اجرای نیمبند محدودیتها
هر چند مغازههای فعال در خیابانهای فرعی شهر و محلهها کم نیستند، اما باز هم تعداد مغازههایی که صاحبانشان صبح شنبه را در خانه ماندهاند بیشتر است.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، صبح روز شنبه ساعت 11صبح، میدان هفتحوض تهران؛ امروز نخستین روزی است که پس از اعلام وضعیت قرمز تهران براساس دستورالعمل ستاد ملی کرونا، تنها مشاغل گروه یک اجازه فعالیت دارند. در میدان هفتحوض هیچ مغازهای باز نیست؛ نه کفشفروشیها، نه لباسفروشیها و نه مغازههای دیگر. تکوتوک مغازههایی پیدا میشوند که کرکره خود را کمی بالا کشیدهاند و صاحبانشان نشستهاند جلوی در شاید به انتظار اینکه فرجی شود و بتوانند محل کسبوکار خود را بازکنند. برخی انگشتشمار هم البته با همان کرکرههای نیمهباز کاسبیشان ادامه دارد و مشتریها را راه میاندازند.
در سرتاسر میدان هفتحوض اما فقط یک فروشگاه زنجیرهای - به اعتبار اینکه جزو مشاغل گروه یک بهحساب میآیدـ باز است و به فعالیت خود ادامه میدهد. پیادهروهای شلوغ میدان البته نسبتی با تعطیلی و دستورالعمل کاهش تردد در سطح شهر ندارد. عبور و مرور عابرانپیاده همچون روزهای عادی در جریان است و این مسئله میتواند هم در فعالیت شرکتهای خصوصی و سازمانهای دولتی ریشه داشته باشد و هم در فعالیت واحدهای تجاری در خیابانهای فرعی که از تیررس توجه دستگاههای نظارتی دورترند.
کار یواشکی در پستوها
برخلاف میدان بزرگ هفتحوض، حکایت در خیابان جانبازان غربی، در سمت چپ میدان باژگونه است. در آستانه ظهر صاحب یک اغذیهفروشی در حال آماده کردن گاز و فر برای راهانداختن مشتریهاست و در کنار آن یک خانم از پلههای دالانی بالا میرود که بر تابلوی بالای آن حک شده است: سالن زیبایی؛ «من وقت گرفتم و زنگ زدم و گفتند هستیم. اگر باز نبود، خب نمیآمدم.»
آن سوی خیابان، یک خیابان فرعی دیگر وجود دارد که چند مغازه موبایلفروشی در ابتدای آن است؛ مغازههایی که مثل روزهای عادی در حال فعالیتند و حتی در حد کرکرههای نیمهپایین کشیده، به مصوبه ستاد ملی کرونا اعتنا نکردهاند.
برخی از آنها تلاش کردهاند، برخی مقررات بهداشتی همچون نصب پرده حایل روی پیشخوان را رعایت کنند، برخی اما بدون ترس همین حداقل را هم رعایت نکردهاند. فروشنده یکی از مغازهها بدون ماسک و کمترین فاصله اجتماعی، مشغول گپوگفت با 2 مشتری پشت پیشخوان مغازه کوچک خود است و تلاش میکند آنها را به خرید متقاعد کند؛ «چهکسی بعد از این 10روز اجاره مغازههای ما را میدهد؟ دولت؟ شورای اصناف؟ خوب ما مجبوریم کاسبی کنیم. کرونا معلوم نیست کی تمام میشود ما نمیتوانیم 2ماه یکبار 10روز مغازه را تعطیل کنیم. بله اگر چشماندازی بود، ما هم رعایت میکردیم، ولی وقتی خبری از واکسیناسیون نیست، ما کار خودمان را میکنیم.»
سکون در میدانها، جنب و جوش در خیابانهای فرعی
در خیابان فرجاد خیلی از مغازهها کرکره خود را نیمهباز گذاشتهاند، اما هرچه میگذرد کرکرههای نیمهباز رفتهرفته بالا میرود و خیابان مثل یک روز عادی شلوغ و شلوغتر میشود. ساعت هنوز از 12نگذشته است که بوی غذاهای مختلف در خیابان میپیچد. سر یکی از کوچهها یک آشفروشی است که مشتریانش آش را نه بیرون که در داخل مغازه پشت میزهای آهنی میخورند. روبهروی همین آشفروشی یک لوازم آرایشی بهداشتی، کرکره خود را نیمهباز گذاشته است، اما دست رد هم به سینه مشتری نمیزند. صاحب مغازه البته میگوید امروز خواسته گره از کار مشتریان باز کند و ببیند وضع خیابان به چه شکل است، اما از فردا مغازه را باز نخواهد کرد؛ «این خیابون مرکز خریده، مردم از جاهای دور میان چیزی رو از اینجا بخرن. چون روز اول تعطیلیه، خیلیها هنوز نمیدونن و میان. من اومدم مغازه که این آدمها رو راه بندازم، اما خب این کار غیرقانونیه دیگه. انشاءالله از فردا نمیام. مردم هم تو این روزها که کرونا باشه خیلی نمیان بیرون و باز بودن مغازه فایده نداره.»
هر چند مغازههای فعال در خیابانهای فرعی شهر و محلهها کم نیستند، اما باز هم تعداد مغازههایی که صاحبانشان صبح شنبه را در خانه ماندهاند بیشتر است. در بلوار ابوذر منطقه15 تهران، رستورانهای بزرگ، عطاریها و خرازیها، کلهپزیها و مغازههای دیگر کار خود را شروع کردهاند؛ بیآنکه به قرمز بودن وضع شهر توجهی کنند یا به محدودیت اعمال شده از سوی ستاد ملی مبارزه با کرونا کوچ کنند. در حوالی خیابان ستارخان، صاحب یک مغازه کوچک جگرکی که مشغول جابهجا کردن گونیهای زغال از داخل مغازه به بیرون است، میگوید تا پیش از آغاز ماه رمضان فقط یک هفته فرصت کاسبی دارد و این یک هفته را نمیخواهد از دست بدهد؛ «ماه رمضون از این هفته شروع میشه. این یعنی ما که خوراکپزی داریم تا یکماه نمیتونیم کار کنیم و مجبوریم این یک هفته رو تا اونجا که میشه بیاییم و دخلمون رو پر کنیم که تعطیلی روزهای ماه رمضون خیلی خسارت بهمون نزنه. تازه محدودیتهای شبانه هم هست و این یعنی رسما ما در ماه رمضون کاسب نخواهیم بود. چرا آنها که در بالا نشسته و این قوانین را برای اصناف میگذارند، حواسشان به این جزئیات نیست؟»
یک روز تقریبا عادی در میدان هفتتیر
ماجرا در مرکز شهر شکل کاملا متفاوتی از حوالی میدان هفتحوض، نارمک، ستارخان و نازیآباد دارد. ساعت یک بعدازظهر، بیآن که ذرهای از شلوغیهای روزمره میدان هفتتیر کم شده باشد، زندگی تقریبا طبق روال همیشه جریان دارد؛ اینجا پیادهروها شلوغترند و خیابانها ترافیک بیشتری دارند. کاسبهای میدان هفتتیر و خیابان کریمخان نهتنها در کوچهها و خیابانهای فرعی که حتی در خیابان اصلی هم باز هستند و از مشتریها استقبال میکنند؛ از برخی کتابفروشیها گرفته که درِ فروشگاه خود را نیمهباز گذاشتهاند تا اغذیهفروشیها و کافههایی که پر از مشتریاند. اگرچه برخی کافهها مشتریان خود را از طریق سفارش تلفنی یا خرید «بیرونبر» راه میاندازند، اما کافههای زیادی هم هستند که مشتریانشان درون یا بیرون کافه نشستهاند و کسبوکارشان مثل روزهای عادی در حال انجام است. فروشنده یکی از کتابفروشیهای معروف خیابان کریمخان میگوید: «حالا که فعلا باز هستیم. مگه اینکه بیان و پلمبمون کنن. وقتی همه باز هستن ما هم باز میکنیم تا اگر مشتری اومد، تو مغازه باشیم.»
ولیعصر و فاطمی؛ نه کاملا باز و نه کاملا بسته
حد فاصل میدان ولیعصر تا میدان فاطمی، مغازههای مشمول محدودیت کرونایی در دور میدان همگی تعطیلند، اما هرقدر به سمت بالا بروید، مغازه باز و نیمهباز بیشتری به چشم میخورد. شلوغی خیابانها و پیادهروها اما دست کمی از سایر میادین و خیابانهای شهر در روزهای عادی ندارد. در این محدوده کافهها توجه بیشتری به قواعد مناطق قرمز کرونایی دارند و تقریبا هیچیک مشتری حضوری نمیپذیرند؛ با این حال این مسئله مانع فعالیت آنها نشده است. بهعنوان مثال در یک کافه در حوالی میدان فاطمی که فضای جلوی پیشخوان آن کمتر از 10متر است، 5مشتری برای تحویل گرفتن سفارشهای بیرونبر خود ایستادهاند و از فرط گرما ماسکهای خود را دائم بالا و پایین میکشند.
دستفروشی؛ حکایت بودن و نبودن
در خیابان ولیعصر یکی دیگر از اقشاری که دست از کار خود برنداشتهاند، دستفروشهای کنار خیابان هستند. یکی از آنها که پیرمردی 60ساله است و یک بسته جوراب مردانه کنار خود دارد، میگوید: «اونها که مغازه دارن را تعطیل کردن به ما نگفتن تعطیل کنید. اصلا ما جایی نداریم که بخوایم تعطیل کنیم. اگر بگن تعطیل کنید هم ما نمیتونیم اینکار رو بکنیم. ما اگر نیاییم دستفروشی از گرسنگی میمیریم؛ چون پول نون خریدن هم نداریم، مطمئن باش اگه اینو نمیدونستن، الان با وانت و موتور ریخته بودن همه ما رو جمع کرده بودن، ولی این کار رو نمیکنن.»