کارگری در خانه همسایه
این روزها بسیاری از اهالی مناطق کردنشین به ویژه کردستان برای کارگری به اقلیم کردستان عراق میروند. طبق آمار غیررسمی، 36 هزار ایرانی مجوز کار در این منطقه را گرفتهاند و این، غیر از هزاران نفری است که با ویزای گردشگری و بدون مجوز برای کار به اقلیم میروند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، آخرین گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در کردستان را 20 و در کرمانشاه 8/17 درصد و دوبرابر میانگین کشوری نشان میدهد؛ آماری که به نوعی توجیهی برای کارگری حتی بدون مجوز در کردستان عراق است. با وجود دستمزد مناسب کارگران در کردستان عراق، کار بدون مجوز مشکلاتی را برای ایرانیها ایجاد کرده است و مسئولان ایرانی در تلاش هستند راهحلی برای این مشکل بیندیشند.
مرز، برای «حکیم» چیز عجیبی است؛ قراردادی که نه برای او معنا دارد و نه برای خانوادهاش. جوانتر از آن است که روزگار قدیم را به یاد بیاورد، اما نسبت فامیلی میان آنها و کردهای عراق ربطی به حالا و گذشته ندارد. پدربزرگ «حکیم» و نسل اندر نسل او در کردستان عراق رفتوآمد داشتند؛ حتی برای کار. انگار دستفروشی برود روستای همسایه. همین الان هم همسایهاند و فامیل. فامیلی که پخش شدهاند در دو روستای «هانیگرمله» و «بیاره». فقط توی شناسنامههایشان یکی ایرانی است و یکی عراقی. حالا او و دو برادرش راه پدربزرگ را در پیش گرفتهاند. در تابستان و بعد از برداشت محصول به اقلیم کردستان عراق میروند و از لبنیات محلی گرفته تا گیوه و اینطور چیزها را برای فروش میبرند. شبها هم سرشان را در خانه فامیل روی زمین میگذارند.
«حکیم»، یکی از هزاران نفری است که بهجای کولهبری، کارگری و دستفروشی در اقلیم کردستان و اربیل را انتخاب کردهاند؛ فرصتهای محدود شغلی کردستان و کرمانشاه پاسخگوی نیاز جمعیت جوان منطقه نیست. این را هم «حکیم» با پوست و استخوان درک کرده و هم «فاتح» استادکاری که از زمستان سال گذشته تا امروز با بسته شدن مرزها خانهنشین شده و در تمام این چند ماه، فقط توانسته چند روز کار کند. «فاتح» دیگر حساب سالهایش را هم به تاریخ میلادی دارد. از 2010 تا امروز در فصلهای گرم سال به اقلیم کردستان میرود. کارش در بخش نمای ساختمان است که از دی سال گذشته با سرد شدن هوا و شیوع کرونا، نتوانسته به آن طرف مرز برود: «آن طرف اگر استادکار باشی حداقل 60 هزار دینار و اگر کارگر ساده باشی تا 30 هزار دینار درمیآوری. به پول ما 450 هزار تومان میشود که خیلی بیشتر از دستمزد یک کارگر در ایران است». «فاتح» البته از مشکلات کار با ویزای گردشگری میگوید، اما به این نکته هم اشاره میکند که معمولا صاحبان کار در اقلیم این مسئله را میدانند و از طریق آشناهایی که در ادارهها دارند، مشکلات را حل میکنند.
آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران درباره بیکاری در فصل زمستان هم خانهنشینی «فاتح» را تایید میکند؛ بر اساس این گزارش، نرخ بیکاری در کردستان 20 درصد و در کرمانشاه 8/17 درصد و دوبرابر میانگین کشوری (میانگین نرخ بیکاری در کشور 10 درصد اعلام شده) است.
جایگاه اول و دوم بیکاری در شرایطی به کردستان و کرمانشاه رسیده که بازارچههای مرزی به عنوان یکی از منابع درآمدی این 2 استان در سالهای گذشته از رونق افتاده و همین کورسوی امید را هم از مناطق کردنشین گرفته است. «جمال» از افرادی که برای کارهای ساختمانی به اقلیم کردستان میرود، به همین نکته اشاره میکند: «در منطقه کردستان هیچ کسب و کار درست و حسابی یا کارخانه و واحد صنعتی وجود ندارد. مردها یا کولهبری میکنند، یا برای کارگری به تهران میآیند یا مثل من برای کارگری و دستفروشی به عراق میروند». رفتن به عراق با وجود همسایگی و نسبتهای فامیلی چندان هم ساده نیست؛ اغلب کارگران با ویزای یکماهه توریستی از مرز باشماخ به این دیار سفر میکنند و برخی هم غیرقانونی از گردنه تته و در مسیر کولهبری خود را به سلیمانیه میرسانند. هرچند خودشان میگویند اگر پلیس آسایش عراق هم بخواد مانع کارشان شود، درنهایت فقط ناچار به بازگشت میشوند. «جمال» توضیح میدهد که روزانه 3 تا 4 هزار نفر به عنوان کولهبر 8-7 ساعت راه میروند تا بتوانند یک حداقل درآمدی برای خود تامین کنند و دیگرانی مثل او هم برای کارهایی چون کارگری، دستفروشی، بنایی، کاشیکاری و گچکاری یا برخی از مریوانیها هم برای صافکاری، نقاشی و تعمیر ماشین به کردستان عراق میروند. اغلب افراد در گروههای چندنفره و بدون خانواده عازم میشوند و بعد از یک ماه کار برای استراحتی یک یا دو هفتهای پیش خانواده برمیگردند.
درآمد کارگری در کردستان عراق همانطور که «فاتح» گفته بود، چند برابر دستمزد یک کارگر در ایران است؛ بسته به قیمت دینار و دلار از 5 تا 8 میلیون یا برای استادکارها حتی بیش از اینها میشود. این درآمد در حالی نصیب کارگران مهاجر ایرانی میشود که یک کارگر ساده در ایران روزانه به صورت میانگین 50 هزار تومان درآمد دارد و حقوق او در ماه شاید به 2 میلیون تومان برسد. حتی اگر قرار باشد در مرز و در هر بار رفت یا آمد حدود 700 هزار تومان بدهند، باز هم حقوق آنجا برایشان بیشتر میارزد. با این همه، کار در اقلیم کردستان سختیهای خاص خودش را دارد.
«جمال» توضیح میدهد که گاهی افراد به دلیل همین کار قانونی یا غیرقانونی ناچار شدهاند چند شبی در بازداشتگاه بمانند و این سختیها در شرایطی است که اغلب کردهای عراق وقتی برای تفریح یا کار به ایران میآیند، مشکل خاصی ندارند. گرانی اجناس و افزایش جمعیت کارگران مهاجر هم از مواردی است که «جمال» به عنوان سختی کار به آنها اشاره میکند، اما انگار همه از روی اجبار، سختی را به دوش میکشند؛ حتی زنان نودشه و نوسود در کرمانشاه هم برای کولهبری و دستفروشی به اقلیم کردستان میروند.
«وریا صادقی» هم مانند «جمال» کمی شرایط را نسبت به سالهای گذشته متفاوت توصیف میکند. او معتقد است در یکی دو سال گذشته جمعیت کارگران مهاجر بهویژه از ایران در اقلیم افزایش یافته و به همین دلیل مشکلاتی چون کمبود کار یا کاهش دستمزد اتفاق افتاده است. او هم کارگر ساختمانی است که روزانه درآمدش تا 25 هزار دینار میرسد و با همین دستمزد رنج 7 ساله رفتوآمد در دو سوی مرز را به جان خریده است.
رنجی که «وریا» از آن یاد میکند به برخورد عراقیها هم مربوط است؛ برخوردی که در گذشته خوب بود و حالا با افزایش تعداد کارگران و نیاز بیشتر ایرانیها به کار، کمی تغییر کرده و گاهی رنگ بیاحترامی به خود گرفته است.
«هوشنگ جواهری» مدیرعامل شرکت گردشگری «فراز کرد» هم این موضوع را تأیید و از تغییر سبک کار ایرانیها از سرمایهگذاری در گذشته به کارگری کارهای ساختمانی در سالهای اخیر اشاره میکند.
او شروع مهاجرت نیروی کار به اقلیم را به شکل گسترده مربوط به سالهای آخر دهه 80 میداند که تحریمهای ایران گسترش یافت و حالا با تحریمهای چند سال اخیر و کاهش ارزش پول ایران، افزایش قابل توجهی یافته است. کمترین حقوق در سلیمانیه عراق ماهانه 1200 هزار دینار و حدود 14-13 میلیون تومان است و آنطور که آمارهای اعلامشده از سوی اقلیم کردستان، 36 هزار ایرانی مجوز کار در اقلیم را گرفتهاند و این، غیر از هزاران نفری است که با ویزای گردشگری و بدون مجوز از 3 استان مرزی کردستان، کرمانشاه و آذربایجانغربی در این اقلیم کار میکنند.
حتی اگر اهالی کردستان عراق خود را مدیون ایرانیها بدانند و شرایط کار در اقلیم کردستان بسیار بهتر از کارگری در ترکیه و امارات هم که باشد، چیزی از رنج «وریا»، «حکیم»، «فاتح» یا «جمال» کم نمیکند؛ حتی اگر میزبان، همسایه سالهای دور یا فامیل باشد، رنج ایرانیها، چندان فرقی با رنج کارگران افغان در ایران یا سختی ایرانیهایی که در دهه 60 برای کارهای سخت و یدی به ژاپن سفر میکردند، نیست؛ رنج غربت و ناچاری که میتوانست با توسعه اقتصادی کردستان و کرمانشاه تجربه نشود.