ایران باید با خونسردی برخورد کند
همانطور که پیشبینی میشد، بعد از امارات متحده عربی، بحرین نیز به عادیسازی روابط با اسرائیل پرداخت و به نظر میرسد منامه آخرین پایتخت عربی نخواهد بود که به این مسیر میرود.
به گزارش اقتصادآنلاین، روحاله نخعی در شرق نوشت: بهاینترتیب اسرائیل در حال رسمیتبخشیدن به روابطش با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در جنوب ایران و حضور رسمی در این منطقه است. برای بررسی علل و پیامدهای این وضعیت و راهبردهای پیشروی ایران در مقابل چالشهای احتمالی، پای صحبت قاسم محبعلی، مدیرکل سابق امور خاورمیانه وزارت خارجه ایران نشستیم. او معتقد است ایران نباید واکنش تندی به این اقدامات کشورهای عربی نشان دهد، چون در صورت تشدید تقابل، آنها بیشتر به آمریکا و اسرائیل نزدیک میشوند. محبعلی همچنین توضیح میدهد که چرا عربستان بهعنوان رقیب اصلی ایران در منطقه، در آخر صف عادیسازی روابط با اسرائیل قرار گرفته است.
روندی که در عادیسازی روابط کشورهای عربی حوزه خلیج فارس با اسرائیل شکل گرفته از کجا ناشی شده و چه مسیری دارد؟ آیا اصلا «روندی» در کار است؟
بله، یک روند طولانی است. از مدتها پیش شروع شده و زیر فشاری که آمریکا و اسرائیل داشتهاند، از دهه 80 شروع شد، زمانی که شیمون پرز وزیر خارجه وقت اسرائیل در دهه 80 کتاب خاورمیانه جدید را نوشت. تزش این بود که اسرائیل نباید الزاما بر گسترش سرزمینی تأکید کند بلکه باید به دنبال مناسبات دوستانه و اقتصادی باشد. در این صورت بهعنوان قدرت منطقه خواهد بود، درحالیکه الان در دریای دشمنان زندگی میکند و باید بتواند با همسایگان و جهان عرب ارتباط برقرار کند و برای این کار باید سیاستهایش را طوری تنظیم کند که با جهان عرب در تقابل نباشد. درعینحال یکی از ویژگیهای جامعه یهود و روانشناسی یهود همیشه همین بود که احساس تهدید داشته باشند و همبستگی ملی یهودیان بر اساس تهدید حیاتی شکل میگرفت و به این احساس تهدید نیاز داشت. تا وقتی که با جهان عرب درگیر بود، این تهدید حیاتی از سمت آنها بود و اساس همبستگی در اسرائیل و در جامعه یهود این بود.
اما طبیعتا بعد از انقلاب اسلامی و شکافی که متعاقب انقلاب اسلامی در منطقه ایجاد شد، این شکاف باعث شد که جمهوری اسلامی ایران هم تهدید اصلی خود را اسرائیل تعریف کند، همچنین وقتی جنگ ایران و عراق شروع شد، عراق و بقیه کشورهای خلیج فارس احساس کردند که تنها تهدید اسرائیل نیست و صدام درحالیکه پیشتر خودش را در مقابل اسرائیل مطرح میکرد و عمق جبهه شرقی در مقابل اسرائیل بود، اینبار عمق جبهه شرقی در مقابل ایران شد و این تهدیدی در جهان عرب شد. اسرائیل و آمریکا سعی کردند مدیریت کنند و در جهان عرب هم تغییراتی اتفاق افتاد. ایرانهراسی و تهدید ایران رو به اوج رفت و در مقابل به اصطلاح تهدید اسرائیل رو به کاهش و بعد از اینکه مصر با اسرائیل صلح کرد و اردن صلح کرد و پیمان اسلو بین فلسطینیها و اسرائیل در دهه 90 امضا شد و اسرائیل در اواخر آن دهه از لبنان خارج شد، عملا تهدید اسرائیل علیه اعراب کاهش پیدا کرد و در مقابل تحولاتی اتفاق افتاد.
اکنون با مثلثی مواجهیم که سه ضلع دارد و سه زاویه. یک ضلعش مناسبات ایران و اسرائیل است، یک ضلعش اعراب و اسرائیل و یک ضلعش اعراب و ایران. در این مثلث هرچه محور ایران و اعراب و تنشها و اختلافات بینشان تشدید شود، از آن طرف شدت مشکل اعراب و اسرائیل کاهش مییابد و این مسئله در قرن جدید بعد از اتفاقاتی که در 11 سپتامبر و اشغال افغانستان، سقوط صدام و رویکارآمدن دولت شیعی در عراق رخ داد و تهدید اسرائیل رو به کاهش رفت. بهار عربی اتفاق افتاد و در سوریه، عراق و یمن تحولاتی پیش آمد و روابط ایران با بحرین و امارات متحده عربی و عربستان سعودی رو به وخامت رفت، مصر بهعنوان قدرت عربی تضعیف شد و عملا این شد که ایران در جهان عرب بهعنوان تهدید اول مطرح شود.
اتفاق بعدی بحران هستهای ایران بود که هم اسرائیل و هم اعراب و اروپا و آمریکا آن را تهدیدی علیه خود میدانستند. در نتیجه همه اینها کنار هم و گامبهگام روندی شد که تهدید ایران یا آنچه ایرانهراسی میخوانیم رو به افزایش بوده و آنچه مشکل اعراب و اسرائیل بود، روبه کاهش رفت. در دولت ترامپ این مسئله به این شکل مدیریت شد که جبههای از اعراب در مقابل ایران برای فشار حداکثری شکل بگیرد و استراتژیشان کاهش نقش ایران در منطقه و تهدید ایران بود. میشود گفت همه آنچه اکنون میبینیم، نتیجه این روند است.
در این طرف هم پارهای از سیاستهای ایران و بعضی از تبلیغات و گفتههای ایران که تهدیدآمیز بوده، ابزار تشدید ایرانهراسی بوده و مستمسکی برای اسرائیل و طرفهایی که میخواستند مناسبات را به این شکل پیش ببرند و این روند پیوسته و زیرپوستی جریان داشته است. اخیرا نیاز داخلی ترامپ و نتانیاهو در داخل باعث شد مناسبات را به این شکل دنبال کنند و اول امارات و الان بحرین و بعدش سایر کشورها مثل عمان و قطر و کویت وارد عادیسازی روابط شوند و عربستان شاید آخر لیست باشد. این روند به این سمت میرود که موضع اینها به این شکل حرکت میکند.
به عربستان اشاره کردید و اینکه آخرین کشور در این فهرست است. زمانی هم که مسئله امارات مطرح شد، واکنش عربستان این بود که تا مسئله فلسطین حل نشود، عربستان وارد عادیسازی نخواهد شد. عربستان که اصلیترین رقیب ایران در منطقه است، چرا درباره این مسئله چنین موضعی دارد؟
به هر حال عربستان از نظر توانایی و قدرت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آسیبپذیری کمتری نسبت به کشور کوچکی مثل بحرین دارد که احساس بیشترین تهدید را از جانب ایران میکند و اکثریت شیعه را متهم میکند که ستونپنجم ایران هستند. امارات هم که اختلافهای ارضی با ایران دارد و تهدید مستقیم ایران است. اینها بالاترین آسیبپذیری را دارند. موقعیت اینها مشابه موقعیت کویت در مقابل صدام است؛ همانقدر که کویت بسیار آسیبپذیر بود و این باعث شد صدام در چند ساعت آنجا را اشغال کند و اگر حمایت آمریکا نبود بهراحتی کویت را بلعیده بود. این نسبت آسیبپذیری کشورهای کوچک خلیج فارس با ایران است که کاملا با وضعیت عربستان متفاوت است.
دوم، مسئله داخلی عربستان است. عربستان بنیاد قوی مذهبی افراطی و حاکمیت وهابی دارد و طالبان و القاعدهای که بهشدت نسبت به اسرائیل، یهودیها و صلیبیها حساس هستند. برایش آسان نیست که بهراحتی بر این مسئله فائق آید. حکومت عربستان به این نگرانیها توجه دارد و از طرفی میخواهد رهبری جهان اسلام و عرب را داشته باشد. طبیعتا این سه مسئله با همدیگر همافزایی دارند و اجازه نمیدهند که مثل امارات یا بحرین یا عمان یا در آینده قطر و کویت، موضع داشته باشد و به این سرعت عمل کند.
ضمن اینکه آمریکا و اسرائیل هم علاقه ندارند عربستان در این زمینه تبدیل به کشوری آسیبپذیر شود و ترجیح میدهند یک رقیب اسلامی برای ایران باشد و رهبری جهان اسلام در اختیار عربستان باشد. اگر عادیسازی کند، ایران موقعیت بهتری برای رهبری جهان اسلام پیدا میکند و این تهدید مستقیمی برای اسرائیل خواهد بود.
الان با این عادیسازیها اسرائیل دارد به کشورهایی نزدیک میشود و با کشورهایی رابطه میگیرد که در جنوب ایران و در منطقه حساس خلیج فارس هستند. این تا چه حد ممکن است به چالشی برای ایران تبدیل شود و آیا اوضاع عوض میشود؟
به دو مسئله بستگی دارد؛ یکی به سیاستها و رفتار ایران بستگی دارد و چگونگی عکسالعملش. این اتفاق تنها در جنوب ایران نیفتاده؛ پیشتر ترکیه با اسرائیل عادیسازی کرد، جمهوری آذربایجان روابط بسیار خوب و گستردهای با اسرائیل دارد، روسیه که متحد راهبردی ماست از همپیمانان و حافظان موجودیت و امنیت اسرائیل است. ایران در مقابل آنها حساسیت ندارد و آنها برای ایران تهدید نشده است. اگر ایران سیاستی اتخاد کند که موضوع را فاجعهآمیز نکند، شاید خیلی این مسئله نتواند خواستههای آمریکا و اسرائیل را در تبدیل روابط ایران در منطقه به حالت تخاصم برآورده کند. به نظر من ایران باید خیلی خونسرد این مسئله را بپذیرد. این را بپذیرد که کشورهای دیگر همانطور که حق حاکمیت ملی دارند، حق دارند مناسبات خارجی خود را هم خودشان تعیین کنند، نه با تحکم خارجی. اگر مخالفیم که آمریکا برای آنها سیاست خارجی تعیین کند، پس ما هم نکنیم. اگر وارد چنین مسابقهای شویم، طرف برنده آمریکاست؛ چون از امکانات بیشتر درباره آنها برخوردار است و نفوذ بیشتری روی آنها دارد و ایران در این رقابت بازنده خواهد بود. علاوه بر این، اگر ما در این زمینه این کشورها را تهدید کنیم، آنها نیاز بیشتری پیدا میکنند که روابطشان را با آن طرف افزایش دهند و در مقابل تهدید ایران به سمت آنها بروند.
این روند عملا باعث حضور رسمی اسرائیل در منطقه جنوب ایران میشود و برخی میگویند این به لحاظ امنیتی و مسائل دیگر چالشهای جدیدی برای ایران رقم خواهد زد؛ آیا شما چنین تصویری میبینید؟
بله؛ در روابط بینالملل اصل مناسبات بر اساس اقدام متقابل است. همه چیز بر اساس اقدام متقابل تعریف میشود. تهدید متقابل، اقدام متقابل و احترام نیز متقابل است. این یک واقعیت است که در روابط بینالملل قابل پیشبینی است و باید انتظار داشته باشیم هر جا فرصتی ایجاد شود یا حتی ما ایجاد کنیم، آنها چنین کنند. طبیعتا مثلا اگر کردهای شمال عراق احساس تهدید از سوی ایران کنند، سراغ این میروند که متحدی پیدا کنند که در مقابل ایران بازدارندگی ایجاد کند؛ چون این کشورها داخل خودشان توانایی بازدارندگی در مقابل ایران ندارند و در نتیجه خارج از منطقه به دنبال آن خواهند گشت و طبعا سراغ دشمنان ایران میروند که روابط ایران با آنها خصمانه باشد؛ این یعنی آمریکا و اسرائیل و بقیه که شاید اضافه شوند. بنابراین این روند قابل پیشبینی است. طرفهای مقابل استراتژیهای منعطف دارند و متناسب با شرایط آن را تغییر میدهند و در نتیجه قادرند در مقابل ایران راهکارهای جدیدی پیدا کنند. ایران اگر خواسته باشد استراتژیاش آسیبپذیر نباشد، باید انعطافپذیری داشته باشد و متناسب با شرایط عمل کند. اینکه ایران همزمان و بهطور مساوی دارد اسرائیل و اعراب را در حالت تبلیغاتی و رسمی در مقابل خود قرار میدهد. وقتی میتواند از این وضعیت عبور کند که استراتژی خود را تقسیم کند و استراتژی چندوجهی داشته باشد و در این دام نیفتد که به قول معروف چند هندوانه با یک دست بردارد. متناسب عمل کند. اگر از یک جایی تهدید بیشتری هست، تقابلهای دیگر را کاهش بدهد، بتواند به طرف دیگری نزدیک بشود و با این سیاست بتواند فاصله بین رقبا و دشمنان خودش و بازیگران متفاوتی را که در منطقه و در جامعه بینالمللی وجود دارند، ایجاد کند. ما همزمان نباید تهدیدی برای اروپا، اسرائیل، اعراب، آمریکا و برخی دیگر از همسایگان باشیم. البته این را میگویم که این تهدید ساختگی و سوءتفاهم هست؛ اما این مهم نیست که ما چه فکر میکنیم. مهم این است که طرفهای مقابل چه فکری میکنند. این را باید مجددا بررسی کنیم و ببینیم آیا به نفع ما هست که هم بحرین را تهدید کنیم و هم عربستان را و هم اسرائیل را.
بحثی که مطرح شده است و شما هم اشاره کردید، این است که الان آمریکا پیگیر این روند است. انتخابات آمریکا نزدیک است. این مسئله چه تأثیری در این زمینه دارد؟ آیا تغییر احتمالی در آمریکا تفاوتی در این زمینه ایجاد میکند؟
دو طرف صحنه سیاسی آمریکا تفاوتهای نسبتا روشنی دارند. رویکرد امنیت ملی آمریکا که هر دو سال یک بار منتشر میشود، محورهای ثابتی دارد و در آن ایران تهدید امنیتی آمریکا است. چه دولت دموکرات بر سر کار باشد، چه جمهوریخواه. ایران بهعنوان مسئله امنیتی مطرح شده است؛ اما روشهای این دولتها در قبال ایران متفاوت است؛ همینطور روشهایشان در خاورمیانه و در قبال رابطه آمریکا با عربستان و اسرائیل متفاوت است. روابط اوباما با عربستان و اسرائیل به صورت چشمگیر متفاوت از ترامپ بود. همینطور در مسئله هستهای و مسئله برجام؛ بنابراین میتوان انتظار داشت که در صورت تغییر دولت اوضاع فرق کند. اگر به پلتفرم ۲۰۲۰ حزب دموکرات که در مجمع عمومی بهتازگی منتشر شد، نگاهی بیندازید و به بخش ایران، میبینید که سیاست آنها در قبال ایران و عربستان و نتانیاهو و مسئله فلسطین کاملا متفاوت است.
مفهومش این نیست که از حمایت از اسرائیل دست برمیدارند. مفهومش این است که مثلا مخالف انضمام کرانه باختری هستند و طرفدار تشکیل دو دولت هستند، درباره عربستان موافق نیستند که در عربستان حکومت با رویکرد اقتدارگرایی باشد که از گروههای افراطی حمایت کند. صراحتا گفته شده که در این زمینهها چک سفید به عربستان داده نمیشود. دموکراتها در همان مسئله خاشقجی هم نشان دادند که رفتارشان با ترامپ متفاوت بود. آنها خواستار پیگیری مسئله و برخورد بودند و ترامپ خواستار این نبود. مناسبات عربستان با دولت دموکرات نسبتا متفاوت خواهد بود با مناسبات ترامپ با دولت عربستان و نیز با دولتهای کوچکتر مثل بحرین و امارات و همینطور به دنبال این هستند که نتانیاهو را ادب کنند و کابینه معتدلتری در کار باشد. اگر دموکراتها سر کار بیایند، این سیاستهای اسرائیل هم در منطقه تغییر خواهد کرد و مثلا در بحث شهرکسازیها تغییر خواهد کرد. در قبال ایران هم تغییر خواهد کرد. آنها البته مسئلهشان این نیست که ایران را با این وضعیت بپذیرند. در همان پلتفرم دموکرات اشاره شده اگر ایران به تمام تعهدات برجام برگردد و آمادگی داشته باشد در دیگر موضوعات وارد مذاکرات جامع شود، آمریکا هم آمادگی دارد به برجام برگردد؛ بنابراین تفاوتهایی را شاهد خواهیم بود؛ اما اینها هنگامی عملی میشود که ایران بتواند سیاستهایش را انعطاف بدهد و قابلیت داشته باشد سیاستهایش را به تناسب امکانات و منافع تغییر دهد.
البته بحث دیگر هم که ممکن است باعث شود فشار بر ایران افزایش یابد، این است که اروپا و آمریکا به هم نزدیک شوند و در سیاستها علیه ایران و روسیه و چین با هم ائتلافی را تشکیل دهند. از این نظر پوتین بهشدت دنبال باقیماندن ترامپ است. اسرائیل هم به دنبال ماندن ترامپ است و عربستان هم همینطور و کشورهای خلیج فارس این شکلاتها را به ترامپ میدهند که در انتخابات برنده شود. اگر روسیه ابراز تمایل میکند که وارد مذاکره شود، میخواهد امتیاز بزرگی به ترامپ بدهد که رأی بیاورد؛ بنابراین باید منتظر باشیم که تفاوتها ایجاد شود. اما نه در استراتژی؛ بلکه در چارچوب آن استراتژی امنیت ملی آمریکا که ایران از تهدید امنیت ملی تبدیل به یک کشوری شود که نه کشور دوست بلکه کشوری که طرف تهدید امنیت و منافع آمریکا در منطقه نیست و برنامه هستهایاش و تهدید منافع اسرائیل یا آمریکا را دنبال نمیکند. دموکراتها از شیوههای دیگری میروند و ترامپ از شیوههای دیگری؛ ولی اگر ترامپ دوباره برنده شود، باید نگران وضعیت بود و ترامپ که احتیاج به رأی ندارد، ممکن است وارد گامهایی شود که خطرناک است؛ هم برای امنیت منطقه، هم امنیت ایران و هم امنیت جهان.