۵ گام برخاستن سریع پس از اینکه زندگی شما را بر زمین کوبید
زمانی که زندگی شما را به زمین میزند، آیا سریعا برمیخیزید یا در احساساتتان غرق و تسلیم میشوید؟ اگر با ضربههای زندگی دست و پنجه نرم میکنید باید بدانید شما تنها نیستید. هرکسی در زندگی خود دورههای چالش برانگیزی را پشت سر گذاشته است.
به گزارش اقتصاد آنلاین، فکر میکنم میتوانیم بر سر این موضوع موافق باشیم که شما هرگز نمیدانی که زندگی چه چیزی به سمت شما پرت میکند. زندگی یک ترن هوایی بزرگ است که بالا و پایین میرود.
زمانهایی فرا میرسد که شما احساس می کنید بر فراز دنیا هستید، در حالی که دیگر اوقات، ممکن است احساس کنید که در قعر آن به سر میبرید. اغلب ما میان این دو سوی زنجیره در نقاطی از زندگی مان تاب میخوریم. بازی با ناشناخته سفر زندگی را هیجان انگیز و در عین حال رعب آور می نماید.
اگر شما به زندگی عزیزتان بچسبید با این نگاه که زندگی باید خطی و هموار باشد، شما در یک بیداری مذبوحانه قرار دارید. زمانی که اتفاقات بد رخ میدهد، طبیعی است که احساس افسردگی به ما دست دهد. ممکن است به دام این بیفتید که اوضاع هرگز بهتر نخواهد شد. متاسفانه، این ذهنیت، مهمترین چیزی است که بسیاری از مردم را در یک جا متوقف میکند و به آنها القای قربانی بودن میکند.
این جاده ناهمواری که ما در زندگی با آن مواجه میشویم در واقع رشته بی پایانی از پستی ها و بلندی ها، موفقیت ها و شکست ها، عقب نشینی ها و بازگشتن ها است. به این دلیل ضروری است که عضلات انعطاف پذیری داشته باشید.
سفر شخصی من پس از برخاستن
می دانم چقدر دشوار است که پس از زمین خوردن، خود را از آوار بیرون بکشیم. نقطه پست زندگی من بسیار زشت بود. من آماده آن نبودم. مانند یک تن آجر به من ضربه زد و مرا نا امید در گوشه ای رها کرد.
یک آسیب مغزی این کار را با شما میکند. دوست دارم آن را "ترومای ساکت" خودم بنامم. در بیرون، من کاملا نرمال به نظر می رسیدم، در حالی که در درون، احساس می شد که به آرامی در حال مردنم. در مبارزه ای با مغزم بودم. احساس میشد نمی توانم برنده شوم، اهمیتی نداشت چقدر سخت تلاش می کنم. سیستم عصبی من در یک جا قفل شده بود. این نبود تا زمانی که من به طور عمیقی به هوش جسمانیم متصل شدم که شروع کردم از جایگاه یک قربانی بی پناه به یک پیروز مبارزه ی زندگیم تغییر کنم.
بزرگترین ضربه زندگی من، انعطاف بدنی، ذهنی و احساسی من را امتحان کرد. با این وجود، در سر تا سر آن، قابلیت بازگشت به حال اول، مرا سر پا نگاه داشت. این تجربه ی وحشتناک به دلایل زیادی بزرگترین هدیه ی من شد. توانایی اتصال به ذهنم، جسمم و روحم را به شکل تازه ای داد. از همه مهم تر، مرا به سمت هدف زندگیم هدایت کرد.
امروز، من بنیانگذار و کارگردان You 2.0 هستم، یک جنبش درمانی رقصیدن که به زنان کمک می کنند آشفتگی هایشان را جهت دهند به گونه ای که ترومایشان درمان گردد و در برابر ضربات زندگی مقاوم تر شوند.
تجربه شخصی من می گوید، هدف انعطاف پذیری تنها بازگشت سریع به میدان نیست. بلکه، در خصوص یادگیری این موضوع است که چگونه به جلو حرکت کنیم. به منظور جلوگیری از رخ دادن دوباره اشتباهات مشابه، تنها ساختن خودتان کافی نیست. باید یک گام فراتر بگذارید و در زمان های دشوار معنا پیدا کنید به گونه ای که بتوانید رنجتان را به یک فرصت تبدیل نمایید.
اهمیت انعطاف پذیری
آیا تا به حال از اینکه چرا برخی افراد سریع تر از چالش ها بر می خیزند در حالی که برخی دیگر می افتند و نمی توانند از جایشان بلند شوند فکر کرده اید؟ به دلیل انعطاف پذیری است. انعطاف یا برگشت پذیری فرایند، سازگاری خوب در مواجهه با ناملایمات، تروما، تراژدی، تهدیدها یا منابع مهم استرس.
چگونگی مواجهه شما با موانع، تا حد زیادی به سطح موفقیت شما در زندگی بستگی دارد. به این دلیل است که مهم است ذهنیتی انعطاف پذیر را دارا باشید. بزرگترین چیز در خصوص انعطاف پذیری این است که صفتی است که می تواند آموخته و با عمل مداوم بهره برداری شود. مانند یک عضله، باید هر روز آن را ورزش بدهید.
به خاطر داشته باشید که داشتن قابلیت برگشت پذیری در برداشتن موانع از سر راه معجزه نمیکند؛ با این وجود، به شما توانایی سریع تر برخاستن را میدهد به گونه ای که بتوانید برای لذت بردن از زندگی در بالاترین حد آن بازگشتی شکوهمندانه داشته باشید.
به قول دکتر استیو مارابولی: "زندگی آسانتر نمی شود یا بخشنده تر نمی شود؛ ما قوی تر و مرتجع تر میشویم."
5 گام برای برخاستن زمانی که زندگی شما را به زمین کوبید
زمانی که احساس می کنید قدرت کافی برای مواجهه با اوقات سخت زندگی را ندارید. من به شما می گویم آنچه را که انجام می دهید. یک لحظه توقف کنید و به یک سختی که در گذشته آن را متحمل شدید فکر کنید.شما هنوز ایستاده اید. فکر می کنید چرا؟ چه چیزی در شخصیت شما بود که اجازه داد از این لحظات سخت عبور کنید؟
من استدلال می کنم که مردم به خودشان این باور را ندارند که چقدر انعطاف در طول زندگی از خود نشان داده اند. اهمیتی ندارد چند بار زمین خوردید. تنها چیزی که مهم است این است که برخیزید. من حقیقتا ایمان دارم که شما هرگز نمی دانید چقدر در واقع قوی هستید تا زمانی که قوی بودن تنها گزینه شما باشد.
من یک شاهد زنده از این موضوع هستم که شما می توانید یک سقوط را تبدیل به زندگی سرتاسر هدفمند نمایید. با این وجود، باید باور داشته باشید که چنین چیزی برای شما ممکن است. در اینجا به 5 گام برای برخاستن سریع پس از اینکه زندگی شما را بر زمین کوبید می پردازیم.
1. تجربیات دشوار را مجددا تعریف کنید
بگذارید با آن رو به رو شویم.وقتی زندگی به ما ضربه ای کوبنده وارد میکند، بسیار نا امید کننده است. در این وضعیت، آسان است که در وضعیت رقت آوری قرار بگیریم و زمین و زمان را به خاطر مشکلاتمان مقصر بدانیم. ندای درونی "چرا من؟" ممکن است در سر شما صداهای بدی ایجاد کند.
با این حال، تنها به این دلیل که از ریل خارج شدید، به این معنی نیست که تماما شکست خورده باشید. مایلم به خودم 5 دقیقه فرصت دهم تا در نا امیدی ام غوطه بخورم و پس از آن، برمی گردم تا یک گانگستر احساساتی باشم.چطور این کار را میکنم؟ با تعریف مجدد تفسیرم از یک تجربهی منفی.
طرح مجدد یعنی تغییر نگرش یا صحبت با خویشتن در خصوص یک رویداد استرس آور. به جای گفتن این که "من تسلیمم" یا "من یک بازنده ام"، ندای درونیتان را عوض کنید و چیزی شبیه به این را بازگو کنید: "این صرفا یک وقفه در پیشرفت من است. من از آن عبور خواهم کرد چون آدم قدرتمندی هستم."
همه چیز به تعریف شما از تجربه تان در زندگی برمی گردد، هم خوب هم بد. رویدادهای استرس زای زندگی صرفا فرصتهایی برای رشد و فراتر از آن هستند.
2. از خودتان دلسوزی نشان دهید
من باور دارم دلسوزی برای خویشتن به شما کمک می کند تا با چالش های زندگیتان آسانتر و بزرگمنشانه تر رو به رو شوید. اهمیتی ندارد با چه مانعی در زندگیتان مواجه شده اید، خودتان را در مورد آن سرزنش نکنید.
چه چیزی بود که تحت کنترل شما بود و چه غیر از آن، از خودتان دلسوزی برای خویشتن نشان دهید. وقتی زمانی میگذارید تا با خودتان مهربان باشید، دارید این ایده را تقویت می کنید که شایسته ی این هستید که با شما درست برخورد شود.
بدترین چیزی که می توانید انجام دهید این است که خودتان را سرزنش کنید. این راهی است که حتما منجر به تجربه ی احساساتی چون شرم می شود که باری سنگین تر از حد تحمل به دوش شما می گذارد.
دلسوزی برای خویشتن این واقعیت را که شما لحظه ای ناسالم را در حال سپری کردن هستید تصدیق می نماید، نه یک زندگی ناسالم را. شما همیشه این انتخاب را دارید که لحظه ی آتی را رقم بزنید.دفعهی بعدی که آشوبی در زندگیتان به پا شد، از خودتان بپرسید به چه چیزی نیاز دارید تا زمانی که همه چیز در محیطتان ناملایم به نظر میرسد احساس بهتری داشته باشید.
نشان دادن عشق به خودتان یعنی تصدیق و پذیرش اینکه نه شما کامل و بی نقص هستید و نه زندگی! تمام کاری که می توانیم انجام دهیم این است که بهترین خودمان را ارائه دهیم. اتخاذ چنین ذهنیتی به شما این امکان را میدهد تا چالش ها را بیطرفانه تر ببینید و در عوض احساس کنترل بیشتری نسبت به زندگیتان داشته باشید. در انتهای روز، نمی توانید واکنش دیگران یا آنچه دنیا به شما می دهد را کنترل کنید. با این حال همواره می توانید بر دنیای درونتان مسلط باشید.
3. مسئولیت زندگیتان را به عهده بگیرید
اگر مسئولیت وقفه های زندگیتان را به عهده نگیرید، از تمام مشکلات شانه خالی می کنید و در عوض خودتان را بی اختیار خواهید کرد. یک وقفه یا مانع ممکن است تقصیر شما نباشد. با این وجود، به این معنا نیست که اختیار را از خودتان سلب کنید. زمانی که اتفاقات ناخوشایندند، جرات می خواهد که بگویید "مسئولیتش با من است."
گذاشتن زمان و انرژی برای اوقات تلخی در قبال یک موقعیت تنها اتلاف آن است. شما نمی توانید در زندگی پیش بروید اگر زمین و زمان را به خاطر مشکلات سرزنش کنید.
از بهانه جویی تحت هر شرایطی بپرهیزید و نقشی که در موقعیت بازی می کنید را شناسایی کنید. این حالتی است که شما می توانید احساس کنید که این قدرت را دارید که از اشتباهاتتان درس بگیرید و سریعا پس از زمین خوردن بلند شوید و به میدان برگردید.
به قولِ اریکا جونگ: "افسار زندگیتان را در دست خود بگیرید و ببینید که چه اتفاقی میافتد؟ یک امر وحشتناک: هیچکس مقصر نیست.
4. روزنه امید را پیدا کنید
زندگی به شیوه های بامزه ای عمل میکند. چیزی که ممکن است بدترین در جهان به نظر برسد ممکن است که در خفا یک رحمت از جانب خدا باشد. آیا واقعا زندگی شما را به زمین زده است؟ یا صرفا می خواهد شما را به سمتی دیگر هدایت کند؟ لحظه ای که مسائل به دلخواه ما پیش نمی روند، اغلب تمایل داریم تا آن را به عنوان یک چیز بد ببینیم. اما اگر اینطور نباشد چه؟
با نگاه کردن به وجه روشن یک موقعیت دشوار، احساس می کنید اختیار بیشتری برای پیدا کردن یک راه حل دارید. تحقیقات نشان داده اند که داشتن یک چشم انداز روشن در موقعیت های دشوار نه صرفا پیش بینی کننده ی خوبی از قدرت برگشت پذیری است، بلکه مهمترین پیش بینی کننده ی آن است.
افراد خوش بین همیشه به موانع و چالش ها به عنوان فرصت های بهبود خود نگاه می کنند. اگر شما می توانید نیمه ی پر لیوان را نگاه کنید، مجموعا فرد خوشحال تری خواهید بود، بی توجه به ضربات سنگین زندگی.
5. دوباره و این بار به درستی برخیزید
زمانی که زندگی شما را به زمین زد، همواره دو انتخاب دارید- بلند شوید و به سمت جلو حرکت کنید یا روی زمین بمانید و شکست را بپذیرید. شما را تشویق می کنم که هر افتادن را یک فرصت تکامل به یک بشر خردمندتر ببینید. شکست صرفا شاهدی بر این موضوع است که شما دارید تلاش می کنید؛ بنابراین بیشتر شکست بخورید و کارتان را بهتر انجام دهید!
واقعیت این است که شما صرفا با گشتن در حاشیه امنتان رشد نمی کنید. رشد حقیقی نیازمند پذیرفتن ریسک های بزرگ و قرار دادن خودتان در خط مقدم است، بدون دانستن این که نتیجه نهایی چه خواهد بود. مسیر رسیدن به یک زندگی خارق العاده نیازمند این است که به تمام چیزهایی که دیگران تمایل به انجام دادن آن ندارند واقف باشید.
من همچنان افراد موفقی را ندیده ام که برای رسیدن به وضع موفق فعلی شان با مشکلات دست و پنجه نرم نکرده باشند. تنها تفاوت بین آنها و افراد دیگر این است که زمانی که اوضاع دشوار شد آنها تسلیم نشدند. زمانی که آنها از مسیر خارج می شدند، سریعا بدون فرصت دادن به اندیشه ی دیگری خود را به مسیر بازمی گرداندند. اگر نتوانند راهی پیدا کنند، راهی می سازند. هیچ گزینه دومی وجود ندارد.
دفعه بعدی که زندگی شما را به زمین زد، سریعا برخیزید، بدانید که کنار نکشیدن از میدان یعنی شما در حال بردن بازی زندگی هستید. هر تقلایی که تجربه می کنید یک گام محکم در مسیر موفقیت است.
کلام آخر
افتادن تنها بخشی از زندگی است. با این وجود، برخاستن جایی ست که زندگی واقعی آنجاست. هرکاری می کنید، تسلیم نشوید. به قول وینس لومباردی: "مهم نیست چند بار زمین خوردید، بلکه مهم است چند بار برخاستید."