درخواست طلاق از شوهر رشوهگیر
رشوهگرفتن کارمند یک اداره دولتی به بهای پایان زندگی مشترکش تمام شد؛ زندگیای که هنوز شروع نشده بود، به درخواست روژین به یکی از پروندههای طلاق در دادگاه خانواده تهران ختم شد و مرد عاشقپیشه مجبور شد که برای همیشه از همسرش جدا شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، وقتی قاضی علت این دادخواست را از این زوج پرسید، زن جوان رشتهکلام را در دست گرفت. او درباره ماجرای زندگیاش گفت: آقای قاضی شوهرم یک خلافکار است و نمیتوانم به او اعتماد کنم. او خلاف کرد و باعث آبروریزی من شد. از وقتی این موضوع را متوجه شدم دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم. شوهرم کارمند یک شرکت است. ما دو سال پیش با هم آشنا شدیم.
او را در یک مهمانی دوستانه دیدم و بعد از مدتی آشنایی روزبه گفت که عاشق من شده و از من خواستگاری کرد. من هم به او علاقه داشتم. از همان ابتدا او را یک مرد با اخلاق تصور میکردم و یکی از دلایلی که خیلی زود تصمیم به ازدواج با او گرفتم نیز همین بود. من به این مسائل خیلی اهمیت میدهم و متنفرم از افرادی که سمت کارهای خلاف و غیرقانونی میروند حتی اگر به ثروت زیادی برسند. از آنجایی که تصور میکردم روزبه مرد بااخلاقی است، قبول کردم با او ازدواج کنم.
خودش هم میداند که از همان ابتدا توقعات بیجا نداشته و زندگی ساده را دوست داشتم. خودم هم سر کار میروم و میتوانستم کمک خرج زندگی باشم ولی یک ماه پیش پی به موضوع وحشتناکی بردم. روزبه به من گفت که برای انجام یک کار اداری غیرقانونی رشوه گرفته است. مهم نبود که اینکارش چقدر خلاف بود، مهم این بود که او رشوه گرفته بود. وقتی فهمیدم تمام دنیا روی سرم خراب شد.
احساس میکنم او خلافکار است و دیگر به او اعتمادی ندارم. من از مرد فریبکار بدم میآید و احساس میکنم که اگر ادامه دهم در زندگی مشترک سر مرا هم کلاه خواهد گذاشت. دست خودم نیست نسبت به این موضوع بهشدت حساسم. روزبه هم با اینکه حساسیت مرا میدانست باز هم دست به این کار زد. میگفت میخواهد خرج عروسیمان را تامین کند. ما قرار بود یک مهمانی ساده و خودمانی بگیریم. هزینه این مهمانی آنقدر بالا نبود که بخواهد دست به چنین کاری بزند. او طمع کرد و من هم میخواهم از این مرد طمعکار برای همیشه جدا شوم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را زیادی بزرگ کرده است. من کار غیرقانونی انجام ندادم. هرچند از همین کارم هم پشیمان شدم فقط پولی را از کسی گرفتم که کارش را زودتر انجام بدهم. خواستم با همسرم صادق باشم، برای همین این موضوع را به او هم گفتم اما جنجال بهراه انداخت. من عاشق همسرم هستم و نمیخواهم از او جدا شوم ولی او یک ماه است که با من حرف نمیزند و اصرار به طلاق و جدایی دارد. هرچه سعی کردم کاری کنم که او مرا ببخشد، فایدهای نداشت. دیگر اصرار بینتیجه است برای همین هم مجبور شدم به دادگاه خانواده بیایم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار زن جوان را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و این زوج را به مرکز مشاوره خانواده فرستاد.