در مهدهای کودک چه خبر است؟
از اردیبهشت 95 تا شهریور 99، چهار سال و چهار ماه فاصله است که میتوانست فرصتی کافی برای اصلاح امور باشد، ولی بعد از گذشت این 52 ماه طلایی چون ظاهرا کارها بر مدار اصلاح نچرخیده است رهبر انقلاب بار دیگر زبان به تذکر گشودند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم، اردیبهشت چهار سال قبل رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از معلمان و نومعلمان کشور در یک صبح دوشنبه بر لزوم ترویج فکر و فرهنگ و زبان بومی تاکید کردند و گفتند که متاسفانه در برخی مواقع بهجای زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج میشود و اکنون کار به جایی رسیده که آموزش زبان انگلیسی به مهدهایکودک نیز کشیده شدهاست. به این ترتیب مهدهایکودک بهعنوان یکی از مراکز یادگیری و بهخصوص آنچه در این مراکز میگذرد، مورد توجه ایشان از یکسو و مورد توجه همه کسانی که در مورد مهدها مسؤولیت دارند، قرار گرفت.
سخنان چهار سال پیش رهبری درباره لزوم توجه به زبان فارسی در مدارس و مهدهایکودک البته بازتابهای گوناگونی داشت و تعابیر مختلفی از آن شد تا جایی که عدهای آن را مترادف با مخالفت نظام با یادگیری زبان خارجی دانستند، گو اینکه ایشان در همان سخنرانی تشریح کردهبودند که این موضوع بهمعنای مخالفت با یادگیری زبان خارجی نیست بلکه بحث اصلی، ترویج فرهنگ بیگانه در کشور بهویژه در میان کودکان، نوجوانان و جوانان است. ایشان بهار چهار سال قبل گفتند کشورهای دیگر برای مقابله با ترویج زبان و فرهنگ بیگانه برنامه دارند، اما متاسفانه در کشور ما برای مقابله با این موضوع برنامه خاصی وجود ندارد و میدان برای گسترش فرهنگ بیگانه باز است. این هشدارها آن زمان مسؤولان و متولیان را به تکاپو انداخت حجم وسیعی از مصاحبه و نشست و میزگرد برگزار شد و قولهایی داده شد ولی زمان که گذشت همه چیز دوباره به جای قبلیاش بازگشت، به جایگاه انفعال و فراموشی. دو روز پیش اما موضوع حساس و خطرناک نفوذ از طریق سیستم آموزشوپرورش، بار دیگر در سخنان رهبر انقلاب مورد توجه قرار گرفت و ایشان از مهدهایکودک اینبار ویژهتر نام بردند. رهبری گفتند براساس گزارشهای رسیده وضعیت مهدهایکودک بههیچوجه خوب نیست و همچنین گفتند نباید به مهدهایکودک نگاه مراکز خدماتی داشت بلکه اینها مراکز مهم آموزشی و پرورشی هستند و در ادامه از رها بودن مهدهایکودک آنهم فقط به سبب وجود اختلاف میان برخی دستگاههای دولتی ابراز تاسف کردند. این سه اشاره، با اینکه کوتاه و مختصر بود اما چنان بار معنایی داشت که همان شب رئیس سازمان بهزیستی کشور بهعنوان یکی از متولیان مهدهایکودک توضیحات مفصلی ارائه داد و وزارت آموزشوپرورش نیز که یکی دیگر از متولیان است تاکنون هیچ واکنشی نشان نداده است. توضیحات بهزیستی البته بیشتر تلاشی برای تبرئه خود بود باید منتظر بود تا آموزش و پرورش هم از برنامههای خود برای رسیدگی جدی به موضوع مهدهای کودک و پیشدبستانی خبر دهد. تا جایی که دیروز معاون ابتدایی وزیر آموزشوپرورش به ما گفت که در حال جمعبندی هستند و فعلا وزارتخانه درباره مهدهایکودک صحبت نمیکند. چه تلاش برای تبرئه و چه کوشش برای رسیدن به جمعبندی، هیچکدام اما در اصل موضوع که رها بودن مهدهایکودک در کشور است، تفاوتی ایجاد نمیکند. مهدهایکودک را البته کسی قصد ندارد جملگی با یک چوب براند ولی آنچه غالب است فرهنگ ناهنجاری است که از اصول اسلامی- ایرانی فاصله دارد و راه را برای جریان نفوذ باز میگذارد، آن هم نفوذ بر جمعیتی خردسال که احادیث میگویند هر آنچه به آنها ارائه شود همچون نقشی است بر سنگ.
از خشونت تا اختلاط
مصادیق کم نیست و مثالها فراوان است. لااقل از شش سال قبل میتوان با مرور حوادث به مهدهای کودکی رسید که نه جای تعلیم و تعلم و نه حتی جای تفریح و سرگرمی است بلکه فضایی بودهاندکه نمیتوان چندان جایگاه آموزشی و تربیتی برایشان قائل شد. فروردین96 خبر شکستهشدن استخوان ترقوه پسربچهای سهساله بهنام آرشان به دست مربیاش در منطقه 8 تهران آنچنان پرسروصدا شد که تا مدتها افکارعمومی نمیتوانست آن را هضم کند. دیدن عکسهای آرشان خوابیده در بستر با کتفی که آتلبندی شده آن روزها و حتی اکنون بعد از گذشت دو سال واقعا دل میخواهد. بدتر از آن سال 93 اتفاقی بود که در یکی از مهدهایکودک اردبیل رخداد و در آن پسربچهای 13 ماهه توسط مربیاش شکنجه شد، به نحوی که واژهای غیر از کودکآزاری مناسبش نبود. هیچکدام از این دو خبر تلخ را مسؤولان فاش نکردند بلکه والدین قربانیان، پرده از این اسرار برداشتند تا یکبار دیگر متولیان به سبب پنهانکاری یا به دلیل ضعف نظارت مورد مواخذه افکار عمومی قرار بگیرند. نبود نظارت بر آنچه در مهدهایکودک رخ میدهد، البته فقط به کودکآزاریها و رفتارهای خشن که البته عمومی و شامل همه مهدهای کودک نیست فرصت بروز و ظهور نمیدهد بلکه در سالهای اخیر تا آنجا که حافظه تاریخی و آرشیو اخبار یاری میکند، عرصه برای ارائه آموزشهای ناهنجار را نیز باز گذاشته است. تصاویر شنای بچهها در استخر مختلط دو مهدکودک، یکی در جنوب و دیگری در شرق کشور هنوز در موتورهای جستوجو بالا میآید، تصاویری موهن از استفادههای جنسی از کودکانی که شاید نمیدانند چرا عریان شدهاند و چرا آن لباسهای خاص را پوشیده و جلوی لنز دوربینها ایستادهاند. برگزاری کلاسهای رقص مختلط درمهدهایکودک و انتشار عکسها و فیلمهای مربوط به آن با ژستهای روشنفکرانه و در قالب فرهنگ اشرافی گری نیز مصادیق دیگری بود که اتفاق افتاد و با سادهانگاری و تساهل متولیان همراه شد. در دستورالعمل تأسیس مهدهایکودک که روی سایت سازمان بهزیستی نیز قابلرؤیت است، اما هیچکدام از این حرکات نه پیشبینی شده و نه تایید، بلکه درعوض از هشت هدف والا نامبرده شده که در کمتر مهدکودکی محقق میشود. این دستورالعمل از رشد همهجانبه کودکان در ابعاد روانی، اخلاقی، معنوی، اجتماعی و جسمی نامبرده، همچنین بر پرورش درک و نگرش صحیح کودکان نسبت به وقایع و شکوفایی استعدادهای آنها اشارهشده و از ارتقای هوشیاری اخلاقی و توجه به ارزشهای دینی و مذهبی در بچهها دم زدهشده. درواقع مواردی که میتوان بیترس ادعا کرد اغلب نه محقق میشود و نه حتی جزو برنامه مدیران مهدهایکودک قرار میگیرد. اینکه رهبر انقلاب دو روز پیش ابراز تأسف کردند مهدهایکودک رهاشدهاند و برنامه خاصی ندارند، ناظر بر همین مسأله است. یک خلأ که چون دستورالعمل، قانون و هزار جور تأکید ریزودرشت در پس خود دارد، نباید وجود داشته باشد ولی شوربختانه هست و جریان دارد.
سنت دیرینه پاسکاری
تا چند سال پیشگفته میشد مهدهایکودک در کشور14 بابا دارند که منظور متولیانی بود که سبیل به سبیل نشسته و دستی درراه اندازی مهدها داشتهاند. بااینکه هیچگاه نام این 14 متولی فهرست نشد، ولی برای مدت طولانی از پنج نهاد نامبرده میشد که گویا راه افتادن این مراکز درید قدرت آنها بود: آموزشوپرورش، بهزیستی، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد و درنهایت شهرداری تهران. طبق این اصل که دو پادشاه در یک اقلیم نمیگنجند، حضور این پنج نهاد در موضوع فعالیت مهدهایکودک نیز سرانجام دردسرساز شد، طوری که همه درراه اندازی مراکز سهم میخواستند، ولی وقتی نوبت به نظارت میرسید همه پا پس میکشیدند. البته پس از سالها پاسکاری و رهاشدگی، سرانجام چند تبصره و آییننامه، میانداری و تکلیف را تا حد زیادی روشن کرد. ابلاغ سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزشوپرورش نیز به کمک آمد و ابرهای تیرهوتار ابهام را کنار زد. طبق تأکید سیاستهای کلی، آموزشوپرورش بهمثابه مهمترین نهاد تربیت نیروی انسانی، مجری سیاستهای مصوب، هدایت و نظارت بر آن از مهدکودک و پیشدبستانی تا دانشگاه معرفی شد. همچنین براساس تبصره ۲ ماده ۲ قانون تأسیس مدارس و مراکز آموزشی و پرورشی غیردولتی، حوزه مهدهایکودک میان سازمان بهزیستی و وزارت آموزش و پرورش تقسیم شد. با این تاکید که تعیین شاخصهای آموزشی و پرورشی و تدوین محتوا و نظارت بر مهدهایکودک از حیث آموزش و پرورش با وزارت آموزش و پرورش است و صدور مجوزها با سازمان بهزیستی. پشت بند این تبصره نیز آییننامه اجرایی آن توسط هیات وزیران مصوب و ابلاغ شد تا دیگر حرف و حدیثی باقی نماند. با این حال، حرف و حدیثها تمام نشد و ماجرای اختلافنظر و پاسکاری میان این دو نهاد همچنان پابرجا ماند تا دو روز پیش که رهبر انقلاب از رها بودن مهدهایکودک آن هم فقط به سبب وجود اختلاف میان برخی دستگاههای دولتی ابراز تاسف کردند. دیروز پیگیریهای ما از شهرداری تهران که سالها یکی از متولیان راهاندازی مهدکودک در پایتخت بود، نشان داد این نهاد پس از توافق با بهزیستی، کار صدور مجوز را رها کرده است؛ توضیحی که نشان داد از آن پنج متولی سنتی، فقط آموزش و پرورش مانده است و بهزیستی که اینها نیز آبشان در یک جوی نمیرود و در برداشتن بارهای قانونی توافق ندارند. البته وحید قبادی دانا، رئیس سازمان بهزیستی کشور پس از سخنان گلایهآمیز رهبری از رهاشدگی مهدهایکودک صحبتهای مفصلی کرد که بیشتر دفاع از خود بود. او گفت به صورت سنتی اختلافنظری برای مدیریت مهدها میان آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی وجود دارد که رهبر معظم انقلاب به طور دقیق به این موضوع اشاره کردند. طبیعتاً باید تکلیف حاکمیتی مهدهایکودک مشخص و یکسره شود و یک دستگاه، مسؤولیت مدیریت این مراکز را بپذیرد و پاسخگوی اقدامات باشد. قبادی دانا اینها را نیز گفت که به مهدهایکودک به عنوان مراکز خدماتی نگاه میشود و شهریه آنها را سازمان حمایت از حقوق تولیدکنندگان و مصرفکنندگان در وزارت صنعت و معدن مصوب میکند.
این جملات غمانگیز میشود وقتی بدانیم درحال حاضر به روایت آمارهای سازمان بهزیستی، حدود ۷درصد از کودکان زیر۶سال کشور به مهدکودک میروند که 661 هزار کودک را شامل میشود که در ۵۶۰۰ مهدکودک شهری، 7200 روستا مهد و حدود۶۵۰۰ مهد درحاشیه شهرها حضور دارند. این بچهها لشکر آیندهسازان کوچک این کشورند که تقریبا کسی نمیداند زیرنظر 57هزار مربی چه چیزهایی را با چه روشی میآموزند و آیا از اهداف تعیینشده دور میشوند یا خیر. این ابهام و نبود شفافیت درباره عملکرد مهدهایکودک بزرگترین مشکل آنهاست که رهبرانقلاب آن را با صفت رهاشدگی توصیف کردند و سوغاتیهای تلخی برای جامعه و نسل آینده دارد. کارشناسان میگویند پاسکاری شدن این حوزه میان دو دستگاه و به حاشیه رفتن موضوع مهدها دستکم چند پیامد مهم دارد که رواج الگوهای ناهمخوان با فرهنگ اسلامی-ایرانی، اجرای فعالیتها با نیات اقتصادی و استفاده از پرسنل غیرمختصص و ارزان از جمله آنهاست.
بازیبازی با آموزش هدفمند
آموزش هدفمند در مهدهای کودک فراموششده است، این را از نبود شیوهنامهای جامع که همه به آن توجه داشته باشند میشود فهمید، این در حالی است که به اعتقاد کارشناسان، کودکان در بهترین شرایط برای آموزش هستند. از محمد ثابت، روانشناس و کارشناس امور تربیتی کودکان میپرسیم چقدر این نگاه خدماتی به مهدهای کودک رواج دارد؟ او میگوید:«اساساً ابتدا مهدهای کودک باهدف اولیه نگهداری کودکان راهاندازی شدند، اما در بسیاری از کشورها خیلی زود به نهادی آموزشی تبدیل شدند. این ذهنیت اما در ایران همچنان مغفول مانده است. این را میتوان از طریق آمارها هم متوجه شد. بنجامین بلوم، نظریهپرداز روانشناسی آموزش و یادگیری ثابت کرده 50 درصد از رشد هوشی بین تولد تا 4 سالگی، ۳۰ درصد بین ۴ تا ۸ سالگی و ۲۰ درصد از ۸ تا ۱۷ سالگی شکل میگیرد. این در حالی است که آمار سالهای اخیر نشان میدهد فقط 7 درصد کودکان زیر 6 سال در ایران به مهدهای کودک رفتهاند.» به اعتقاد این کارشناس هنوز از سوی خانوادهها نسبت به مهدهای کودک نگاهی غالب است که در آن آموزش جایگاهی ندارد. او میگوید: « جالب است که از این تعداد کم کودکانی که به مهدهایکودک فرستاده میشوند فقط ۸/۰ درصد دارای مادران خانهدار هستند، به این مفهوم که بقیه از سر اجبار و به دلیل شاغل بودن مادر، به مهدکودک پا گذاشتهاند.» آمار کشورهای پیشرفته را هم که نادیده بگیریم، جالب است بدانید در کشوری مثل کوبا بیش از ۹۵ درصد کودکان زیر 7 سال تحت آموزش قرار دارند. فریده ترابی میلانی، روانشناس فعال در این حوزه هم نسبت به بیسامانی آموزش در مهدهایکودک انتقاد دارد و میگوید:«متأسفانه با روند غلط برخی مهدهایکودک ، خانوادهها صرفاً شاهد حفظ کردن چند بیت و سرود،چند آیه و سوره و حدیث یا نقاشی کردن از الگوها و شمارش از یک تا 20 بهوسیله فرزندانشان پس از دوره مهدکودک هستند که اصلاً برای آنها مطلوب نیست.»
مغایر ضوابط، صلاحیت و استانداردها ی تربیتی و آموزشی
نگاهی گذرا به وضعیت آموزشی مهدهایکودک خیلی زود یک نتیجه روشن را پیش چشم میآورد؛ بیسامانی. این وضعیت البته که حاصل رهاشدگی و عدم نظارت روی فعالیتهای مراکز پیشدبستانی است. نه رصد وضعیت آموزشی که حتی واکاوی شیوه مجوز و فعالیت بسیاری از این مهدهایکودک نشان از رهاشدگی در فعالیت بسیاری از این مراکز دارد. فقط یک فقره از آمار اعلامشده از سوی معاون امور اجتماعی بهزیستی تهران در سال 97 نشان میدهد فقط 10درصد کودکان تهرانی در مهدهایکودک مجاز حضور دارند و 90 درصد آنها در مراکز غیرمجاز پیشدبستانی حضور دارند. همین آمار نشان از آن دارد وقتی نظارتی روی 90 درصد مراکز پیشدبستانی پایتخت وجود ندارد، بنابراین هرگونه فعالیتی در این مراکز دور از چشم همگان خواهد بود. همین موضوع است که حالا در بسیاری از این مراکز شیوههای عجیبی از مکاتب غربی به کودکان آموزش داده میشود. از مکتب آموزشی پیشدبستانی «مونتسوری» که مؤسس آنیک پزشک ایتالیایی است گرفته تا مکتب آموزشی پیشدبستانی «والدروف» که یک دانشمند و فیلسوف اتریشی است.
لیورا سعید، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره خانواده و کودک میگوید:« باوجود حساسیت بسیار بالای محتوای آموزشی در این دوره سنی و بهرغم تأثیر فراوان توانمندی و شخصیت معلمان و مربیان این دوره و حتی باوجود تأثیر فراوان محیط آموزشی، فرهنگی، تربیتی و فیزیکی آموزشگاه در این گروه سنی، متأسفانه تعداد قابلتوجهی از این مراکز فاقد ضوابط، صلاحیتها و استانداردهای موردنظر نظام آموزشی و فرهنگی کشور هستند.» به باور او، تعدد مراکز مؤسس و ادارهکننده مهدهایکودک یکسانسازی آموزشی را در این حوزه سختتر کرده است. به گفته سعید در حال حاضر بیش از 10 نهاد، وزارتخانه و دستگاه دولتی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته تا شهرداری و سازمان تبلیغات اسلامی به امر تأسیس و اداره مهدهایکودک و مراکز پیشدبستانی اشتغال دارند.
جیغ، دست و فاجعه
«خطرناک اینکه مهدهای کودک به سمتی رفتهاند که برای جذابیت بیشتر به آموزشهای نامتعارف و ترویج فرهنگ غربی روی آوردهاند.» این را معصومه درویشی لرد، روانشناس کودک میگوید. ازنظر او بیشتر مهدهای کودک، 90 درصد رسالت خودشان را این میدانند که از کودک برای مدتی نگهداری کنند. اما او معتقد است نگرانی امروز نسبت به مهدهای کودک از تماشای طولانیمدت تلویزیون و نبود آموزش گذشته است و به نگرانی درباره آموزشهای نابجا به کودک رسیده است:« متأسفانه برگزاری برخی دورههای آموزشی مانند آموزش رقص ، آواز و حتی آموزشهای جنسی در بعضی مهدهای کودک، پدیدهای است که اتفاقاً برای برخی خانوادهها جذاب شده. درواقع برخی والدین فکر میکنند این آموزشها برای شادی کودک خوب است، اما نمیدانند اینها فقط یک شادی کاذب برای کودک به همراه دارد درصورتیکه برای ایجاد یک شادی دائمی در فرزندانمان بهتر است به دنبال یادگیری مهارتهای زندگی در آنها باشید؛ اعتمادبهنفس را در وجودشان شکل داده و اجازه بدهیم یک شادی واقعی و همیشگی در زندگیشان تجربه کنند.» واقعیت این است که آموزشهای مسموم مانند آموزش مسائل جنسی خارج از قاعده که با آموزش کتابهای کشورهای دیگر در ایران رواج پیداکرده ، موضوعی است که ازنظر کارشناسان تربیتی کودک، عواقب خطرناکی دارد:« البته نباید فراموش کنیم که مراقبت و تربیت جنسی با آموزش جنسی کاملاً متفاوت است، اما بههرحال چنین به نظر میرسد که این خواست خود بعضی از خانوادههاست که فرزندشان در بستر فرهنگ غربی رشد کند و به همین دلیل در کنار افزایش نظارت بر مهدهای کودک باید برای آگاهسازی والدین نیز تلاش کرد.»
مهدکودک یا کودک داری
فاطمه قاسمزاده، روانشناس کودک معتقد است آن دورانی که همه فکر میکردند مهدکودک تنها مکانی برای نگهداری بچههاست، گذشته است. به نظر قاسمزاده، یک مهدکودک استاندارد، باید نگهداری همراه با آموزش صحیح و متخصصانه داشته باشد:« به نظر میرسد بعد از حدود صدسال از شروع به کار مهدهای کودک، والدین و مدیران مهد هردو به این نتیجه رسیدهاند که شش سال اول زندگی کودک، بهترین سالها برای شکلگیری شخصیت آنهاست و تحت هیچ شرایطی از آموزشهای اصولی و مهارتی نباید غافل شد؛ آموزشهایی که در نوع شخصیت کودک در آینده تاثیر خواهند داشت، نه اینکه صرفا آموزشی، تفریحی و ... برای گذراندن زمان باشند.» اما این فقط یکطرف ماجراست:«از سوی دیگر میبینیم دانشگاهها، مؤسسات و آموزشگاههای متعدد برای تربیت مربیان پیش از دبستان در حال فعالیت هستند و نیروهای متخصص برای آموزشوپرورش نسل آینده، آموزش میدهند. ضمن اینکه اگر مهدکودکی به دلایلی این مسائل را رعایت نکند، در ارزشیابی مهدهای کودک که توسط بهزیستی انجام میگیرد، دیده میشود و در نوع فعالیت و حتی ادامه فعالیتش تأثیر دارد. روشی که طبیعتاً در جهت مصلحت کشور برای تربیت نسلهای آینده است و اثراتش در دورههای بعدی رشد کودکان دیده میشود.» بههرحال، مدتهاست که ثابتشده بچههایی که در مهدهای کودک، دورههایی را گذراندهاند در دوره دبستان عملکرد موفقتری دارند:« درواقع این همان تأثیر آموزشهای مفیدی است که کودک در مهدکودک دیده و میتواند در عملکرد او در نوع تحصیل، رفتار با دوستان و تعامل با معلمهایش تأثیرگذار باشد.»