x
۱۵ / شهريور / ۱۳۹۹ ۱۴:۲۱

قدم مبارک یک ویروس منحوس

قدم مبارک یک ویروس منحوس

عروس توری روی سرش کشیده و با یک‌دست لباس مهمانی، به دوربین لبخند می‌زند، داماد چشمش به عروس است. تصویر پشت سرشان یک دیوار نیمه است که کامل ایزوگام شده، این سمت عروس کولر ارج است و آن سمت داماد آنتنی که انگار به ضرب و زور قرار بوده ثابت نگه داشته شود.

کد خبر: ۴۶۴۷۰۹
آرین موتور

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری،  این عکس شاید یکی از دلچسب‌ترین تصاویری بود که از عروس و دامادی در دوره تعطیلی ناشی از شیوع کرونا دیدم. حالا که 6 ‌ماه از دست و پاگیری این ویروس در زندگی‌مان می‌گذرد، شاید راحت‌تر بتوان به جنبه‌های مثبت و منفی آن نگاه کرد. خیلی از کارهایی را که علاقه‌ای به انجام‌شان نداشتیم، گردن کرونا انداختیم و توانستیم کمی با احترام به عقاید شخصی‌مان متفاوت رفتار کنیم. بی‌شک خیلی از پدر و مادرها آرزو داشتند با مراسم و جشن‌های باشکوهی فرزندان‌شان را راهی خانه بخت کنند. هرچند این مراسم چندان به نفع خودشان و بچه‌هایشان نباشد. مراسمی که برای کمی زرق و برق‌دار شدن توان مالی خانواده را می‌گیرد و عروس و داماد را در ابتدای زندگی به سختی می‌اندازد. اما حالا که همه‌‌ چیز را می‌توان گردن کرونا انداخت، چقدر می‌شود راه‌ها را برای با هم بودن هموار کرد؟

عروس اول

نارینه دو سالی است که با علی نامزد کرده. او را در خانه عروس کرونا صدا می‌کنند، چون به قول خودش آنقدر طول داده تا دیگر برگزاری هر نوع مراسمی ممنوع شده است و حالا باید با لباس سفیدی که لباس عروس هم نیست دست علی را بگیرد و به خانه بخت برود. او می‌گوید: «پدرم گفت اگر بخواهیم منتظر تمام شدن کرونا باشیم که زندگی شما بیات می‌شود. بهتر است زندگی‌تان را شروع کنید. اگر شد بعد از کرونا جشن می‌گیرید. اما من و علی خوشحالیم که از این جشن جستیم. 2 سال بود که هر چه درآمد داشتیم برای اجاره خانه و برگزاری مراسم عروسی جمع می‌کردیم، اما مدام عقب می‌افتادیم و به قیمت‌ها نمی‌رسیدیم. خسته شده بودیم و خانواده‌ها عروسی را بی‌خیال نمی‌شدند. اما همین کرونا باعث شد همه به یک بدرقه معمولی رضایت بدهند. ما با هزینه عروسی ماشین خریدیم. حالا که فکر می‌کنم عروس کرونا بودن هم چندان بد نیست». علی که از نارینه هم خوشحال‌تر به ‌نظر می‌رسد، می‌گوید: «خب به هر حال ممکن است هر دختری دوست داشته باشد لباس عروس بپوشد. این اصلا بد نیست. اما فکر نمی‌کنم هیچ دختری دوست داشته باشد با برگزاری مراسم بزرگی که کسانی در آن حضور دارند که در عمرش یک‌بار هم نه دیده و نه خواهد دید، خود را به دردسر بیندازد. به ‌نظر پدر و مادرها هم در نوعی رودربایستی به‌ سرمی‌برند و به ‌خودشان و بچه‌هایشان سخت می‌گیرند. حالا که کرونا به دادمان رسیده فکر می‌کنم چقدر همه‌‌ چیز بهتر اتفاق افتاد».

عروس دوم

مینا در مراسم نامزدی‌اش توانسته بود جشن کوچکی برگزار کند و خانواده خودش و همسرش را در یک مهمانی دور هم جمع کند. می‌گوید پیگیر مراسم عروسی بودند که کرونا شروع شد؛ «یک سال بود برای برگزاری مراسم عروسی پس‌انداز می‌کردیم و چند وام گرفته بودیم. پدر همسرم هم قرار بود برای مراسم مبلغی را هزینه کند. اما همین‌که داشتیم تدارک مراسم را می‌چیدیم و دنبال سالن مناسب می‌گشتیم، دنیا گرفتار ویروس کرونا شد. اول تصورمان این بود که زود این ماجرا هم تمام می‌شود و ما باید کارهایمان را انجام دهیم تا اگر کرونا دست از سرمان برداشت جشن را برگزار کنیم، اما کم‌کم خودمان ترسیدیم. چون هماهنگ کردن جشن و برگزاری آن طوری نیست که در خانه بنشینید و همه‌‌چیز فراهم شود. دوندگی یک ماهه لازم دارد. همین هم شد که مدام کارها را به‌ ماه بعد موکول می‌کردیم تا اینکه فکر کردیم اگر این وضعیت مانا باشد چه باید بکنیم؟» 

او حالا با همسرش دو‌ماه می‌شود که زندگی‌شان را در خانه خودشان شروع کرده‌اند. مینا می‌گوید: «واقعیت این است که فکر کردیم شاید بتوان از این وضعیت استفاده کنیم و با پول پس‌اندازمان کاری بکنیم که بی‌ارزش نشود. پدر همسرم هم هزینه عروسی را به ما داد و گفت بروید و خانه بخرید. واقعیتش اول فکر نمی‌کردیم بتوانیم چنین کاری بکنیم، اما بالاخره شد. حالا فکر می‌کنم بد هم نشد نتوانستیم عروسی بگیریم». مینا می‌گوید که همه مدام به او می‌گفتند چقدر بدشانس است که حالا درست در زمانی که می‌خواهد عروس شود، این وضعیت پیش آمده است، اما خودش حالا فکر می‌کند خوش‌شانس است که بعد از این همه نگرانی توانسته خانه‌دار شود و اول زندگی در خانه خودش زندگی کند.

دامادِ عروس سوم

بهداد می‌گوید همه ‌‌چیز فرمالیته انجام شد. او که می‌دانسته آرزوی خانواده‌هایشان است که او و همسرش را در لباس داماد و عروس ببینند، لباسی را آنلاین سفارش می‌دهد. آرایشگری به خانه می‌آید و با عکاسی هماهنگ می‌کند که بیاید و از آنها عکس بگیرد. بعد با همان لباس‌ها در خانه با پدر و مادر کلی بزن و بکوب راه می‌اندازند و آنلاین با فامیل تماس تصویری می‌گیرند. بهداد می‌گوید خیلی خوش گذشته و اینطوری هم خانواده‌ها را راضی کرده و هم خودشان فکر می‌کنند خشک و خالی زندگی را شروع نکرده‌اند؛ «بخشی از برگزاری این نوع مراسم عکس‌های یادگاری است و لباس‌هایی که عروس و داماد پوشیده‌اند. خب ما هم این چیزها را داشتیم. اما دستاورد ما از این دوره همان برگزاری مراسم با شمایل جدیدی است که همه باید در منوی ثابتی آن را انتخاب می‌کردند. آتش‌بازی، پیست رقص، دود و بخار در زمان فلان، گل‌آرایی فلان‌جا و هزار برنامه که در هر هزار عروسی تکرار می‌شود و سهم چندانی از ایجاد شادی برای عروس و داماد ندارد. فقط نگران‌کننده است که آیا این ردیف برنامه‌ها که یک به یک پولش را پرداخت کرده‌اید به‌درستی انجام شده است یا نه. من خوشحالم که بدون استرس زندگی را شروع کردیم و از حرف و حدیث‌های زیادی کاستیم. همسرم هم راضی است. فکر می‌کنم با مبلغی که با حذف این هزینه اضافی دست‌مان ماند توانستیم یک ماشین بخریم که به نام همسرم کردم. چون به هر حال عروس‌ها سهم بیشتری از برگزاری مراسم عروسی دارند.»

نوبیتکس
ارسال نظرات
x