافه وزن آورده است و اگرچه شام سالگرد ازدواج با همسرش را برگزار کرد، همسرش اما از وضع پیش آمده راضی به نظر نمیرسد.
نتیجه اخلاقی این داستان این است که زمانی که ما شروع به بیاعتنایی و رها کردن مسائل و آدمهای مهم زندگیمان میکنیم، حتی اگر موقتی باشد، احساس میکنیم کنترل از دستمان خارج شده است. در این اوقات است که شما ممکن است از اینکه چطور همه چیز را سر جایش برگردانید متحیر شوید.
همچنین مسئله این است که بفهمید زمانی که چیزی را کنار گذاشتید، به راحتی چیزهای دیگر را هم رها میکنیدکه منجر به حس عدم تعادل در شما میشود.
اگر چنین اتفاقی افتاد، چیزهایی است که میتوانید برای برگشتن به حالت نرمال، حذف عادات بد و زندگی عادی انجام دهید.
1. زندگیتان را ممیزی کنید
ممیزیهای زندگی بسیار به اعمال توجه به حوزه های مختلف زندگیتان کمک میکند، شغل، روابط خصوصی، روابط خانوادگی، سلامت احساسی، سلامت جسمی، مسائل مالی، مسائل معنوی، و خلاقیت.
زمانی که تمایل دارید زندگیتان را به حالت عادی برگردانید، بهترین کار این است که ارزیابی کنید الان در چه نقطه ای قرار دارید.
نسخههای بسیاری از ممیزی زندگی وجود دارد و این راجع به پیدا کردن روشی است که برای شما عمل میکند. در حالی که ممکن است برخی ترجیح دهند بر روی یک نمودار کار کنند که مشابه چیزیست که به آن "چرخه ی زندگی" میگویند، برخی دیگر ممکن است تمایل داشته باشند به لیستی از سوالات پاسخ دهند.
زمانی که به نظر میرسد مسائل در حال خارج شدن از دست است، معمولا نشانه ای از طرف کیهان است که شما باید با خودتان محاسبه کنید تا به مسیر عادی برگردید. برخی اوقات، زمانی که زندگی به حاشیه میرود و مشغولیت جایش را میگیرد، ما حوزههای حیاتی و مهمی که منجر به فدا شدن سلامتمان میشود را رها میکنیم و زمان و انرژی مان را بر روی روابط و چیزهایی میگذاریم که ما را ارضا نمیکنند.
اولین گام برای بازگشت کنترل زندگیتان این است که بررسی کنید و ببینید چقدر در این حوزههای مهم زندگی خوشحالید. افراد موفق آنهایی هستند که میتوانند با خود در خصوص نقاطی از زندگی شان که نیاز به کار بیشتری دارد صادق باشند.
2. اعتماد به نفس خود را بازیابید
اعتماد به نفس ریشه ی نمایش روزانه و بلندمدت شماست. نمایش شما فراتر از بلند شدن از خواب و رفتن به سر کار است؛ بلکه منظور داشتن نیات و اهداف روزانه است.
زمانی که مسائل در حال خارج شدن از کنترل ماست، به دلیل فقدان شفافیت روحی و جسمی است. اگرچه اعتماد به نفس به نظر عنصری غیرقابل لمس برای در دست گرفتن میرسد، از آنچه فکر میکنید به دسترستان نزدیکتر است.
به چیزهایی که به شما اعتماد به نفس میدهد فکر کنید و چیزهایی را که با آن همبستگی دارید را پیدا کنید.
اگر آن داشتن احساس خوب در مورد بدنتان است، به یک برنامه تناسب اندام متوسل شوید. اگر دانش است، از آنهایی که تحسینشان میکنید یاد بگیرید، یا به استادی که تمایل به کار کردن با وی را دارید رجوع کنید.
زمانی که به نمایش روزانه تان مسلط شدید، میتوانید کنترل دیگر حوزههای زندگی را نیز در دست بگیرید.
3. یک سطل اشغال برای مغز خود بسازید
به طور میانگین ما 50000 تا 70000 فکر در روز داریم. اگرچه دنبال کردن تک تک افکاری که به ذهنتان خطور میکند غیرممکن است، هنوز هم لیست غیرقابل کنترلی از این افکار در خودآگاهی ما رژه میرود، که میتواند زمانی که میخواهید بدانید چگونه به زندگی عادی برگردید سد راه شما شود.
برخی از این افکار الهام بخش یا هیجان انگیزند، در حالی که برخی دیگر استرس زا هستند به گونه ای که میتوانند سد راه در دست گرفتن کنترل اوضاع شوند و نهایتا، لیست بلندبالایی شامل چیزهایی که انجام میدهید، امورات روزمره، پیغامها، افرادی که میبینید، ایدههای پروژه ای و ... وجود داشته باشد.
تخلیه ی مغز به پاک کردن ذهن، کمک میکند و فرصتی برای آوردن تمام آن ایدهها و افکاری که منجر به کنترل زندگی میشود بر روی کاغذ است. با آزاد کردن بخشی از آن فضا، شما بهتر میتوانید تمرکز کنید.
دفعهی بعدی که احساس کردید ذهنتان مغشوش است یا احساس میکنید اوضاع از کنترلتان خارج شده است، 15 الی 20 دقیقه تخلیهی مغز انجام دهید. این تمرین ساختار خاصی ندارد.
در عوض، آن را به صورت روان انجام دهید و هر آنچه به ذهنتان میآید را بنویسید.
پس از آن میتوانید نت بردایهایتان را بررسی کنید و آن ها را به دسته بندیهای مختلفی اولویت بندی نمایید.
4. چیزهای کوچک را سازماندهی نمایید
زمانی که احساس میکنید که کنترلی بر مسائل عمدهی زندگی خود ندارید، همواره به خاطر داشته باشید که بر چیزهایی که اطراف و دم دستتان است کنترل دارید. این یعنی کنترل بر این موضوع که خانه تان چقدر تمیز است، چقدر کشوهایتان مرتب است، چقدر رژیم سالمی دارید، چقدر پول خرج میکنید، چقدر خانواده و دوستان خود را میبینید و ... .
چیزهای کوچک میتوانند به شما در بازیابی کنترل زندگی کم کنند و استرسها را کم نمایند. این جاییست که برای یادگیری بازگرداندن کنترل زندگی بسیار مناسب است.
5. هدفتان را تعریف کنید
باز تعریف یا شناسایی هدف ریشه ایست که باید در شما کاشته شود، در واقع هستهی ساختِ انگیزه شماست.
شیرجه در خودآگاهی میتواند به شناسایی یا تعریف هدف کمک کند و آن هستهی تشکیل دهنده شماست. حتی در هوای ناملایم، درختان تمایل به ایستادگی دارند، علیرغم اینکه چقدر باد و باران قوی به نظر میرسند.
زمانی که هدفتان را تعریف کردید، پایهی قوی را برای خودتان میسازید.
زمانی که چیزها به نظر پیچ در پیچ میرسند، به هدفتان برگردید و لذتی که از آن به شما دست میدهد. بگذارید چنان در شما ریشه کند که تلاش کنید زندگی را به حالت عادی برگردانید.
6. مدیریت زمانتان را ارزیابی کنید
مدیریت زمان یک مهارت زندگی است و چیزی است که سالها طول میکشد تا در آن تبحر پیدا کنید. هیچ چیز اشتباهی در این که بخواهید در چندین پروژه همزمان کار کنید وجود ندارد، اما مانند هرچیز دیگر، باید در خصوص تعدیل و میزان کارها فکر کنید.
روزتان را ارزیابی کنید و ببینید اگر میخواهید به زندگی عادی برگردید چقدر از زمان و انرژی شما به حوزه ها و فعالیت های خاصی متمرکز میشود.
برای مثال مراجعه کننده ای داشتم که دو شغله بود. او همیشه خسته بود و خود را تحت فشار مییافت چرا که هیچ وقتی برای رسیدگی به خود نداشت. او تنها یک روز خالی داشت و بسیار از نظر احساسی، روحی و حتی جسمی تحت فشار قرار داشت.
برای یک هفته، من از وی خواستم که بنویسد چه مقدار زمان در واقع برای انجام فعالیتهای متفاوتش میگذارد. شامل کار، تفریح و ماموریتهای محوله. بعد از آوردن آنها بر روی کاغذ یافتیم که کارش 75 ساعت از وقت او در هفته را میگیرد و 14 ساعت اضافه بر سازمان نیز صرف رفت و آمد میشود.
او تنها به طور میانگین 5 ساعت خواب در شب داشت و قرارهای کاریش را بین شیفتهای کاریش انجام میداد که نهایتا 1 روز برای گذران وقت با خانواده اش مییافت.
گام دیگر توجه به زمانی که او میگذاشت بود و این مهم که آیا داشتن دو کار با توجه به فرسودگی جسمی و روحی ارزشش را دارد؟ سپس ما به دست آوردیم که در واقع چه مقدار عایدی دارد.
پس از درک یک تصویر واضح از وضعیت موجود، از او پرسیدم که آیا میارزد که دو شغله باشد؟ او پاسخ داد: خیر.
گاهی اوقات نیاز است که امور را تجزیه کنید و ببینید کجا زمانتان در حال سپری شدن است. و آیا با نیازهای شما هماهنگ است یا خیر.
7. زیاد به خودتان سخت نگیرید
زمانی که به نظر میرسد مسائل علیرغم میل ما پیش میرود، گاهی ما فورا فشاری را بر روی خود میگذاریم که فورا شرایط را به حالت اولیه بازگردانیم، که میتواند اثر منفی بر سلامت روان ما داشته باشد.
اگرچه هیچ راه حل واحدی برای کمک به یادگیری بازگشتن به شرایط عادی به صورت یک شبه وجود ندارد، باید درک کنید که این مسئله، یک سری گامها به سمت یک هدف مشخص است.
روتین ها با صبوری و ثبات قدم به وجود آمده است. اقداماتی که شامل واژهی "مجدد" هستند، مانند انجام مجدد، ابداع مجدد، ارزیابی مجدد، به معنی انجام دوباره یا متفاوت چیزهاست. باید بدانید این فرایند زمانبر است. زمان چیزیست که شما در ابتدای کار به آن نیاز دارید.
حرف آخر
زمانی که به نظر میرسد زندگی خارج از کنترل است، نشانه ای بر نیاز به کشیدن ترمز و ارزیابی مجدد جایگاهتان در زندگی است. اغلب اوقات، زمانی که مسائل شروع به هجوم در آن واحد میکنند، این نشانه ایست که ما تعادلی که زندگی ما را متمرکز میساخت را از دست داده ایم.
کسب تعادل یک درس بلندمدت است و با رویدادهای مهم زندگی و در طول زمان تغییر میکند. دفعه بعدی که احساس کردید که همه چیز در آن واحد در حال رخ دادن است، بدانید که این فرصتی تازه است که دوباره بسازید و کنترل را به دست بگیرید.