چرخه معکوس اقتصادی فوتبال در ایران و اروپا
خبر اول این است که مهدی رحمتی، بازیکن پیشین استقلال به خاطر پرداخت نکردن مالیاتش از این باشگاه به کنفدراسیون فوتبال آسیا شکایت کرد. باشگاه هم که ناچار بود برای گرفتن مجوز حرفهای همه بدهیهایش را بپردازد، نهایتا این مبلغ را واریز کرد و از رحمتی رضایت گرفت.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد، از این دست خبرها زیاد داریم. باشگاه پرسپولیس با وجود پرداخت مطالبات برانکو ایوانکوویچ که با کلی مشقت هم اتفاق افتاد، هنوز مالیات دستمزد او را پرداخت نکرده است. چند روز پیش یک خبرگزاری عدد این بدهی به اداره مالیات را معادل ریالی ۲۴۰ هزار یورو تخمین زده بود. باز خبری دیگر حاکی از آن است که فدراسیون فوتبال در ماجرای همکاری با کارلوس کیروش و مارک ویلموتس، مجموعا ۱۳ میلیارد تومان بدهی مالیاتی دارد. از این خبرها در مورد سایر تیمها هم وجود دارد و در نهایت یک سوال مهم را به وجود میآورد؛ مگر پرداخت مالیات بر عهده فرد دستمزد گیرنده نیست؟ پس چرا در فوتبال ایران در بسیاری مواقع باشگاهها یا فدراسیون پرداخت این رقم را تقبل میکنند؟
ظاهرا آنچه در فوتبال ما جریان دارد، یک برداشت کاملا متفاوت از مفهوم «عدالت اقتصادی» است؛ اینکه کارگران و کارمندان با حداقل حقوق باید مالیات بدهند اما بزرگترین و گرانترین ستارهها و مربیان فوتبال از پرداخت چنین وجهی معاف هستند. در حقیقت سوءمدیریت در فوتبال ایران باعث شده بسیاری از مواقع بازیکنان و مربیان در موضع بالا قرار بگیرند و باشگاهها برای همکاری با آنها زیر بار پرداخت مالیاتشان بروند. فلان ستاره میداند که اگر باشگاه «الف» پرداخت مالیات او را قبول نکند، باشگاه «ب» این کار را خواهد کرد. همین رقابت کور هم باعث میشود بدیهیترین اصول اقتصادی در فوتبال ایران زیر پا گذاشته شود. حتی مربیان خارجی هم با آگاهی از این ضعف در کشورمان قرارداد میبندند و در بسیاری مواقع، پرداخت مالیات را به عهده طرف ایرانی میگذارند. برانکو بعد از قطع همکاریاش با تیم ملی، ۹ سال بهعنوان بدهکار مالیاتی شناخته میشد اما باشگاه پرسپولیس برای جذب دوباره او ناچار شد مالیات معوق این مربی را بپردازد؛ همانطور که فولاد خوزستان هنگام جذب افشین قطبی ناگزیر از انجام همین کار شد.
چرخه اقتصادی فوتبال در اروپا به سود فقراست. آنجا اسپانسرهای گردنکلفت به باشگاهها پول میدهند، باشگاهها با بازیکنان قرارداد میبندند و بازیکنان به دولت مالیات میپردازند؛ مالیاتی که بخش زیادی از آن از طریق بازتوزیع عادلانه صرف خدمترسانی به اقشار ضعیفتر میشود. در معتبرترین لیگهای اروپا، بازیکنان بین ۳۵ تا ۵۲ درصد از دستمزدشان را بابت مالیات میپردازند و بنابراین طبیعی است که بعضا از دست این سختگیریها به لیگهای چین، روسیه یا قطر پناه میبرند. شوخی هم در کار نیست؛ چنان که یکی از معدود وجوه مشترک مسی و رونالدو طی سالهای اخیر، تحت تعقیب قرار گرفتنشان به اتهام بدهی مالیاتی بوده است. در ایران اما این چرخه معکوس است. تیمهای دولتی و شبهدولتی پولی را که باید خرج فقرا شود از اموال عمومی برداشت میکنند، در جیب بازیکن و مربی میریزند و حتی مالیاتشان را هم بر عهده میگیرند. به این ترتیب ورزشی که آن سوی دنیا وسیله تعدیل اقتصادی به سود نیازمندان به شمار میآید، این سوی جهان ابزاری برای افزایش شکاف بین مرفهان و محتاجان است. کاش صاحبان استوکهای چهار میلیونی مالیاتشان را از جیبشان میدادند تا شاید یک زمین بازی هم برای کودکان پابرهنه ساخته شود.