مقصر اصلی گرانیها
تا زمانی که تحریمها برداشته نشود و روال ورود ارز در کشورمان در وضعیت نرمال و طبیعی قرار نگیرد ما شاهد چند پدیده مخرب اقتصادی خواهیم بود، یکی اثرات مستقیم و غیرمستقیم تحریم بر شاخصهای کلان اقتصادی است که نمیتوان آن را انکار کرد، تبعات بعدی هم، تورم افسارگسیخته، توسعه پایه پولی، گسترش فقر مطلق و...خواهد بود.
به گزارش اقتصادآنلاین، آلبرت بغزیان در تعادل نوشت: بدون هیچ تردیدی در راس هرم مشکلات اقتصادی کشور تحریمهای اقتصادی قرار دارد؛ افراد و جریانات مختلف، چه از این حرف خوششان بیاید و چه خوششان نیاید، این یک واقعیت است که تحریمهای اقتصادی جریان سیال اقتصادی، معیشت و سرمایهگذاری کشور را دچار مشکلات عدیدهای ساخته است. تا زمانی که تحریمها برداشته نشود و روال ورود ارز در کشورمان در وضعیت نرمال و طبیعی قرار نگیرد ما شاهد چند پدیده مخرب اقتصادی خواهیم بود، یکی اثرات مستقیم و غیرمستقیم تحریم بر شاخصهای کلان اقتصادی است که نمیتوان آن را انکار کرد، تبعات بعدی هم، تورم افسارگسیخته، توسعه پایه پولی، گسترش فقر مطلق و...خواهد بود.
مشکل مهم اما سوء مدیریتها و اشکالاتی است که در داخل و در ساختار مدیریتی اقتصادی وجود دارد. مسالهای که بر عمیقتر شدن مشکلات میافزاید. در میان این مسائل مشخص و روشن، پرسشی که ممکن است به ذهن خطور کند آن است که علیرغم اینکه تحریمهای اقتصادی مدتهاست اقتصاد ایران را درگیر خود ساخته است، چرا طی ماههای اخیر این فشارهای اقتصادی تاثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند؟ از مدتها قبل برخی نهادهای مسوول و کارشناسان متخصص هشدار داده بودند که تا زمانی که موضوع افای تی اف حل نشود؛ حتی شرکای ما هم فرآیند تجارت با کشورمان را معلق نگه خواهند داشت.
مساله افایتیاف و تحریمها موضوعی است که باید از منظر تخصصی مورد بررسی و تصمیمگیری قرار بگیرد. امروز شما از هر اقتصاددان و کارشناسی که درباره افایتیاف سوال کنید به شما خواهد گفت که هرچند تبعات افای تی اف اقتصادی و معیشتی است اما فرآیند تصمیمگیری در خصوص آن سیاسی است. مقاومتی که در داخل درباره پذیرش آن میشود جنبه سیاسی دارد و در محافل سیاسی باید در خصوص آن تصمیمگیری شود. من به عنوان اقتصاددان هرگز به ابعاد سیاسی افایتیاف ورود نمیکنم، اما توصیه میکنم که تصمیمسازان کشور این مشکلات را در یک محیط تخصصی و در راستای منافع عمومی کشور حل کنند. اما مشکلاتی که در ساختار تصمیمسازیهای اقتصادی قرار دارد، حوزهای است که باید ابعاد و زوایای گوناگون آن بررسی شود.
در میان عواملی که در نوسانات بازار ارز و متعاقب آن سایر بازارها اثرگذار است، یکی هم بانک مرکزی است؛ به هر حال صعود ارز طی چند ماه گذشته از 12هزار تومان به بالای 28هزار تومان، وضعیتی است که محصول سیستم مدیریتی بانک مرکزی است. آقای همتی میگویند، هیجانات بازار عامل این نوسانات است، در حالی که هیجانات بازار امری نیست که ناگهانی بروز کرده باشد، در همه ادوار گذشته هیجان در فعالیتهای اقتصادی وجود داشته است، معتقدم که این نوع اظهارنظرها نوعی فرافکنی است و وقتی که این اظهارنظرها مبتنی بر واقعیات میدانی مطرح نمیشوند، طبیعی است که بازار هم نسبت به پالسهای مثبتی که مدیران اقتصادی ارسال میکنند، بی اعتنایی نشان دهد و با هر اظهارنظری بهجای بهبود نوسان تازهای میآفریند.
به نظر میرسد با توجه به برنامه دولت برای تبدیل داراییهای ارزی به منابعی برای جبران کسری بودجه خود عاملی برای رشد قیمت دلار بوده است. برخلاف صحبتهای رییس کل بانک مرکزی معتقدم که عامل اصلی رشد قیمت دلار افزایش تقاضاهای عمومی نیست، عامل افزایش خودرو ناشی از افزایش تقاضای مردم نیست، این ساختار معیوب نظام عرضه و تقاضا در کشور و سوءمدیریتها در نظام تصمیمسازی است که باعث شده تا بازار وارد چرخهای از نوسانات پی در پی شود. خودرویی که در کارخانه 100میلیون است، بعد در بازار 300میلیون قیمت دارد، معلوم است که باعث تکانههای متعدد در بازار میشود.
اگر جهتگیری فعالیتهای اقتصادی در کشورمان به سمت سوداگری و سفته بازی میل میکند؛ بهدلیل اشکالاتی است که قبلا در نظام تصمیم سازیهای اقتصادی داشته ایم، وقتی سود فعالیتهای واسطهای در کشور نجومی است، اما سود تولید و فعالیتهای مولد محدود است، طبیعی است که سرمایهگذار، نقدینگی خود را به سمت حوزههای پر سودتری هدایت میکند. آقای همتی اعلام میکنند که ارزهای صادراتی باید هرچه سریعتر برگردد، این حرف نشان میدهد امکان نقل و انتقال مالی وجود دارد، چرا از این ظرفیتها برای حل مشکلات استفاده نمیشود.
آقای همتی اعلام میکنند که میتوانند قیمت ارز را مهار کنند اما صلاح نمیبینند، این کار را انجام دهند. این اظهارنظر یعنی چه؟ یعنی اینکه دولت روی پول تبدیل داراییهای خارجیاش به ریال حساب کرده و ترجیح میدهد که فعلا نرخ ارز در دالان کاهشی قرار نگیرد. مگر نیاز روزانه مردم برای ارز چقدر است که بتواند اقتصادی مانند اقتصاد ایران را دچار مشکل کند.
واقع آن است که مردم وضعیت دشواری دارند، تامین نیازهای معیشتی اقشار مختلف بسیار دشوار شده، آن عده معدودی که سودهای کلان کردهاند و حسابهای خود را انباشته ساختهاند، طبیعی است که در رسانههای رسمی حاضر شوند و از ارز 30 الی 40هزار تومانی دفاع کنند که برای دورنمای اقتصاد مفید است؛ اما واقعیت تصمیم سازیهای اقتصادی را باید از مردمی بپرسید که هر روز باید سبد مصرفی روزانه خود را بر اساس درآمدهای حداقلی و هزینههای حداکثری تنظیم کنند. این مردم هستند که بهتر از هر استاد اقتصاد و کارشناسی از واقعیت اقتصاد و معیشت خبر دارند و راهحل مشکلات را میدانند. راهحلی که میتوان آن را در یک جمله آنگونه بیان کرد که «دخل و خرج مردم با هم نمیخواند.» تا دیر نشده برای حل این مشکل باید فکری عاجل شود.